افزودن نظر جدید

در چند سال اخیر یکی از موضوعاتی که توسط گرو ههای ضدایرانی بویژه اقلیت پانترکیست بسیار برجسته شده است مسأله ی ازدواج با محارم در ایران باستان است که پیش از این هم مطرح بوده که از آن جمله می توان به منابعی اشاره کرد که اعراب صدراسلام معمولا برای توجیه گذشته ی خود و تحقیر و تخریب شکوه ایرانیان مطرح کرده اند وگه گاه روایتی نیز برای آ نجور کرده اند( 1) که مثلا فلان امام پس از طرح آن توسط یکی از اعراب نسبت به ایرانیان درصدد توجیه آن برآمده! یکی از نقاط اتکای این افراد، آسانگیری خود ایرانیان دراین باره است از جمله نوشته های خسرو معتضد در کتاب « پشت پرده های حرمسرا » درباره ی ازدواج کمبوجیه پسر کورش بزرگ و همچنین پادشاهان اشکانی که مطمئناً هنگام نوشتن این جملات فکر سوءاستفاده ی دشمنان ایران را از طرح چنین مسائلی را هم نکرده است. افزون بر این پس از پیروزی انقلاب 57 نیز برخی افراد متشرّع بخیال خدمت به اسلام درصدد تخریب باستان برآمدند تا حمله ی اعراب به ایران را توجیه کرده و ایشان را ناجی مردم معرفی کنند،غافل از اینکه ، هیچ گاه باور کسی با زور عوض نمیشود. بنابراین سعی کردند همه ی پادشاهان را ستمگر و همه ی مردم را(بخاطر مسلمان نبودن)دچار انحرافات اخلاقی و رفتاری معرفی کنند که با تهاجم اعراب اصلاح شدند. هم اکنون نیز همگی دسته های نامبرده راه خویش را ادامه داده و خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه ی ایران و ایرانی می زنند هرچند اقلیتی شاید انگشت شمار راه خلاف ایشان را میروند.( 2) جدا از دلیل تاریخی- سیاسی بالا، در این تحقیق میکوشیم از چندجنبه این مسأله را مورد بررسی قرار دهیم: 1- جنبه ی منطقی 2- جنبه ی پزشکی از لحاظ منطقی می خواهیم ببینیم طرح چنین مسائلی آیا با عقل سازگار است یا مغالطه بودنش را می توان به آسانی دریافت .از لحاظ پزشکی بررسی می کنیم چنین کاری اصولً ممکن است یا خیر. سرآغاز و مهمترین بخش سناریوی مذکور داستان کمبوجیه است که (مشابه آن را درباره ی حضرت ابراهیم و ساره گفته اند)ودر آن چنین گفته می شود: "به گفته هرودوت، کمبوجیه دلباخته یکی از خواهرانش شده بود و می خواست با او زناشویی کند ، » ولی چون نقشه اش بر خلاف همه رسوم بود پس موبدان و مغان را فراخواند و از آنان پرسید که آیا قانونی هست که اجازه دهد مردی با خواهر خود زناشویی کند.آنان پاسخی به وی دادند که هم جانشان را ایمن می داشت و هم مطابق عدالت بود. آنان گفتند که قانونی نیافته اند که زناشویی خواهر و برادر را جایز شمارد ، ولی قانون دیگری یافته اند که اجازه می دهد شاه هر چه دلش خواست انجام دهد." در این مطلب آمده است که « موبدان را فراخواند » و « آنان گفتند که قانونی نیافته اند » که این بدان معناست که در دین زرتشت چنین چیزی یافت نمی شود( 3) و همچنین آمده است " چون نقشه اش بر خلاف همه ی رسوم بود" یعنی ازدواج با محارم نه تنها در دین زرتشتی خلاف است بلکه با عرف نیز مخالفت دارد. سومین مطلبی که به مرور به وارد کارزار می شود اتصال این داستان به دین و بقیه ی مردم است که چون « پادشاه هرچه دلش خواست انجام دهد » (بدون اینکه ترس از رغبا و اطرافیان داشته باشد) پس دین او اینچنین است و مردم هم اینچنینند!! افزون بر قصه ی کمبوجیه، بر دیگر پادشاهانی هم،چنین اتهاماتی زده شده که همگی اسنادی به مراتب ضعیفتر دارند ازجمله پادشاهان اشکانی که تنها با استناد به آمدن واژه ی خواهر بر روی زن پادشاه( 4)به این نتیجه رسیده اند. یا در شاهنامه صرف اینکه پادشاه ایرانی شرط می گذارد که هرکه بتواند به توران حمله کند دخترش را به عقدش درمی آورد و در پایان هم پسر خودش این کار را میکند، همین نتیجه را می گیرند!! نکته ای که در میان کتاب ها مورداستناد قرار می گیرد این است که هیچکدام از این کتاب ها را افراد مورد اعتماد زرتشتی ننوشته اند( 5) بلکه به دست مسلمانان و گاه مستشرقین غربی نوشته شده که معمولا هم ترجمه ی غیر قابل اعتمادی از متون اوستایی و پهلوی میباشند. از دیگر تکیه گاه های این مسأله عبارت « ختودس » است که بسیار روی آن مانور داده می شود. این واژه در برخی متون بمعنی فداکاری آمده است که صدالبته بخاطر اهمیتی که در دین زرتشت و آداب ایرانیان باستان به خانواده داده می شده است،فداکاری برای خویشان و به ویژه خانواده موردنظر این موارد بوده است.(6) افزون بر این،گاه این واژه به شکل خوئیدوک بکار رفته است.خوئی به معنی خویشی و دودک یعنی دودمان و خاندان، قیاس امروزی آن خویش دودکی می شود و از آن افزودن بر خویشاوندان از طریق زناشویی و زناشویی درون دودمان معنی می دهد و در گاهان که سروده ی خود زرتشت است این واژه دیده نشده است و در روایات پارسی قرن هفدهم خوئیتک دس می باشد که آن را پیوند میان عموزادگان و خاله زادگان معنی کرده اند و بیش از یکصدو بیست نویسنده یونانی و رومی سریانی و یهودی و ارمنی همزمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان بوده اند و از میان آنان چند نفر آداب و رسوم و قوانین ایرانی را به خوبی می شناختند و توصیف کرده اند. این چند نفر عبارتند از هرودت و گزنفون، افلاطون ، ارسطو استرابن، آمیانوس ، مارسلینوس ، پروکوپیوس . ولی هیچ کدام از آنان نگفته اند که ازدواج با محارم رسم بوده است اگر چنان رسمی در ایران شایع بوده است محال است این نویسندگان از آن بی اطلاع باشند وگرنه چرا باید ازدواج خودی را به درون خانواده نسبت داد مگر خویشاوندان خودی نیستند؟ و البته که چنین ازدواج هایی هم در اسلام( 7) و هم سنت اقوام ایرانی و غیرایرانی( 8 )تشویق شده است.حتی در زمان کنونی هم در روستاها همه ی مردم با هم نسبت دور یا نزدیک و معمولا از چندطرف با هم خویشاوند هستند .گهگاه می بینیم که در اسناد خود مواردی را آورده اند که تقبیح یک کار را نشانه ی معمول بودن آن می دانند( 9)!این همانند آنست که نتیجه بگیریم چون در قرآن صحبت از تحریم ازدواج با برخی زنها شده است بنابراین مسلمانان تا پیش از نزولش چنین می کردند( 10) جنبه دیگر بحث، بعد زیستی (پزشکی) است که در آن باید معلوم کنیم آیا مردم یک کشور که در آن ازدواج با محارم( 11 ) رایج است آیا می توانند مردمی سالم و نیرومند باشند یا خیر؟ بطور کلی ازدواج بی خطر دنیا سراغ نداریم. ازدواج هر فرد با هر فرد غریبه ای احتمال خطری حدود 2 تا 3 درصد دارد. ازدواج با خویشاوندان بر حسب درجه خویشاوندی متفاوت است. ازدواج خویشاوندان درجه یک (ازدواج برادر و خواهر و یا ازدواج پدر و مادر با فرزند) و ازدواج درجه دو (ازدواج دایی با خواهر زاده) که این دو گروه در همه ادیان حرام است. ثابت شده است که به دلیل تشابه ژنی زیاد خطر تولد فرزند مبتلا به ناهنجاریها وعقب ماندگی ذهنی خیلی زیاد است ازدواج فامیلی ازدواجی است که در آن زوجین با یکدیگر فامیل هستند و بنابراین ژنهای مشابه دارند . در حال حاضر هزاران نوع بیماری ارثی مختلف شناخته شده اند که ممکن است از طریق به ارث رسیدن ژنهای مشترک در پدر و مادر ، فرزندان را مبتل سازند . این خطر در ازدواجهای فامیلی به علت وجود ژنهای مشترک بیشتر خواهد بود . این بدان معنا نیست که در ازدواجهای غیرفامیلی هیچگونه خطری وجود ندارد ، بلکه احتمال خطر پایین تر خواهد بود . بنابراین ازدواج فامیلی از نظر علم ژنتیک منطقی نیست . جدول زیر ارتباط بین درجه خویشاوندی و درصد ژنهای مشترک را مشخص می کند : درجه خویشاوندی افراد فامیل درصد ژنهای مشترک پدر ، مادر ،فرزندان ، خواهران و برادران 50% خاله ها ، دایی ها ، عموها ، برادر و خواهرزاده ها 25% دختر عمو ، پسر عمو ، دختر خاله ، پسر خاله ، دخترعمه ، پسرعمه ، دختردایی ، پسردایی 12.5% نوه خاله ،نوه دایی ،نوه عمو ، و نوه عمه 6.25% نتیجه خاله ، نتیجه دایی ،نتیجه عمو ،نتیجه عمه 3.12% نبیره خاله ، نبیره دایی ، نبیره عمو ، نبیره عمه 1.5% با چنین تحلیل هایی وقتی در یک جامعه ازدواج خانوادگی رایج باشد مردم بطور معمول باید انواع بیماری را داشته باشند چراکه هر نوزاد 50 درصد ژن مشترک دارد و از هموفیلی گرفته تا نابینایی همگی بالاترین احتمال بروز را دارند. یعنی، چه آ نهایی که مستقیماً حاصل چنین ازدواج هایی هستند و چه آ نهایی که به صورت جهش ژنتیکی دچار شده اند. با توجه به اینکه در هیچکدام از منابع تاریخی هیچ اشاره ای به وجود یک بیماری رایج حتی در یک روستای ایرانی نشده است( 13 ). آیا علم پزشکی دروغ می گوید یا دشمنان ایران؟ برخی چنین از پاسخ طفره می روند که چنین رسمی بوده ولی همه گیر نبوده! ولی وقتی استناد به فلان واژه ی دینی می کنند که سفارش به این کار کرده فکر نمی کنند حداقل بخاطر سفارش دین هم رایج شود؟ پرسش دوم من این است که تا عصر کنونی که خانواده ها برای بی شوهر نماندن دخترانشان رسم بده و بستان را انجام می دهند و عروس میگیرند به شرط ازدواج برادر عروس با دخترشان آیا وقتی براحتی می توانستند بدون هیچ ذلتی و زیربار هیچ شرطی رفتن فرزندان خود را با هم تزویج کنند عقل حکم نمی کرد که چنین چیزی همه گیر شود؟ آیا وقتی خواهر و برادری نصف عمر خود را با هم گذرانده اند با فرض وجود چنین رسمی منطقی نیست بقیه ی عمر را هم با یکدیگر ادامه دهند؟ پرسش سوم اینکه چرا در کتاب های دینی زرتشتی مستقیماً واژه ی ازدواج با محارم گفته نشده که ایشان را به دردسر تفسیر یک اصطلح بیاندازد؟ قابل ذکر است تنها جایی که ازدواج با محارم ثابت شده است خاندان سلطنتی فراعین و بطالسه ی مصر باستان است(نه به دین ایشان ارتباط دارد و نه بومیان قبطی مصر)که در آنجا هم پژوهش ها نشان داده که پادشاهانشان بیش از 25 سال عمر نمی کرده و بر اثر بیماری ناشناخته ای بدنی گلبی شکل داشته اند.( (14) آیا چنین گزارشی درباره ی پادشاهان ایران وجود دارد؟؟ سخن آخر: به عنوان یک جمع بندی باید گفت که احکام هر دین اگرچه برای کافران آن دین ممکن است دست آویز تمسخر باشد ولی هیچ گاه مؤمنین از احکام دینشان بخاطر تمسخر و تحقیر دیگران دست برنمی دارند. برای نمونه ازدواج موقت در تشیع است که بسیار مورد تحقیر اهل سنت است ولی باز نه کسی وجودش را انکار می کند و نه حتی کنارگذاشته می شود.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.