کتاب اول هرودوت، بند 119 : هارپاگ گوشت فرزند خود را خورد ! (هارپاگ یا همان هارپاگوس، يكى از بزرگان ماد كه دوست كوروش بود و به حكومت ليديه برگزيده شد.) توضیح : پس همينكه هارپاگ به خانه رسيد با شتاب يگانه فرزند خود را كه در حدود سيزده سال داشت روانه دربار آستياژ كرد و باو توصيه كرد هرآنچه آستياژ دستور داد اجرا كند. سپس در حاليكه وجودش از شادى و شعف لبريز بود آنچه بر او گذشته بود بر زن خود نقل كرد. و اما آستياژ، همينكه فرزند هارپاگ بنزد او رسيد امر كرد او را كشتند و بدنش را قطعهقطعه كردند؛ قسمتى از گوشت او را كباب كردند و با قسمت ديگر آن آبگوشتى مهيا كردند و مجموع اين طعام را با دقتى خاص آماده پذيرائى كردند. در ساعت موعود، وقتى هارپاگ و ديگر مهمانان حاضر شدند، در برابر آستياژ و ديگران ميزهائى مملو از گوشت گوسفند نهادند، ولى در برابر هارپاگ تمام گوشت بدن فرزندش باستثناى دست و پا و سر مقتول را قرار دادند. دست و پا و سر او را در سبدى در كنارى نهادند و سرپوشى بر آن قرار دادند. وقتى هارپاگ از غذا سير شد آستياژ از او پرسيد كه آيا از طعام راضى است. هارپاگ پاسخ داد كه بسيار راضى است.
در اين موقع كسانى كه از قبل مأمور اين كار شده بودند دست و پا و سر طفل مقتول را همچنانكه روى آن پوشيده بود حاضر كردند و آنرا در برابر هارپاگ قرار دادند و باو اشاره كردند كه سرپوش آنرا كنار زند و هرآنچه مايل است از آن برگيرد. هارپاگ اطاعت كرد، سرپوش را بكنارى زد و چشمش به بقاياى اندام فرزندش افتاد. با وجود مشاهده اعضاى بدن فرزند خود بروى خود نياورد و كاملا بر نفس خود مسلط شد. آستياژ از او پرسيد آيا دانستى گوشت چه حيوانى را تناول كردهاى. هارپاگ پاسخ داد كه دانسته است و هرآنچه پادشاه انجام دهد در نظر او مطبوع و مقبول است. سپس بقاياى گوشت فرزند خود را برداشت و به خانه رفت.
saman
1393/03/01 - 09:09
لینک ثابت