رابطه متقابل بهائيت و صهيونيست
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ارتباط بهائيت با صهيونيست، همانگونه كه روحيه ماكسول (همسر شوقي افندي، سومين رهبر بهائيت) ميگويد، همانند رابطه و اتصال دو دانه زنجير است، زيرا هر دو خود را به يك مكان متعلق ميدانند: «ما به اینجا (اسرائیل) تعلق داریم؛ اگر قرار باشد قائل به تمیز و امتیاز هم شد من ترجیح میدهم که جوانترین ادیان دریکی از تازهترین کشورهای جهان نشو و نما نماید و در حقیقت باید گفت آینده ما چون حلقات زنجیر به هم پیوسته است.»[1]
اين رابطه از همان آغاز ورود صهيونيست به فلسطين اشغالي شكل گرفت، زيرا از یک سو هر دو نو پديد و نو پا بودند، و از سوی دیگر به نظر خودشان داراي مناسبات و منافع مشتركي بودند كه از جمله مي توان به محل سكونت و بهرهمندي از حمايت حاميان مشترك اشاره كرد؛ از اين رو شوقي افندي در جولای 1947 ميلادي به رئیس کمیسیون مخصوص سازمان ملل متحد نامهای نوشته و فلسطين را از آن بهائيت و صهيونيست دانسته است: «موقعیت بهائیان در این کشور، تا حدی منحصر به فرد است؛ زیرا در حالی که اورشلیم، مرکز روحانی عالم مسیحی است، این مرکز اداری کلیسای روم، با هیچ یک از مذاهب دیگر دیانت عیسوی نمیباشد و نیز، هر چند اورشلیم در نظر مسلمانان نقطهای است که یکی از مقدسترین مقامات اسلامی در آن قرار دارد، معذالک اعتاب متبرکة دیانت محمدی و مرکزی که برای ادای فریضة حج بدانجا میروند، در سرزمین عربستان است، نه در فلسطین. تنها یهودیان هستند که علاقة آنها نسبت به فلسطین تا اندازهای قابل قیاس با علاقة بهائیان به این کشور است، زیرا که در اورشلیم، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است.»[2]
پس از همدردی و تظاهر، سران بهائيت كه در پي حمايت بيشتر بودند، به فكر جلب توجه صهيونيستها بر آمدند، از اينرو شوقي افندي در پيام نوروزي خود، اسرائيل را وعده الهي خوانده و مي گويد: «مصداق وعدة الهی به ابناء خلیل و وارث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر».[3] زيرا همگان مي دانستند كه اهداف اين دو، يكي است و آن غصب فلسطين و تأسيس كشوري به نام اسرائيل است.[4] نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي نيز در اينباره ميگويد: «از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانهای با اسرائیل داشتهاند.»[5]
همچنين شوقي افندي در ديدار با رئيس جمهور وقت اسرائيل، از آرزوي ترقي و سعادتِ بهائيان براي اسرائيل سخن مي گويد: «حضرت ولی الله، مقصد و مرام بهائیت را توضیح و نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل بازگو کردند و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمردند.» رئيس جمهور اسرائيل نيز با تقدير از مجاهدتهاي بهائيان در اسرائيل، براي اين گروهك آرزوي موفقیت کرد. [6]
شوقی افندی شش سال پیش از مرگش، در 9 ژانویه 1951، در پیامی به همه مراکز بهائی دنیا، آنان را به ارتباطگیری با سران اسرائیل فراخواند: «به محافل ملیه در شرق و غرب تصمیم خطیر و تاریخی تأسیس اولین شورای بین المللی بهائی را ابلاغ نمایید... درجة رشد کنونی محافل نه گانه ملی- که با کمال جدیت، در سراسر عالم بهائی به خدمات امریه قائمند- مرا بر آن میدارد که تصمیم تاریخی فوق را که بزرگترین قدم، در سبیل پیشرفت نظم اداری حضرت بهاء الله در سی سال اخیر محسوب است، اتخاذ نمایم. این شورای جدید التأسیس عهدهدار انجام سه وظیفه میباشد:
اولاً: با اولیای حکومت اسرائیل ایجاد روابط نمایید...»[7]
شوقی بیدلیل حمایت از اسرائیل را به همه دولت های جهان ترجیح نمیدهد؛ او میداند تأسیس شعب محافل روحانی و ملی بهائیان فقط در فلسطین اشغالی و بر حسب قوانین حکومت جدید التأسیس اسرائیل ممکن است، زیرا یهودیان بر اثر اختلافی که با مسلمانان داشتند، هر نیروی ضد اسلامی را حمایت میکردند، از اینرو بود که بهائیت را به رسمیت شناختند و جزو مذاهب رسمی کشور خود معرفی کردند.»[8]
فریدون رامشفر که بهایی است، در مسافرتی که به اسرائیل داشته دربارة نحوه برخورد اسرائیلیها با بهائیان میگوید: «دولت اسرائیل، آنقدر نسبت به بهائیان، خوشبین است که در فرودگاه خود، احبا (بهائیان) را بازرسی نمیکند؛ ولی بقیه مسافرین و حتی کلیمیها را بازرسی میکنند. به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمیکنید و ما را که اینجا موطنمان است، مورد بازرسی قرار میدهید.»[9]
شوقی در تلگرافی که در 24 دسامبر 1951 برای محفل ملی بهائیان آمریکا فرستاد، آشکارا تأیید کرد که با تشکیل دولت اسرائیل و حمایت آنها، کار احداث مرکز جهانی بهائیان و تشکیل سازمان رهبری بهائیان، امکانپذیر شده است و این امر، از برکت وجود دولت جدید التأسیس اسرائیل است:«این شروع عظیم- که در عقد اول قرن دوم بهائی، مقارن تأسیس دولتی مستقل و جدید در ارض اقدس، شروع گردید- در نتیجه پیدایش دولت مزبور، تقویتی بسزا یافت و بر اثر تحقق یک رشته وقوعات متوالیه ذیل در ارض اقدس، پیشرفت سریع حاصل نموده است:
1. ساختمان قسمت فوقانی مقام اعلی- که مقدسترین مشروع بین الملل و در تاریخ امرالله بینظیر است- در قلب جبل کرمل آغاز گردید.
2. هیأت بینالمللی بهائی، در جوار اعتاب مقدسه تشکیل گردید. این هیأت طلیعه تأسیس بیت العدل عمومی، یعنی اعظم قوه تشریع نظم اداری جهانآرای بهائی است که به بنیانش الهی و حال بدایت ظهور و بروز آن است.
3. اماکن تاریخی مربوط به ایام سجن حضرت بهاءالله و عبدالبهاء، تملک و تعمیر و تزیین گردید و دولت جدیدالتأسیس، آنها را رسماً جزء مقامات متبرکه شناخت و از پرداخت مالیات معاف نمود. این مقامات، اکنون نزهتگاه و مورد نظر و توجه عموم مردم است.
4. مذاکرات رسمی با متصدیان اداری مرکزی بلدیه این حکومت برای دو منظور آغاز گردید:
الف) آنکه اراضی حول روضة مبارکه شارع آیین نازنین در حوالی عکا -که اکنون مورد تهدید است - برای نسلهای آینده محفوظ ماند.
ب) آنکه املاک وسیعه واقعه در جوار مرقد مبارک حضرت اعلی- که بینهایت لازم و ضروری است- خریداری شود، تا به فرموده حضرت عبدالبهاء، مشروعات تابعه حول مؤسسات، دو رکن اعظم، ولایت امر و بیت العدل اعظم در این اراضی بنیان گردد.
5. برای آنکه در مستقبل ایام، مشرق الاذکاری برفراز جبال کرمل مرتفع گردد، نقشة لازم تهیه گردید. بنای این مشرق الاذکار، نشانة ضروری و بارزی از پیشرفت روزافزون نظم اداری بین المللی امرالله خواهد بود.
6. چهار کنفرانس -که در خارج از مرکز بین المللی امرالله، در قطعات مختلفه عالم در آینده تشکیل خواهد شد، نشانة آغاز اقدامات امریه در بین قارهها بوده و یازده محفل روحانی ملی، در آن شرکت خواهند نمود. انعقاد این کنفرانسها مبشر شروع مرحله نهایی، برای اجتماع نمایندگان جوامع کلیة کشورهای مستقل و اقالیم مهمّه تابعه و جزایر مختلفه در سراسر جهان خواهد بود. اکنون وقت آن رسیده که توأم با اقدامات ششگانة فوق، موضوعی که اضطراراً مدتی به تعویق افتاده بود، به مرحله عمل درآید و آن، تعیین ایادی امرالله بر طبق نصوص الواح وصایای حضرت عبدالبهاء است که اولین عده آنها، بالغ بر دوازده نفر میباشند و به تعدادی مساوی از ارض اقدس و قطعات آسیا، آمریکا و اروپا انتخاب شدهاند. این اقدامات اولیه، مقدمه تحقق کامل مشروعی است که حضرت عبدالبهاء در کتاب وصایا پیشبینی فرمودهاند و با تمهیدات اولیه جهت تشکیل هیأت بین المللی بهائی- که بعداً به بیت العدل عمومی تبدیل خواهد شد- همدوش و همعنان است که این مشروع جدیدالتأسیس حلقهی اتصال دیگری برای تحکیم روابط مرکز دائم الاتساع بین المللی امرالله با جامعة پیروان در سراسر عالم و راه را برای مبادرت به اقدامات دیگر به منظور تقویت اساس نظم اداری بهائی هموار میسازد.[10]
در پی این حمایتها بود که در جنگ اعراب و اسرائیل، بهائیان همواره از اسرائیل غاصب جانبداری کرده و علیه مسلمانان به تبلیغ میپرداختند. نیاز صهیونیسم و اسرائیل به اطلاعات و منابع خبری وسایل ارتباطی جمعی در کشورهای اسلامی، سبب شده بود بهائیان به کمک آنها بیایند؛ چون اگر اعراب موفق میشدند، منافع بهائیت در خطر بود.
تلاش جدی بهائیان در کسب اطلاعات و مدارک سیاسی، برای منافع صهیونیسم و اسرائیل سبب موضعگیری جامعة اتحادیة کشورهای عربی شد و موضوع بهائیگری جزء دستور کار دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل وابسته به اتحادیة عرب قرار گرفت. این دفتر، مأموریت یافت تمام شرکتهای و مجتمعهای صنعتی و اقتصادی آمریکایی و اروپایی و... با اسرائیل منافع مشترک داشته و به نفع آن و زیان اعراب میکوشند، شناسایی کند و نام آنها را برای تحریم معامله و همکاری اقتصادی در اختیار دولتهای عرب قرار دهد. خبرگزاری رویتر در 10 ژانویه 1975 از دمشق گزارش داد:
محمد محجوب (کمیسر عالی در دفاتر تحریم اعراب، علیه اسرائیل) بیان کرد: کنفرانس ماه آینده دفاتر تحریم مبارزه با گروه بهائی را به طور جدی بررسی خواهد کرد. محمد محجوب، از گروه بهائی به عنوان یک جنبش طرفدار اسرائیل و صهیونیسم یاد کرده است.[11]
بهائیت گذشته از این ویژگیها، به پشتوانه مالی مناسبی برای اسرائیل نیز تبدیل شده بود، زیرا با تدفین رهبرانشان در فلسطین اشغالی، هر ساله گروههای بهائی با سرمایههای کلان به آنجا کشیده میشدند.
بر اساس این حمایت دو جانبه بهائیت از اسرائیل و اسرائیل از بهائیت، چگونه بهائیت میتواند از وحدت عالم انسانی، صلح عمومی، الفت و محبت و شعارهای زیبای دیگر سخن بگوید، زیرا امروزه تو خالی بودن این شعارها نمایانتر شده است، زیرا صهیونیستهای اشغالگر هزاران نفر زن و بچه و افراد غیر نظامی را در غزه به خاک و خون کشیدند و صدای جهانیان به دفاع از مظلومان غزه بلند شد، ولی دریغ از یک پیام تسلیت از بهائیت.
گروهکی که از صلح و دیگر شعارهای زیبا دم میزند، هنگامی که منافعش در خطر باشد، سکوت میکند یا حتی علیه مظلوم، در سایتها، شبکه ها ماهواره ای و اجتماعی تبلیغ کرده و از ظالم دفاع میکند، چرا؟ چون موجودیت و بقای خود را در ماندگاری اسرائیل می بیند.
بهائیت هزینه هنگفتی را خرج رابطه با اسرائیل می کند، چون می داند بسیاری از حمایت هایی که از آنها می شود، به سبب تأمین این هزینه هاست، البته بهائیت در برابر این هزینه بسیار، امکانات ناچیزی می گیرد که قابل مقایسه نیست، ولی مجبور است چون پشتوانه ندارد یا درست بگوییم: «پشتوانه الهی ندارد» چون اگر پشتوانه الهی داشت، مانند دیگر ادیان الهی در برابر ظالمان کوتاه نمی آمد و به اصطلاح باج نمی داد. اگر پشتوانه الهی داشت، به سبب خوشخدمتی به صهیونیستها، تبلیغ بهائیت را در فلسطین اشغالی ممنوع نمی کرد. بهائیت در دو نقطه این کره خاکی حق تبلیغ ندارد، اول فلسطین اشغالی (کشور جعلی اسرائیل) که از ابتدای پیدایش تبلیغ بهائیت در آنجا ممنوع بود و دیگری جمهوری اسلامی ایران که پس از انقلاب اسلامی تبلیغ بهائیت در آن ممنوع شد.
هزینه دیگر بهائیت برای اسرائیل، سکوت ابتدایی و حمایت بعدی بهائیت از جنایات صهیونیست در غزه و ... است که می توان از طریق اخبار روز پیگیر آن شد...
پانوشت:
1. مجله اخبار امری، دی سال ۱۳۴۰.
2. تاریخ جامع بهائیت، ص560.
3. توقیعات مبارکه، ص290.
4. مجله اخبار امري، اردیبهشت 1331.
5. تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج1، تهران، ص332.
6. مجله اخبار امری، تیر 1333.
7. مجله اخبار امری، آذر و دی 1329؛ اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت، ص 169- 170.
8. بهائیت در ایران، ص 257.
9. تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ص 330.
10. مجله اخبار امری، دی 1330.
11. بهائیان، ص 183؛ به نقل از بولتن خبری سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکزی، خبر شماره 232،21 دی 1353ش.
افزودن نظر جدید