پاسخِ یک توهم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مقدمه: در پستهای پیشین به نحو اجمالی، برخی از موارد نقد محتوایی و سندی کتاب مقدس بیان شد. مدافعان مسیحیت پولسی در زمان حاضر و پیروان کتاب مقدس نیز برای مقابله به مثل –به گمان خودشان- به سراغ قرآن کریم رفته و سعی در نقد آن دارند!. به طور مثال آیهی 185 سورهی مبارکهی بقره را ذکر کرده و میگویند: مقصود از عبارات «هدی»، «بینات من الهدی» و «فرقان» در «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقان» چیست؟ آنان (مسیحیتِ منتقد) در پی آن هستند تا این تکرار در تعابیر را به زعم خود یک نوع عیب محتوایی و یا از ناحیهی ادبی (فصاحت و بلاغت) قلمداد و به نقد قرآن کریم بپردازند! میگویند: وجه تمایز چیست؟ آیا مطالب قرآن مبهم است كه بیان زیادتری میخواهد؟
در پاسخ باید بیان کرد که: مگر تکرار در عبارات لزوما ناشی از ابهام در متن است؟ آیا در زبان ادبی و بین ادبا و فصحاء در هر قومی و در متون، تکرار عباراتِ به ظاهر مشابه وجود ندارد؟ و یا در همهی کاربردهای عباراتِ تکراری ابهام عامل است؟! بله همانگونه که معلوم است در همهی موارد، بیان و تكرار برای رفع ابهام نیست؛ بلکه گاه تکرار برای بیان اهمیت مطلب یا اطمینان قلبی نیز تأكید و یا برای این که تعبیری بهتر در دل و جان مخاطب جای گیرد و...به کار گرفته میشود. در مورد این آیهی مبارکه (185/بقره) هم واقعیت از این قسم است. با رجوع به تفاسیر مشخص میشود که مفسرین، این سه عبارت را دارای یك معنا ندانستهاند.
به این موارد بنگرید!
در اختلاف بین هدایت اول و دوم که در این آیه شریفه آمده: ابن عباس از بزرگترین مفسران قرآن و شاگرد حضرت امیر (علیه السلام) معتقد است که: هدایت نخست، راهنمایى و هدایت از گمراهى و هدایت در فراز دوم به معناى بیان احكام حلال و حرام هست[1]. قاضى اصم هم مراد از هدایت اول را راهنمایى به علومى كه مردم به آنها مكلّف شدهاند، دانسته و هدایت دوم را بیان تاریخ پیغمبران و ادیان و سرگذشت آنها است میداند چراکه آنها -به طور صحیح- از غیر قرآن به دست نمی آید[2] ؛ اما شریف لاهیجی میگوید: «هدىً لِلنَّاسِ» درحالى كه قرآن مردم را راهنما است «وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى» و درحالى كه علامات واضح است[3] و در تفسیر نور یکی راهنماییِ مردم و دیگری دلایل روشن از هدایت بیان شده است[4].
در مورد اختلاف واژه ی فرقان با واژه هدایت هم مطلب به طور کامل روشن است؛ زیرا: فرقان معیار سنجش حق از باطل است [5]. و قرآن از آن جهت فرقان نامیده شده که؛ ارزشها و میزانهایی در قرآن وجود دارد كه به وسیلهی آن حق از باطل تشخیص داده میشود [6]. همچنین: قرآن، فرقان است؛ چراکه كتاب هدایتی است كه با گمراهی منافات دارد و راه درستی است كه از راه انحرافى جدا و موجب جدایی بین حق و باطل و حلال و حرام است[7].
از نظر قرآن، فرقان عبارت است از هر چیزی كه موجب جدایی بین حق و باطل گردد؛ مثل:
الف)«وَ إِذْ آتَینا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»: نیز به خاطر آرید، هنگامى را كه به موسى، كتاب و وسیله تشخیص (حق از باطل) دادیم (بقره: 53).
ب)«وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یوْمَ الْفُرْقانِ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعان» ... روز جدایى حق از باطل ... (أنفال: 41).
ج) معجزاتِ صادره از پیامبران.
د) سنت مقدس و پاك.
ه) عقلِ خواننده به بندگی خداوند و به دست آوردن بهشت.
و) عالم و دانشمندِ عامل به علمش.
و ...
اما قرآن، واضحترین این مظاهر؛ بلكه اینها در قرآن جمع شده؛ پس قرآن است چون جامع همۀ آنها و فرقان به وجود تفصیلی آن است [8]. از امام صادق علیه السلام نقلشده كه فرمود: قرآن اسم براى تمام آن میباشد و فرقان نام قسمتى است كه لازم است مردم به آنها عمل نمایند[9]. به عنوان آخرین مستند، ترجمهی استاد مهدی فولادوند آورده میشود: «ماه رمضان [همان ماه] است که در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [کتابی] که مردم را راهبر، و [متضمن] دلایل آشکارِ هدایت، و [میزان] تشخیص حق از باطل است»[10].
نتیجه آن که، وجوه تمایز و اختلاف زیادی بین این سه وجود دارد كه همانها برای بیان یا تكرار كافی است و این نوع تعابیر به ظاهر مشابه از منظر زیبایی شناختی ادبی هم از عمق فصاحت و بلاغت متن خبر می دهد.
منابع:
[1]- مدرسى، سید محمدتقی، من هدى القرآن، دار محبى الحسین، تهران، 1419 ق، چاپ اول، ج 1، ص 331 و 332.
[2]- ترجمه مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، انتشارات فراهانى، تهران، 1360 ش، چاپ اول، ج 2، ص 209.
[3]- شریف لاهیجى محمد بن على، تفسیر شریف لاهیجی، دفتر نشر داد، تهران، 1373 ش، چاپ اول، ج 1، ص 167.
[4]- قرائتی، محسن، موسسه ی در راه حق، قم، بهار 1376 ش ، چاپ پنجم، ج 1 ، ص 369-70.
[5]- مدرسی، من هدی القرآن، ج 1، ص 331 و 332.
[6]- همان.
[7]- ابن كثیر دمشقى، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم (ابن كثیر)، دار الكتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، 1419 ق، چاپ اول. ج 1، ص 368.
[8]- موسوى سبزوارى، سید عبد الاعلى، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، موسسه اهلبیت علیهم السلام، بیروت، 1409 ق، چاپ دوم. ج 3، ص 33.
[9]- طبرسی، ترجمه مجمعالبیان، 1360، ج 2، ص 209.
افزودن نظر جدید