برخورد شاپور با مردم نصیبین
شاپور دوم، شاهنشاه ساسانی به روم تاخت و طبق یک معاهده، شهر نُصَیبین را از روم گرفت، اما هنگامی که مردم نصیبین از معاهده آگاه شدند، سپاه ایران را به شهر راه ندادند، پس لشکریان شاپور، بسیار اهل نصیبین را کشتند و بسیاری را اسیر کردند. آنان نیز ناگزیر، چیرگی و سروریِ ایران را پذیرفتند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی (متوفای 403 هجری خورشیدی) تاریخ ایران باستان را روایت کرده است. اندیشمندان و شاهنامهپژوهان معتقدند که شاهنامه چکیدهای گویا و عصارهای رسا از فرهنگ و تمدن ایران باستان است. این متن، دربردارنده باورها، آداب و رسوم جامعه باستانیِ ایران و ارائهکننده تصویری جامع از هویت ایرانیِ پیش از اسلام است.
در این میان، برخی بخشهای شاهنامه، وجههای اسطورهای و برخی دیگر، به متن تاریخ نزدیکترند. از جمله بخشهای شاهنامه که در ارزش تاریخی آن تردیدی وجود ندارد، حکایت شاهنشاهی ساسانی است.
حکیم فردوسی در شاهنامه، بدون تعصب و پنهانکاری، تاریخ را و آنچه را که به دستش رسیده؛ حکایت میکند. فردوسی روایت میکند که شاپور دوم شاهنشاه ساسانی به روم تاخت، بسیاری را کُشت و دستها و پاها بُرید و غنایم بسیار به دست آورد:
از آن لشكر روم چندان بكشت
كه يكدشت سر بود بىپاى و پشت
به هامون سپاه و چليپا نماند
به دژها صليب و سكوبا نماند [1]
پس بزرگان روم برای پوزش خواستن نزد شاپور رفتند. شاپور هم باج و خراجی سنگین بر اهل روم معیّن کرد و طبق یک معاهده، شهر نُصَیبین (Nusaybin) را از روم گرفت و به ایران بازگشت.
نُصَیبین (Nusaybin) که رومیان آن را Nisibis مینامیدند، شهری در شمال بین النهرین بود که اکنون در جنوب ترکیه قرار دارد. این شهر، یکی از مراکز مهم مسیحیت در شرق بود. این شهر، سالیانی دراز، موضوع مناقشه و درگیری شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری روم بود.[2] این شهر در برخی منابع به صورت نَصیبین نیز تلفظ شده است.
به هر روی حکومت روم، طبق معاهده شهر نُصَیبین را به ایران واگذار کرد. اما هنگامی که مردم نصیبین از معاهده آگاه شدند، سپاه ایران را به شهر راه ندادند. مردم گفتند: شاپور دین مسیحا ندارد و ما نیز دین زرتشت را نمیخواهیم:
چو اندر نصيبين خبر يافتند
همه جنگ را تيز بشتافتند
كه ما را نبايد كه شاپور شاه
نصيبين بگيرد بيارد سپاه
كه دين مسيحا ندارد درست
همش كيش زردشت و زند است و اُست
چو آيد ز ما بر نگيرد سخن
نخواهيم استا و دين كهن
شاپور فرمان جنگ داد. پس لشکریان ایران، بسیار اهل نصیبین را کشتند و بسیاری را اسیر کردند. آنان نیز ناگزیر، چیرگی و سروریِ ایران را پذیرفتند:
به يک هفته آنجا همى جنگ بود
در آن شهر از جنگ بس تنگ بود
بكشتند زيشان فراوان سران
نهادند بر زنده بند گران [3]
پس از آن، شاپور با لشکریانش به سوی ایران بازگشتند.
پینوشت:
[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 915-916.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 2، ص 878-880.
[2]. بنگرید به: Samuel Lieu, "NISIBIS", Encyclopædia Iranica, Last Updated: November 15, 2006
[3]. فردوسی، همان، ص 918.
دیدگاهها
ناشناس
1403/04/30 - 22:31
لینک ثابت
علت ستیزتان با تاریخ و فرهنگ
saman
1403/04/30 - 22:53
لینک ثابت
ما با تاریخ ایران باستان ستیز
میراحمد
1403/05/07 - 00:38
لینک ثابت
چنان ساختم کاخی بلند که از بد
saman
1403/05/08 - 00:17
لینک ثابت
پاسخ به میر احمد: اولاً این
saman
1403/05/08 - 00:19
لینک ثابت
ادامه پاسخ به میراحمد:
افزودن نظر جدید