افزودن نظر جدید

رساله آلکیبیادس اول؛ در این رساله افلاطون به زبان سقراط با آلکیبیادس به گفت و گو می نشیند و در این گفت و گو آیین حکومت داری و تربیت شاهزاده ایرانیان را با یونان مقایسه می کند: « اگر تو اجداد خود و سالامیس، وطن اریساکس یا اگیناوطن نیای بزرگ آیاکوس را در برابر اردشیر، پسر خشایارشاه نمایش دهی بی گمان بر تو خواهند خندید، پس نیک بنگر تا ببینی که ما از حیث تبار و تربیت تا چه پایه از آنان کمتریم… فرزند شاه را به خادمه های نالایق نمی سپارند بلکه بهترین خواجه سرایان دربار را بر او می گمارند و اینان موظفند که علاوه بر تربیت کودک، مراقب باشند تا اعظای تن او نیک رشد کنند و راست به بار آیند… همین که فرزند شاه به هفت سالگی رسید او را به سوارکاران می سپارند تا راه و رسم شکار را فرا گیرد و چون چهارده ساله شد چهارتن که مربیان شاهانه خوانده می شوند، عهده دار تربیت او می گردند. یکی از آنان که در دانایی بر همگان برتری دارد اسرار حکمت زرتشت پسر هرمز، دین داری و آیین کشورداری را به او می آموزد. دومی که عادل ترین مردمان است، او را بر آن می دارد که در همه عمر جز راست نگوید. سومین مربی که از خویشتن داری بهره ای به کمال داری بهره ای به کمال دارد به او می آموزد که تن به اسارت هوی و هوس در ندهد بلکه به آزادی و آزادگی خوی گیرد و بیش از همه مردمان بر شهوات و آرزوهای خود تسلط یابد، نه آنکه به بندگی آنها گردن بنهد. مربی چهارم که دلاورترین مردمان است او را دلاور و بی باک، ببار می آورد و به او می فهماند که اگر ترس در دل خود راه دهد، برده خواهد بود نه آزاد.»( افلاطون، دوره آثار،ترجمه محمد حسن لطفی، انتشارات خوارزمی ج۲: ۶۵۷- ۶۶۰
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.