تعامل خلفاء با شهوت پرستان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_مسئله غریزه جنسی، یک واقعیت انکار ناپذیر در نهاد انسان است که خداوند آن را برای تداوم نسل بشر، در وجود انسان به ودیعه گذاشته و برای بهره بردن از لذت جنسی، راهکار مناسب و شرعی آن را نیز تعریف نموده است که عبارت از نکاح میباشد. بنابراین، خارج از این محدوده را جایز ندانسته است. خداوند برای نکاح در اقسام مختلف آن نیز حد و مرزهایی را بیان نموده که تخطی از آن نیز مستوجب عقاب است. شاید بر نگارش این چند سطر خورده گرفته شود که پس خداوند چه چیز را حلال دانسته است؟
اما واقعیت این است که اسلام دین منظمی است و برای تمام زندگی بشر، از کارهای ریز و درشت آن برنامه و راهکار گذاشته و همه آنها را مبتنی بر نظم قرار داده است. اگر نظم را در قسمتی بپذیریم و در قسمت دیگر، و آن جا که وجود آن مخالف خواهشهای نفسانی است، کنارش بگذاریم، از همان جا به بعد دچار انحراف و هرج و مرج خواهیم شد؛ با این دید که بقیه هم نظم موجود را رعایت نکرده و بر طبق خواهشهای نفسانی خود عمل کنند.
البته همیشه و در هر جامعهای بالاخره انسانهایی وجود دارند که پا را از حد خود فراتر میگذارند که دستگاه حاکم، وظیفه اصلاح و جلوگیری از فساد و بیبند و باری را برای استقرار نظم و اجراء قوانین شرعی و یا حکومتی بر عهده دارد.
حال اگر دستگاه حاکم با مجرم و جنایتکار مقابله نکند و یا اینکه با آنان تعامل و همکاری نماید، مصداق ضرب المثلی خواهد شد که میگوید: هرچه بگندد، نمکش میزنند؛ وای به روزی که بگندد نمک.
مواردی را که در این مقاله به آن اشاره کردیم از قبیل نظم و برخورد با مجرمین و... مربوط به تمام جوامع میباشد؛ مخصوصا جوامعی که با محوریت دینی تشکیل میشوند، بواسطه اعتقاداتی که مردم و حاکمان آن جامعه دارند، این وظیفه را بر دوش دولتمردان آن سنگینتر میکند.
حال با این مقدمه گذری بر تاریخ صدر اسلام میافکنیم تا ببینیم کسانی که به اسم دین و تکیه زدن بر جای نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مردم خلافت کردند، تا چه اندازه نسبت به این موارد حساسیت به خرج دادهاند.
در دوران حکومت و خلافت «ابوبکر»، خالد بن ولید جنایاتی را مرتکب شد که به شرح آن میپردازیم : «از جمله جنایات خالدبن ولید، کشتن مالکبن نویره و قوم اوست؛ وی به بهانه اینکه آنان مرتد شدهاند به جنگشان رفته و مالکبن نویره که از سران شیعیان امیرالمومنین (علیه السلام) بود را به شهادت رساند و سر او را به عنوان پایه دیگ در کنار اجاقی نهاده با آتش زدن سرهای او و دیگر مردان قبیله اش زیر دیگ، دیگ را بجوش آورد و همان شب با همسر او همبستر شد![1]
این مطلب در کتب تاریخی و مورد اعتماد اهل سنت نیز آمده و ابن حجر عسقلانی در الاصابه فی تمییز الصحابه به آن اشاره کرده است. این مطلب در کتب تاریخی دیگر نیز آمده که به ذکر نمونه ای از آن میپردازیم : « مالک ابن نویره در حالی که همسرش همراه او بود، برای گفت و گو با خالدبن ولید نزد وی آمد؛ به محض آنکه نگاه ناپاک خالد به همسر مالک افتاد از زیبایی او به شگفت آمد و گفت : به خدا سوگند به آنچه نزد تو هست، نمیرسم، مگر آنکه تو را بکشم! به همین روی او را کشت و با همسر او زنا کرد. ابوقتاده این خبر را به ابوبکر رساند و سوگند یاد کرد به این سبب که او مسلمانی را کشته و در همان روز به همسرش تجاوز نموده هرگز زیر پرچم او حاضر نشود....[2]
حال ببینیم برخورد حاکم وقت (ابوبکر) با این قاتل شهوت پرست چگونه بود و آیا این شخص را به سزای عملش رساند یانه؟
« هنگامی که خبر به ابوبکر و عمر رسید، عمر به ابوبکر گفت: خالد مرتکب زنا شده او را سنگسار کن. ابوبکر گفت : من او را سنگسار نخواهم کرد؛ زیرا او اجتهاد کرده و اشتباه کرده! عمر گفت : او یک مسلمان را کشته؛ او را قصاص کن! ابوبکر گفت : من او را نخواهم کشت، زیرا او اجتهاد کرده و اشتباه کرده! عمر گفت: دست کم او را از کار برکنار کن؛ پاسخ داد: من شمشیری را که خدا به روی آنان کشیده را غلاف نخواهم کرد».[3]
با توجه به متن تاریخی که بدان اشاره کردیم و متون تاریخی دیگر، در مییابیم که مالکبن نویره به خاطر ارتداد و یا ندادن زکات کشته نشد، بلکه چشم ناپاک خالدبن ولید و زیبایی همسر وی بود که او و مردان قبیلهاش را به کشتن داد.
در پایان اظهار نظر پیرامون سکوت و عدم اجراء حد الهی را از جانب حاکم وقت نسبت به خالد بن ولید به قضاوت عقل سلیم وا مینهیم.
منابع:
[1]. شبهات فاطمیه, ص 156, سید مجتبی عصیری
[2]. تاریخ الیعقوبی, ج 2, ص 131, احمدبن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح الیعقوبی
[3]. تاریخ الطبری, ج 2, ص 274, حوادث سنه 11ه, ابوجعفر محمدبن جریر الطبری
افزودن نظر جدید