انتقادهای فقها و متکلمین به صوفیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در طول تاریخ همواره موضع فقها و متکلمین با صوفیه در تعارض بوده و همواره فقها و متکلمین به علت اشتباهات و انحرافاتی که صوفیه ایجاد میکردند، ایشان را مورد طعن قرار میدادند. در این نوشتار مواردی از انتقادهای فقها و متکلمین را به صوفیه ذکر میکنیم.
1-از زمره انتقادهایی که فقها و متکلمین بر صوفیه دارند این است که میگویند صوفیه بین شریعت و حقیقت تفرقه قائل شدهاند. خود را اهل حقیقت میشمارند و فقها را اهل شریعت و اهل ظاهر[1] و در واقع از همین روست که صوفیه مثل باطنیه و غلات شیعه به تاویل گراییدهاند و حتی بعضی از آنها مثل ابن عربی مدعی شدهاند که علم شریعت را از همان ناحیهیی میگیرند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) علم خویش را از آنجا اخذ کرده است و فقها اینگونه سخنان صوفیه را دستاویز طعن بر آنها میساختهاند و بر آنها میتاختند.[2]
2-ایراد دیگری که نیز فقها بر صوفیه میگیرند عبارتست از «تعبد بما لم یشرع الله» و فقها میگویند اجتهاد در این امور جایز نیست و صوفیه در این مورد گویی بدعت میکنند. چنانکه ترک نکاح را برخی از صوفیه از باب زهد و از جهت احتراز از اشتغال به امر دنیا غالبا تجویز میکردهاند. ابراهیم ادهم میگفت آن درویش که زن کرد در کشتی نشست و چون فرزند آمد غرق شد[3] در صورتی که این امر خلاف سنت است. بعلاوه ترک گوشت و لبس خشن هم که از جهت زهد و تقرب میکنند به عقیده فقها البته ستوده نیست و به کار راهبان شباهت دارد و اصولا فقها در ایراد بر صوفیه میگویند که اینگونه ریاضات و عبادات به منزله این است که امور مباح را مکروه یا مستحب کرده باشند و در واقع چیزی را که حرام نیست حرام و چیزی را که واجب یا مستحب نیست، واجب یا مستحب فرا نمایند و این خود «تشریع بما لم یشرع» و بدعت و معصیت است.
3-ایراد دیگری که باز فقها بر صوفیه میگیرند، قول بعضی از آنهاست به آنچه «سقوط تکلیف» خوانده میشود. شیخ نجم الدین کبری در پاسخ به مسئله:«هل یسقط التکلیف من عباده الخواص؟(آیا از خواص بندگان تکلیف ساقط می شود؟)، می فرماید: نعم(آری).»[4] چون بعضی از صوفیه معتقد بودند که انسان وقتی به درجه قرب برسد تکلیف از او ساقط است. روزبهان مصری می گفت:«بارها به من گفته شد که تو احتیاجی به نماز نداری» [5] و اگرچه این قول نزد برخی دیگر از صوفیه مردود است، اما به سبب آنکه بعضی از صوفیه بدان تفوه میکردهاند، موجب شده تا به سبب آن صوفیه به تمایلات اباحی منسوب گردند.[6] و از جهت قول به وحدت وجود را که بعضی از صوفیه بدان قائل بودهاند را متکلمان غالبا مستلزم قول به سقوط تکلیف میدانستهاند و میگفتهاند که لازمه این اعتقاد صوفیه آنست که رب و مربوب و خالق و مخلوق در کار نباشد و درین صورت تشریع و تکلیف و ثواب و عقاب و حلال و حرام هم در کار نخواهد بود.[7]
با بیان مواردی از انتقادهای فقها و متکلمان به صوفیه و با نگاه کلی به سیر معاشرات این دو با هم، دانسته میشود که صوفیه همواره به علت بدعتها و کجرویهای مکرر مورد طعن فقها و متکلمین قرار گرفته تا جایی که فقها در برخی موارد حکم به تکفیر ایشان نمودهاند.
منابع:
1- فصلنامه كتاب نقد، شماره 35، مقاله جايگاه شريعت در قلمرو عرفان، نوشته سيد يحيي يثربي
2- ارزش میراث صوفیه، ص 162
3- تذکره الاولیاء، ص 93
4- نفحات الانس جامی، ص 418
5- تحقیق در احوال و آثار نجم الدین کبری، ص 211
6- ابن حزم، الفصل 4، ص 226
7- ارزش میراث صوفیه، ص 163
افزودن نظر جدید