افسانه ارتباط بايزيد بسطامي با امام صادق (ع)
در كتب رجال شيعه نامي از «بايزيد بسطامي» نيست و ما ناچاريم آنچه خود صوفيه دربارة او نوشته اند، ذكر كنيم. پدر وي عيسي بن سروشان نام داشت و سروشان گبر بود كه اسلام آورد بنا بر گفته عطار: بايزيد بسطامي بعد از اين كه علوم را فرا گرفت وارد عرفان شد براي اين كه عارف كامل شود، لازم دانست كه به خدمت عرفاي بزرگ جهان برسد، لذا از بسطام خارج شد و مدت سي سال با تحمل گرسنگي و محروميت هاي ديگر به خدمت عارفان بزرگ رسيد و در آن مدت 313 استاد را درك كرد كه آخرين آنها امام جعفر صادق (ع) بود. هر روز بايزيد به حضور آن حضرت مي رسيد و گفته هاي او را به خاطر مي سپرد و چشم از وي بر نمي داشت يك روز جعفر صادق (ع) به او گفت: بايزيد آن كتاب را كه در طاقچه بالاي سر توست، به من بده بايزيد گفت كدام طاقچه را مي گوئي؟ جعفر صادق (ع) گفت: تو مدتي كه به اينجا مي آئي و آيا هنوز طاقچه را نديده اي؟ بايزيد گفت: من در اينجا غير از تو كسي را نمي ديدم چون براي ديدن تو آمده ام. جعفر صادق (ع) بعد از شنيدن اين سخن گفت: اي بايزيد دوره تعليم تو به پايان رسيد و به تو اجازه مي دهم كه به بسطام مراجعت نمائي و در آنجا مشغول ارشاد خلق باشي ...»[1].
گويند: دو سال براي امام سقائي كرد و در دستگاه امام وي را «طيفور السقاء» مي خواندند[2].
اين روايت را غالب مآخذ صوفيه ذكر كرده اند و شايد سيد حيدر آملي هم با عقيده به اين كه روايت صحيح مي باشد، ادعا كرده است كه بايزيد بسطامي دانش خود را از امام صادق (ع) اخذ كرده است. اما وقوع آن ناممكن است. زيرا مدت عمر بايزيد را 73 سال گفته اند در اين صورت خواه وفات وي به سال 234 واقع شده باشد و خواه به سال 261 به هر حال ولادت وي سالها بعد از وفات امام صادق (ع) (148 هجري) روي داده است بنابراين ملاقات آنها ناممكن خواهد بود[3]. اين كه بعضي گفته اند: از روحانيت امام تربيت يافت، نيز سخني است كه هيچ گونه ارتباط وي را با امام صادق (ع) نشان نمي دهد.
علاوه بر اين كه عرفان امام صادق (ع) با صوفيگري فرق اساسي دارد به طوري كه محققان «مركز مطالعات اسلامي استراسبورگ» ذیل عنوان «امام صادق (ع) پايه گذار عرفان در اسلام» مي نويسند:
عطار نيشابوري كه در تذكره الاولياء مي نويسد كه بايزيد بسطامي مدت سي سال در بيابانها براي ادراك حضور عرفاي بزرگ راه پيمود و رنج گرسنگي را تحمل كرد تا اين كه به حضور امام صادق (ع) رسيد متوجه نبود كه حضرت صادق (ع) ميل نداشت كه بايزيد بسطامي به كلي پشت پا به زندگي دنيوي بزند و مدت سي سال گرسنگي را تحمل نمايد. اگر روايت رفتن بايزيد نزد امام صادق (ع) صحت مي داشت، باني عرفان، آن مرد را مورد نكوهش قرار مي داد و به او مي گفت: چرا مدت سي سال در بيابانها به سر بردي وظيفة خود را نسبت به زن و فرزندان مهمل گذاشتي؟ چون عرفان امام صادق (ع) با ترك دنیا موافق نيست و مي گويد: هر كس بايد اموري دنيوي خود را به موازات امور اخروي منظم نمايد»[4].
در اينجا مي بينيم، محققان غربي عرفان امام صادق (ع) را از تصوف و صوفيگري جدا كرده اند و اتصال تصوف را با ائمه شيعه انكار نموده اند. اي كاش محققان داخلي هم درك و فهم آنها را داشتند.
و نيز جاي اين سؤال است: از كساني كه مي گويند بايزيد از دست امام صادق (ع) هدايت خواسته و يا سقاي آن حضرت بوده پس چرا صوفيان آنهمه تعريف از بايزيد مي كنند ولي نامي از امام و مولاي او نمي برند؟ نقل صوفيه آن است كه حضرت صادق (ع) بايزيد را هبه داد و فرزند خود را همراه او كرد و براي ترويج دين به بسطام فرستاد، اگر چنين است، پس چرا حتي يك حديث هم از امام نقل نكرده است؟ و روايت او از امام صادق (ع) در هيچ كتابي ديده نشده است؟ پيداست كه صوفيه اين نوع روايات را براي فريب ساخته اند.
.....................................................................
[1] - تذكرة الاولياء، ج1، ص 136.
[2] - دكتر بدوي، النور من كلمات ابي الطيفور، ص 47.
[3] - دكتر زرين كوب، جستجو در تصوف ايران، ص 36 – 37.
[4] - مغز متفكر جهان شيعه، امام صادق (ع) ترجمه ذبيح الله منصوري، ص 86.
دیدگاهها
مهرابپور
1401/10/18 - 13:14
لینک ثابت
عالی وبه جا ومستند ...بود
محمد
1402/11/07 - 14:37
لینک ثابت
در کتاب تذکره الاولیای جناب
افزودن نظر جدید