پیدایش تصوف در جوامع اسلامی
درباره پیدایش تصوف در جوامع اسلامی و این که این طریقت از کجا به محیط اسلامی راه یافته سخن بسیار گفته شده است، گروهی از محققان، تصوف را در اسلام مولود افکار مذاهب هندی شمرده اند و عده ای آن را زائیده فلسفه یونان خصوصا فلسفه نو افلاطونیان جدید تصور کرده اند. بعضی دیگر آن را ماخوذ از آئین مسیحیت و رهبانیت و زهد انجیل دانسته اند و جمعی هم گفته اند مولود عکس العمل فکر آریائی در مقابل افکار عربی است. مولف کتاب (ارزش میراث صوفیه) می نویسد:
(( جستجوی یک منشا غیر اسلامی برای تصوف اسلامیان قرنهای دراز معمای جالب و سرگرم کننده ای برای چندین نسل از محققان اروپا شده است و از این رو فرضیه های گوناگون در بیان اصل و منشا تصوف اظهار گشته است ...))(1).
البته فرضیه هائی که ذکر شده هر یک حقیقتی را شامل است لیکن وافی به مقصود و شامل کلیه حقایق نیست، بلکه با توجه به مدارک و شواهد موجود این طور به نظر می رسد که پیدایش تصوف معلول یک ماخذ خاص و مولود یک عامل نمی باشد، بلکه عوامل یاد شده از خارج و به اضافه عوامل داخل هر کدام در انعقاد نطفه تصوف و سیر تکاملی و نمو تدریجی آن در تاریخ اسلام تاثیر و نفوذ خاصی داشته است و تصوف (به اصطلاح اسلامی) از فعل و انفعال یک سلسله علل و عواملی به وجود آمده است.
بدیهی است احتمال این که هیچ عاملی جز اسلام در پیدایش مسلک نو ظهور تصوف دست اندر کار نبوده، کاملا مردود می باشد و این موضوع را می توان با مطالعه تعلیمات اسلام و تصوف و مقایسه آن دو به خوبی دریافت و شک نیست که اندیشه های فلسفی و دینی گوناگون در جریان تصوف اسلامی وارد و حل شده است.
به قول یکی ز طرفداران صوفیه: پس از تماس مسلمانان با سیاحان و رهبانان مسیحی و نیز بعدها پس از انتشار اسلام در سوریه و عراق و مصر که این تماس بیشتر شد. تصوف اسلامی که با قوانین شریعت اسلام مطابقت داشت،با طریقه رهبانیت مسیحیان و دیر نشینان نسطوری از گوشه گیری و ترک تعلقات دنیوی و ترک نکاح و سیاحت که مخالف احکام اسلام بود(2)آمیخته گردید و صورت خاصی به خود گرفت.پس از آنکه ایرانیان مغلوب قوم عرب گردیدند و برای حفظ جان زیر بار دیانت اسلام رفتند، چون اختلاف نژادی و اوضاع اجتماعی و سبک زندگی بین قوم عرب و ایرانی بسیار شدید بود و خصوصا به علت سوء رفتار بنی امیه، ایرانیان گذشته از مبارزات سیاسی و ادبی، با نیروی اندیشه فلسفی نیز به مبارزه پرداختند و یکی از محصولات این تلاش فکری طریقت تصوف اسلامی ایرانی بود.بدین ترتیب که با استادی کامل تصوف اسلامی را با پوسته های رهبانیت مسیحیان در غالب افکار ایرانی که منکی به فلسفه ایران باستان بود، ریختند تا شکل کاملا جدیدی پیدا کرد و بعد با فلسفه یونان و به خصوص افکار افلاطونیان جدید که از فلسفه ایران باستان متاثر بود، آمیخته و سپس آن را با فلسفه و افکار هندی تلفیق و تکمیل نمودند تا به مرحله ذوق و رشد و کمال رسید به طوری که به هیچ وجه قابل مقایسه با تصوف اسلامی نبود.(3)
واقعیت این است که: تصوف جریان فکری واحدی نیست مجموع جریانهای گوناگون است و ناچار منشا آن همه را نمی توان با یک عبارت بیان کرد. در تصوف به اصطلاح اسلامی مبادی و اصولی وجود دارد که با عقائد و تعالیم اسلامی در تضاد می باشد و لذا منشا واقعی آن نمی تواند اسلام و قرآن باشد و باید منشا این نوع افکار و عقاید را در خارج تعالیم اسلام جستجو کرد.
جای انکار نیست که عقائد و مذاهب غیر اسلامی به تدریج در طی قرن های متمادی در تصوف به اصطلاح اسلامی نفوذ پیدا کرده است به این ترتیب که قسمت عمده نفوذ این عقائد از طریق ترجمه علوم و تمدن های بیگانه به محیط اسلامی راه یافته و مترجمین که خود دارای گرایش های خاصی بودند، در انتقال اصول و مبانی تصوف به محیط اسلامی سهم فراوان داشتند و نفوذ برخی از عقاید دیگر را نیز به طور غیر مستقیم در اثر ارتباط مستقیم و مستمر صوفیه با ملل بیگانه و فرقه های گوناگون باید دانست.
بنابراین برای تصوف به اصطلاح اسلامی دو نوع منابع قابل تصور است: یکی منابع خارجی و دیگری منابع اسلامی.
پی نوشت :
(1)- دکتر زرین کوب. ارزش میراث صوفیه ص 12
(2)- ابن جوزی در کتاب ( تلبیس ابلیس) از پیامبر(ص) نقل می کند که فرمود: حلقه در بینی آویختن وموئین در منخرین قرار دادن و رهبانیت و ترک نکاح و ترک شهر و گردش در زمین بدون مقصد معلوم و سودمند در اسلام جایز نیست.
(3)- توحیدی پور. مقدمه نفحات الانس. ص 22 و 23
افزودن نظر جدید