از افسانه تا واقعیت زندگانی سلطان اسحاق و یاران او
کوتاه نوشته
"سلطان اسحاق برزنجهای"، مهمترین شخصیت در فرقه اهل حق است که با وضع قوانین و بدعتهای مختلف، سبب شد که این فرقه تا امروز به حیات خود ادامه دهد. پیروان و سرسپردگان این فرقه همواره با خرافه گویی و داستانسرایی بزرگان و مرشدان خود را یاد میکنند. برخی را محل تجلی خداوند، برخی را دون انبیاء و اولیاء الهی و برخی را مظهر فرشتگان مقرب الهی میدانند و برخی از طبقات یاران او را مثل "هفتن"، مدبر امور عالم و مخلوقات میدانند[دانشنامه نام آوران یارستان، ص 17؛ حقالحقایق یا شاهنامه حقیقت، ص 70] و برای ایشان زندگی تخیلی و افسانهای ترسیم میکنند. سلطان اسحاق نیز ازجمله این افراد است که درباره ابعاد مختلف زندگی او از تولد تا مرگ، داستانسراییهای مختلف بیانشده است. اما با بررسی منابع مطالعاتی اهل حق متوجه میشویم که افرادی که پیروان فرقه اهل حق آنان را بسیار رؤیایی تصور میکنند، افرادی عادی بوده که با برخی از ادعاها، توانستند تعدادی از مردم سادهلوح را گِرد خود جمع کنند.
مجید القاصی، یکی از نویسندگان اهل حق با بیان مطالبی، تا حدودی اشاره به برخی از واقعیات زندگی سلطان اسحاق و یاران او میکند و زندگانی آنان را از حالت افسانهای و تخیلی خارج میکند. [آئین یاری، ص 102] بنابراین پیروان مسلک اهل حق توجه کنند که مطالب یکی از نویسندگان مشهور اهل حق، بسیاری از باورهای افسانهای و تخیلی شما را رد میکند.
مطلب تفصیلی
"سلطان اسحاق برزنجهای"، مهمترین شخصیت در فرقه اهل حق است که با وضع قوانین و بدعتهای مختلف سبب شد که این فرقه تا امروز به حیات خود ادامه دهد. پیروان و سرسپردگان این فرقه همواره با خرافهگویی و داستانسرایی بزرگان و مرشدان خود را یاد میکنند و برخی را محل تجلی خداوند، برخی را دون انبیاء و اولیاء الهی و برخی را مظهر فرشتگان مقرب الهی میدانند و برخی از طبقات یاران او را مثل "هفتن"، مدبر امور عالم و مخلوقات میدانند[1] و برای ایشان زندگی تخیلی و افسانهای ترسیم میکنند. سلطان اسحاق نیز ازجمله این افراد است که درباره ابعاد مختلف زندگی او از تولد تا مرگ، داستانسراییهای مختلف بیانشده است. اما با بررسی منابع مطالعاتی اهل حق متوجه میشویم که افرادی که پیروان فرقه اهل حق آنان را رؤیایی تصور میکنند، افرادی عادی بوده که با برخی از ادعاها توانستند تعدادی از مردم سادهلوح را گِرد خود جمع کنند.
مجید القاصی، یکی از نویسندگان اهل حق با بیان مطالبی، تا حدودی اشاره به برخی از واقعیات زندگی سلطان اسحاق و یاران او میکند، وی درباره نحوه مرگ و فرار یاران سلطان اسحاق میگوید: «از قرائن و روایات برمیآید که در اواخر [زندگی] سلطان سهاک، عدهای به تحریک حکومت وقت، آنها را ملحد دانسته و بر سلطان و یارانش تاخته و آنها را شهید کردهاند. فاصله قبور آنها و همچنین فرار بابا یادگار به بان زرده* و شاه ابراهیم به بغداد، دلیلی بر این مدعا است و دفاتر یاری بهجای مانده از ایشان، مقداری است که بابا یادگار با خود به سرانه برده که خوشبختانه دستورات سلطان سهاک با گفتارهای دورههای یاری بعد از آن، تکمیل گردیده است.»[2]
حال پیروان فرقه اهل حق باید بدانند: اولاً: توصیف بزرگان و مرشدان اولیه اهل حق، توسط سادات و پیران شما، همواره با نقلهای اسطورهای و داستانسرایی همراه بوده است بهگونهای که آنان را بهصورت فرا بشری همواره توصیف کردهاند و حالآنکه نقل قول مذکور، آن داستانها را رد میکند. ثانیاً: شما مدعی هستید که "شاه ابراهیم" از طرف سلطان اسحاق، مأمور به تبلیغ در بغداد شد،[3] و حالآنکه طبق متن مذکور، او برای حفظ جان خود سلطان اسحاق را رها کرده و به بغداد گریخته است. ثالثاً: مگر "بابا یادگار" بنا بر اندیشه شما فرزند باطنی سلطان اسحاق است که به دستور او جهت ترویج اهل حق به منطقه دالاهو رفت،[4] پس چرا طبق بیان مجید القاصی، پدر باطنی خود را رها کرد و به کوههای دالاهو گریخت. رابعاً: آیا تابهحال به این مسئله فکر کردهاید دفاتر زمان سلطان اسحاق که بیشتر آن از بین رفته است، در دورههای بعد، با اعمال سلیقههای شخصی بزرگان و مرشدان اهل حق، بهصورت فعلی درآمده باشد که اصالت این دفاتر را بهکلی زیر سؤال میبرد و دیگر قابل استناد نمیباشد.
بنابراین پیروان مسلک اهل حق توجه کنند که نقل قول مذکور که توسط یکی از نویسندگان بنام شماست، بسیاری از باورهای افسانهای و تخیلی شما را رد میکند.
پینوشت:
[1] صفی زاده، صدیق، دانشنامه نامه آوران یارستان احوال و آثار مشاهیر، تاریخ کتابها و اصطلاحات عرفانی، چاپ اول، تهران، هیرمند، 1376، ص 17؛ جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت (تاریخ منظوم بزرگان اهل حق) با مقدمه دکتر محمد مُکری، چاپ دوم، تهران، طهوری، 1361، ص 70
[2] القاصی، مجید، آئین یاری، بیجا، 1358، ص 102
[3] صفی زاده، صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، چاپ اول، تهران، حروفیه، 1387، ص 146
[4] همان، صص 150-149
*دهستان "بان زرده" در شهرستان "دالاهو" در استان کرمانشاه قرار دارد و قبر بابا یادگار در منطقه سرانه در روستای زرده قرار دارد.
دیدگاهها
امیرعلی شمین
1399/02/14 - 00:52
لینک ثابت
حرفی ندارم
saman
1399/02/14 - 02:06
لینک ثابت
پاسخ به امیرعلی شمین: حرفی
saman
1399/02/14 - 02:07
لینک ثابت
نویسنده مقاله با اسناد و
امیرعلی شمین
1399/02/16 - 23:26
لینک ثابت
نویسنده محترم در هیچ کجای
saman
1399/02/17 - 02:22
لینک ثابت
سلام. 1. مراجع شیعه، شأنشان
اهورا حسینی
1402/10/04 - 06:15
لینک ثابت
شب یه نگاهی به کتاب دیوان
saman
1402/10/04 - 07:12
لینک ثابت
منظورتان از دیوان گوره، نامه
امیرعلی شمین
1399/05/01 - 21:01
لینک ثابت
تو اگر شخصیت داشتی حرف هایی ک
saman
1399/05/02 - 12:28
لینک ثابت
کامنت شما منتشر شده است.
سیروس
1400/02/20 - 00:10
لینک ثابت
مطالبت جالب نبود چون از نوع
saman
1400/02/20 - 09:18
لینک ثابت
پاسخ یه سیروس، خود شما در
شایان عزیزی
1401/03/13 - 20:00
لینک ثابت
حق اول آخر یار
افزودن نظر جدید