ستایش انوشیروان در شاهنامه | بی‌رحمی نسبت به دشمنان ایران

  • 1403/04/06 - 07:33

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، از خسرو انوشیروان به نیکی یاد می‌کند و ویژگی‌ها او به عنوان یک فرمانروا / کارگزار لایق را بیان می‌کند. از جمله آنکه او نسبت به دشمنان ایران، سرسخت و بی‌رحم بود. اهل مذاکره بود، ولی قدرت نظامی را پشتوانه مذاکره قرار داده بود و این گونه توانست ایران را با همه سختی‌ها به پیش ببرد.

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم فردوسی در شاهنامه در میان داستان‌ها، به ویژگی‌های مثبت و منفی فرمانروایان و کارگزاران اشاره می‌کند.

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در داستان زندگی خسرو انوشیروان می‌گوید:

کُواذ (پادشاه ساسانی)، پسرش خسرو را به جانشینی خود برگزید و پس از چندی از دنیا رفت. پس خسرو بر تخت نشست و بزرگان، او را نوشین روان (انوشیروان) نامیدند. او 48 سال پادشاهی کرد. در آغاز حکومت، وعده کرد که به دادگری رفتار کند. در ادامه گفت که هر کس دست به ستم دراز کند و دوستدار ما نباشد، مجازات خواهد شد:

چو بيداد جويد يكى زيردست
نباشد خردمند و خسرو پرست

مكافات يابد بدان بد كه كرد
نبايد غم ناجوانمرد خَورد[1]َ

حکیم فردوسی می‌‌گوید: هیچ یک از پادشاهان تاریخ، در مردانگی و فرزانگی، از خسرو انوشیروان برتر نبودند:

ز شاهان كه با تخت و افسر بُدَند
به گنج و به لشكر توانگر بُدَند

نبد دادگرتر ز نوشين روان
كه بادا هميشه روانش جوان

نه زو پر هنرتر به فرزانگی
به تخت و به داد و به مردانگى[2]

فردوسی می‌گوید: انوشیروان سوار بر اسب تازی، با سپاهیانش به گرداگرد ایران گشت تا عدالت را برپا کند. هنگامی که به ساری و آمل رسید، مردم از تازش ترکان (منظور: ترکان آسیانه میانه که به شمال ایران می‌تاختند)، زاری کردند. پس انوشیروان غمگین شده؛ فرمان داد تا در نواحی مرزی، دیواری استوار بسازند که مانع از نفوذ آنان شود. سپس به سوی آلانان رفت، مردمی بیکار، غارتگر و بدسیرت که ایرانیان از آنان در امان نبودند. پس آنان از ابهت خسرو انوشیروان و سپاه او به هراس افتاده؛ پوزش خواستند. خسرو آنان را بخشید و باجی سنگین از آنان گرفت.[3]

خسرو انوشیروان به سوی هندوستان روانه شد. چندی در آنجا ماند و بزرگان هند، همگی در برابر او سر فرود آوردند.

خسرو انوشیروان، با دشمنان ایران مذاکره می‌کرد، اما این مذاکره از موضع قدرت و برای نشاندن آنان در جای خود بود. او، قدرت نظامی را پشتوانه مذاکره قرار داده بود و هر جا که دشمن، قلدری می‌کرد، یا در برابر سخن حق سرکشی می‌کرد، با تیغ تیز و مشت آهنین خسرو انوشیروان مواجه می‌شد. او اساساً نسبت به دشمنان ایران، سخت و خشن برخورد می‌کرد. پالس ضعف به دشمن ارسال نمی‌کرد. این‌ها ویژگی‌ها مثبت انوشیروان بود که فردوسی در شاهنامه روایت کرده است. به نظر می‌رسد که ارزش عبرت و درس گرفتن داشته باشد.

باید عبرت بگیریم، اگر عبرت نگیریم، عبرت دیگران خواهیم شد!

پی‌نوشت:

[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 1037.
[2]. فردوسی، همان، ص 1040.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 3، ص 242 - 243.
[3]. فردوسی، همان، ص 1042-1046.

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما که مدام می گویید انوشیروان ظالم بوده و هیچ کار مفیدی برای ایران نکرد ولی اینجا دیدتان را تغییر دادید.

نظر ما تغییر نکرد. از ابتدا همین نظر را داشتیم. ضمناً ما کِی گفتیم که انوشیروان «هیچ کار مفیدی برای ایران نکرد»؟ چرا چیزی رو به ما نسبت میدید که ما نگفتیم؟

پس در این مورد چرا اورا ستایش کردید؟؟!!

چرا کریستین سن می نویسد دولت ساسانی سرمشق دولت های اسلامی بوده است ؟

ایرانیان باستان در نظام سیاسی، شاگردِ تمدن‌های بین النهرین بودند. کهن‌ترین قانون‌نامۀ شناخته شدۀ دنیا، اورنَمّو (Ur-Nammu) نام دارد که حدود 4100 سال پیش، تحت نظر پادشاه سومِر (در عراق باسنان) تنظیم شد. اساساً در مسائل سیاسی و فرهنگی، هخامنشیان و ساسانیان در مقایسه با بین النهرین، خیلی کوچک است. چنان که پروفسور ارفعی گفتند: من همه عمرم را برای ایران باستان گذاشتم، اما در برابر فرهنگ و تمدن بین النهرین، سر تعظیم فرود می‌آورم: https://www.adyannet.com/fa/news/45796

این نظام سیاسی و دیگر نظامات فرهنگی و تمدنی را هخامنشیان از بین النهرین و... گرفتند. سپس به دیگران منتقل کردند و در ادامه مسلمین آن را از ساسانیان و... گرفتند. به این میگویند: اَخذ. یعنی چیزی را از کسی گرفتن. این عیب نیست. مسلمین از ساسانیان و رومیان و... گرفتند و آن را پرورش دادند. همان طور که ساسانیان از دیگران گرفتند.

مشکل این جاست که شما سر ستیز با ساسانیان و هخامنشیان دارید.

تلاش ما این است که واقعیت‌ها را با سند و مدرک بیان کنیم. اما اگر با هخامنشیان و ساسانیان، "ستیز" داشته باشیم، چه ایرادی دارد؟ آیا شما با کسی "ستیز" ندارید؟ ستیز داشتن عیب نیست. بی عدالتی عیب است. اگر جایی بی‌عدالتی دیدید باسند و دلیل، یادآوری کنید.

بنده می گویم چرا مسلمانان باید از فرهنگی که به قول خودتان منحط و فاسد بود چیزی اخذ کنند.

ما کِی گفتیم که فرهنگ ایرانیان باستان، فاسد و منحط بود؟ اتفاقا در همین سایت بارها از خوبی‌های آنان گفتیم. مثلا درباره غیرت و پاکدامنی بسیاری از ایرانیان باستان، یا درباره مقاومت آنان در برابر دشمنان زورگو و... ///// اگر هم فرهنگ آنان بد بوده، باز هم ایرادی ندارد که از نقاط قوت انان استفاده شود. مثلاً ما ارتش اسرائیل را تروریست میدانیم اما اگر تجهیزات نظامی آنان را به دست بیاوریم از آن استفاده میکنیم. (به عنوان غنیمت جنگی) البته این مثال بود.

کانال «باستان‌نامه» پیرامون تاریخ ایران باستان، دین زرتشتی و دفاع از مکتب اسلام ::::::::::::::::: ایتا و اینستاگرام: ir_bastan ــــــــــــــــــــ تلگرام: n_bastan ــــــــــــــــــ روبیکا: ir_bastan2

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.