دینکرد و دلایل مشروعیت ازدواج با محارم در آیین زرتشت

  • 1393/05/25 - 09:11

دین‌کرد دایرة المعارف بزرگ دین زرتشتی و از مهم‌ترین متون پهلوی در شرح و تفسیر و تلخیص اوستا است. فصل هشتادم کتاب سومِ دین‌کرد، نه تنها ازدواج با محارم را کرداری نیک معرفی کرده، بلکه مصادیقی از آن را به همراه دلایلی بر نیک بودن این عمل بیان داشته است. عنوانِ کرده‌ (باب) هشتادم، از کتابِ سوم دینکرد چنین است: «اعتراض یک یهودی بر هیربد در عیب دانستنِ خُـوَیدودَه یا نیز اعتراض یک یهودی بر هیربد درباره‌ی....

آرتور کریستین‌سن می‌گوید: «اهتمام در پاكى نسب و خون خانواده یكى از صفات بارزه جامعه‌ی ایرانى به شمار مى ‏رفت، تا به حدى كه ازدواج با محارم را جایز مى‏‌شمردند و چنین وصلتى ‏را خویذوگدس‏ (در اوستا خوایت‏‌ودث) مى‌خواندند». در ادامه می‌گوید: «با وجود اسناد معتبرى كه در منابع زردشتى و كتب بیگانگان معاصر عهد ساسانى دیده می‌شود، كوششى كه بعضى از پارسیان جدید براى انكار این عمل، یعنى وصلت با اقارب می‌كنند، بى‏ اساس و سبك سرانه است». (آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان‏، ص 435)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دینکرد دایرة المعارف بزرگ دین زرتشتی است که به جزئت می‌توان آن را از مهم‌ترین متون پهلوی در شرح و تفسیر و تلخیص اوستا دانست. این کتاب که نگارش آن توسط آذرفرنبغ پسر فرخزاد آغاز گردید و آترپت پسر هومت (اِمید) آن را پایان بخشید، در عصر مأمون (خلیفه بنی‌عباس) به عنوان متن رسمی توسط موبدان زرتشتی تثبیت گردید و در حقیقت به توضیح و تشریح اوستای ساسانی می‌پردازد[1]. ابراهیم پورداود (پدر اوستاشناسی ایران) درباره اهمیت و اعتبار دینکرد (دینکرت) می‌گوید: «به خصوصه مندرجات دینکرد راجع به اوستا بسیار مهم است. از حیث مطالب علمی سرآمد کتب پهلوی است» و همچنین می‌گوید: «دینکرد ابداً در امور دینی مرمّت‌کاری ندارد. پایبند تعصب هم نیست»[2].

پس از بیان این مقدمه، اکنون به کتاب سوم دینکرد، باب 80 می‌رسیم و تلخیصی از آن را ارائه می‌کنیم. عنوانِ کرده‌ (باب) هشتادم، از کتابِ سوم دینکرد چنین است: «اعتراض یک یهودی بر هیربد در عیب دانستنِ خُـوَیدودَه یا نیز اعتراض یک یهودی بر هیربد درباره‌ی بن‌انگیزه‌ی خویدوده و چرایی آن را از وی خواستار شدن؛ و پاسخ هیربد برابر آموزه‌ی دین بهی». از همین گفتار برمی‌آید که آن شخص یهودی به کرداری که از دید خود، نامتعارف و تأسف‌بار بود اعتراض نمود. حال آنکه ازدواج‌های رایج از دید یهودیان ایرادی ندارد. در ادامه روشن می‌گردد که «خُـوَیدودَه» که یهود بر آن اعتراض نمود، همان رسم «ازدواج با محارم» است. نگارنده‌ی دینکرد در ابتدا «خُـوَیدودَه» را تعریف می‌کند که عبارت است از «دَهشی از خویش به خویش در میان» و پیوند با خویشان برای رستگاری دوده و اینکه «خویشانِ هم‌خون با خویشان طبقه‌ی اول و هرچه نزدیک‌تر پیوند بندند». در ادامه می‌گوید: «من (منِ هیربد) به ویژه سه گونه همپیوندی <از گونه‌ی خویدوده> را در نظر گرفته‌ام که اینانند: همپیوندی پدر با دختر؛ همپیوندی پسر با مادر؛ همپیوندی برادر با خواهر»[3].

سپس به تفصیل هریک می‌پردازد و آنگاه از ثواب داشتن این ازدواج سخن می‌گوید: «از آنجایی که دیوان دشمن <افزایش شمارِ مردمان> اند، بر آنان <از خویدوده ورزی> بیم و رنج و دردی سخت درافتد؛ نیروی‌شان کاستی گیرد و نیز کمتر خواهانِ پتیارگی و گزند بر مردم شوند. از این روی این مسلم است که رنجور و دردمند و بیمناک کردن و ستیزش با دیوان ثواب دارد؛ این است آن راهی که ثوابکاران پاداش و مزد <ثواب> را از آن خویش می‌کنند»[4].

در ادامه باز هم توضیح می‌دهد که ازدواج با محارم، سبب می‌شود که ویژگی‌های اخلاقی و جسمی در خانواده پاک بماند، نه اینکه با دیگر نژادها و دودمان‌ها ادغام و ضعیف گردد. سپس نویسندگان دینکرد برای اثبات حقانیت این کردار، مثالی عجیب می‌زند و آن اینکه اگر گرگ با سگ ازدواج کند، نتیجه‌ی این ازدواج موجودی خواهد بود که نه مانند گرگ است و نه مانند سگ! همچنین اگر کرّه‌ اسب شهری با کره اسب تازی وصلت کند، حاصل این پیوند، اسبی ناتوان خواهد بود[5].

در ادامه نیز هیربدِ نویسنده‌ی دینکرد با تحریک «عواطف ناموسی» مردم سعی می‌کند به توجیه ازدواج با محارم بپردازد! وی در گفتاری عجیب می‌گوید: «اگر کسی بگوید این کار در نهاد خود زشت است، و در همان زمان زخمی بر آلت مادر یا خواهر یا دختر خویش ببیند، و ببیند که هیچ چاره‌ای نیست جز آنکه مرد پزشکی، زخم‌بند بر آن زخم نهد، <آیا مرد بیگانه> سزاوارتر است یا که پدر، پسر یا برادرش در امر پزشکی به فریاد رسند؟ دراین میان کدام <گزینه> در نهاد خویش زشت‌تر است؟ که آن جا <ی زخمین> را <پدر یا پسر یا برادر> با دست بپرماسند و زخم‌بند بر آن جا نهند، یا آنکه یک مرد <یا پزشک> بیگانه؟ <به همان گونه> اگر جفت گزیدن به زمان بایستگی رسیده باشد، کدام کار که در نهاد خویش زشت‌تر است، کم‌تر زیانمند خواهد بود؟» یعنی هیربد می‌گوید در هنگام نهادن پانسمان بر دستگاه تناسلی مادر، خواهر و یا دختر، شخص مَحرَم (پسر، برادر و پدر) نزدیک‌تر هستند و تا وقتی این افرد هستند، کدام مرد باغیرتی (؟!) حاضر می‌شود که یک پزشک بیگانه دستگاه تناسلی ناموس او را مداوا کند؟ چون پدر و برادر و پسر در مداوای دستگاه تناسلیِ ناموس خود ترجیح و اولویت دارند، پس در ازدواج هم همین است[6].

دیگر دلیل بر مشروعیت و برتری ازدواج با محارم این است که زنِ خودی اسرار خانواده را مخفی می‌دارد و کاستی را افشا نمی‌کنند، و چون بیگانه نیستند، در برابر درشتی‌های شوهر شکیبایی می‌ورزند. خواهر بدی‌های برادر را تحمل می‌کند. مادر زشتی‌های پسر را و دختر بدی‌های پدر را ! در حالیکه زنانِ بیگانگان چنین شکیبایی و محبتی در حق شوهران خود ندارند! و حتی ممکن است در مقبل کاستی‌های زندگی آبروی شوهر را ببرند. اما مادر و خواهر و دختر هیچگاه آبروی پسر یا برادر یا پدر خود را نمی‌برد[7]. در پایان وقتی خود هیربد به نادرست و نامعقول بودن این سخنان پی می‌برد، می‌گوید: «هرکس می‌باید بداند که زشتی و نکویی، نه در گوهر <چیزها>، که برآمدِ <شیوه‌ی> دریافت و سُهش و گِرَوش و خویمندی باشندگان است». در ادامه مثالی می‌زند، بدین صورت که در برخی سرزمین‌ها پوشیدگی زشت و نامطبوع است. لیکن در سرزمین ما برهنگی ناخوشایند است. و یا ممکن است برخی بینی پهن را زیبا بدانند و برخی بینی کشیده را ! یعنی ایشان به زبانی ساده و با تمثیل بیان می‌دارد که «ما این کار را دوست می‌داریم و به آن تمایل داریم. هرچند دیگران از این کار خشنود نباشند».

حتی هیربد در پاسخ به کسی که گفت: «ایزد پس از آن فرموده است: خویدوده نورزید». پاسخ داد: «هرکس چنین فرمانی را دانشمندانه بداند و رواج دهد، ما آن فرمان را دانشمندانه نه، که پوچ و بی‌ارزش می‌دانیم»! در پایان نیز می‌گوید که «جرثومه‌ی هر زایشی که <در سرتاسر گیهان> از آیین خویدودهی سرباز زند <پی‌آمدی> جز سربه آشفتگی گذاردن ندارد»[8].

برتولد اشپولر در تأیید وجود رسم ازدواج با محارم در ایران باستان می‌گوید که نوعی خاصی از ازدواج‌های ایرانِ عصر ساسانی، با آمدن اسلام ممنوع شد: «ازدواج شاید با نوع متداول آن در عصر ساسانى، یعنى ازدواج موروثى و قدیمى با خویشاوندان ‏ارتباط داشت، كه در اسلام، حداقل تا مرتبه خاصى ممنوع است»[9]. روشن است که اسلام با ازدواج‌های رایج و معقول مخالفتی نکرد، بلکه ازدواج با محارم را حرام اعلام نمود.

آرتور کریستین‌سن نیز می‌گوید: «اهتمام در پاكى نسب و خون خانواده یكى از صفات بارزه جامعه‌ی ایرانى به شمار مى ‏رفت، تا به حدى كه ازدواج با محارم را جایز مى‏‌شمردند و چنین وصلتى ‏را خویذوگدس‏ (در اوستا خوایت‏‌ودث) مى‌خواندند». در ادامه می‌گوید: «اگرچه معنى لفظ خوایت‌ودث در اوستاى موجود مصرح نیست، ولى در نسک‌هاى مفقود مراد از آن بى‏‌شبهه مزاوجت با محارم بوده. در «بغ‏ نسک» و «ورشتمان نسک»اشاره به اجر این عمل رفته، مثلاً اینكه مزاوجت بین برادر و خواهر بوسیله فره ایزدى روشن میشود و دیوان را بدور میراند. نرسى برزمهر مفسر ادعا كرده، كه خویذوگدس معاصى كبیره را محو مى‌كند. در زمان ساسانیان نه تنها در كتب معاصران مثل آگاثیاس و كتاب منسوب به ابن‌دیصان‏ ذكر این عمل رفته، بلكه در وقایع آن دوره هم شواهدى چند مى‌بینیم». همچنین می‌گوید: «با وجود اسناد معتبرى كه در منابع زردشتى و كتب بیگانگان معاصر عهد ساسانى دیده می‌شود، كوششى كه بعضى از پارسیان جدید براى انكار این عمل، یعنى وصلت با اقارب می‌كنند، بى‏ اساس و سبك سرانه است» ایشان بخشی از عظیم از زندگانی خود را صرف پژوهش در تاریخ ساسانی نمودند، به صراحت وجود این رسم را تأیید می‌کنند[10] مری بویس (Mary Boyce) نیز بر وجود این رسم در میان زرتشتیان و مخصوصاً اشراف و بزرگان ایران باستان تأکید دارد و می‌گوید که این رسم هم در عصر هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان وجود داشت و حتی کرتیر (روحانی بزرگ عصر ساسانی) به ترویج هرچه بیشتر این مسئله اهتمام می‌ورزید[11].

پی‌نوشت:

[1]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، 1378. ص 42 و 74
[2]. ابراهیم پورداود، همان، ص 71
[3]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، 1381. ص 143
[4]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص 145
[5]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص 145-146
[6]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص 147
[7]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص 147-148
[8]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، همان، ص 149-150
[9]. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامى‏، ترجمه: جواد فلاطورى و مریم میراحمدى‏، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى‏، 1373. ج ‏2 ص 181
[10]. آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان‏، ترجمه: رشید یاسمى‏، تهران: انتشارات نیاى كتاب، 1368. ص 435
[11]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. ص 81-127-141

تولیدی

دیدگاه‌ها

جناب صادق مهمان محترم سایت، آنچه در این مقاله گفتیم با استناد به سخن بزرگترین اوستاپژوهان و ایران شناسان جهان هست. این کتابچه را هم مطالعه کنید «80 سند در اثبات همبستری با محارم در آیین زرتشتی» به آدرس: https://www.adyannet.com/fa/book/25068

کانال تاریخ حقیقی ایران (نقد زرتشت و باستانگرایی) در تلگرام و ایتاء: (n_bastan) و در اینستاگرام: (ir_bastan)

سلام دوستان، در پشت نام زرتشت راز هایی نهفته است که در طول تاریخ تاکنون در مقابل چشمان سر و دل مورخین و پژوهشگران خودی و غیر خودی مثل گنج های گرانبها پوشیده و پنهان باقی مانده اند.زرتشت دارای دو نام می باشد که با حروف لاتین به صورت زیر می باشند : zarathustra و zoroastra. این حقیر این دو نام را تحلیل نموده و به راز های نهفته در پشت آنها پی بردم . الف - zarathustra : این نام را می توان به شکل زیر از هم تفکیک نمود : zarath ust ra با تلفظ ذرات اوست را . این سه کلمه با فارسی امروز هیچگونه فرقی ندارند، اما دستور زبان یا گراماتیک آن اندکی تفاوت دارد. این عبارت دارای دو معنی می باشد ؛ یکی اینکه ذرات به او تعلق دارند و دیگری اینکه او از ذرات تشکیل یافته است. بنابراین این نام بیان کننده یک جهان بینی هستی شناسانه می باشد که قبل از ولادت زرتشت در بین متفکرین ایرانیان باستان مرسوم بوده است و آن اینکه " هستی از ذرات تشکیل شده است ". دموکریت یکی از متفکرین یونان باستان ذرات را به صورت مفرد اتم نامید و آنرا زیر نام خویش در حافظه تاریخ ثبت نمود. ب - zoroastra : این یک واژه ترکیبی است که از دو کلمه یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان یونانی ساخته شده است به صورت zoro astra با تلفظ زورو آسترا به معنای ستاره نیرومند که اشاره به خورشید دارد. پژوهشگران فقط به این تحلیل چسبیده اند. اما تحلیل این حقیر به صورت زیر می باشد : zor o ast ra . با تلفظ : زور او است را. کلمات این عبارت چهار کلمه ای هم با زبان فارسی امروز هیچگونه اختلافی ندارند. این جمله دو معنا دارد یکی اینکه نیرو به او تعلق دارد و دیگری اینکه او نیرو است. این نام هم اشاره به یک جهان بینی هستی شناسانه دیگر دارد و آن نیرو بودن و یا نیرومند بود هستی می باشد. والدین زرتشت با مهارت و هنرمندی خارق العاده ای کلمات این دو عبارت را به هم وصل نموده و بصورت نام بر فرزند خود نهاده اند، به امید اینکه این دو جهان بینی بهمراه نام فرزند در خاطره و حافظه تاریخ حفظ و بقاء یابد و به اعصار آینده منتقل گردد. اما متاسفانه این ایده های گرانبها زیر خروار ها خاکستر مراسم قربانی و ستایش و نیایش و مناجات در طول اعصار دفن گردیده است. امروز اگر از یک مسلمان به پرسیم که آیا او حاضر است که بجای لفظ الله از الفاظ یاهوه ( خدای قوم یهود ) یا سرور و آقا یا پدر ( خدای اقوام مسیحی ) یا اهورامزدا ( خدای اقوام عجم ) یا برهمن ( خدای هندوان و بوداییان ) یا تائو ( خدای چینیان ) یا را ( خدای مصریان ) و یا تئو ( خدای یونانیان و رومیان و اروپاییان) استفاد کند ؟ پاسخ این سوال منفی خواهد بود و پاسخ این سوال برای پیروان ادیان و آئین های دیگر هم منفی خواهد بود. لذا اختلاف و جنگ و جدال و نزاع و دعوا بین پیروان آیین ها و ادیان و مذاهب و اقوام در طول تاریخ تاکنون بر سر حقیقت و خداوند نبوده است بلکه برسر الفاظ زبان و بر سر نام و کتاب بنیان گذار این یا آن دین و مخترع یوغ این یا آن شریعت و نام و اثر نزدیکان آنان. طوریکه ملاحظه می فرمائید مفاهیم حقیقت و خداوند در طول تاریخ در اسارت و انحصار ادیان بسر می برده است. حال زمان آن فرا رسیده است که این انحصار شکسته شود و این مفاهیم ( حقیقت و خداوند ) از دست و چنگال آهنی دین و مذهب رها و رستگار شوند و به دست مطمئن و وفادار علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات محض قرار گیرند. زیرا حقیقت و خود و خدا شناسی تنها از طریق شناخت طبیعت و کیهان امکان پذیر و میسّر می باشد و کلیه راه های دیگر بیراهه و گمراهه محسوب می شوند و بخصوص معارف وحیانی و حدیثی و روایی و تفسیری و تعبیر و تاویل خواب و روئیا. امیدوارم موفق باشید. در پایان اشاره ای کوتاه به واژه " خُوَید و ده " در دین کرد: به روز رسانی این واژه از دیدگاه علمی عبارت است از " خودی های دهگانه بنیادی " یعنی نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه. معنای این کشف بزرگ ایرانیان باستان به زبان امروز این است که خداوند متعال در حالت کمال ایده آل بهشتی هستی خویش کلیه افراد انسانی را بطور مطلقا همزمان و بدون تسلسل نسل بعد از نسل و از هستی خویش آفریده است و نه از عدم و نیستی و پس از آفرینش به آنها حیات جاودانه اعطاء نموده است. کلیه افراد انسانی همگی هم سن و سال و در یک سن معتدل ( به احتمال قریب به یقین : چهل سالگی ) و در کمال خوبی و زیبایی و دانش و توانائی آفریده شده اند. از همه مهمتر اینکه خداوند متعال هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی خودی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن بصورت زوج های بنیادی خویش آفریده است. آن ده انسان را می توان پنج آدم و پنج حوای خودی نامید. افزایش جمعیت و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی تنها در طول سفر آفرینش صورت می گیرد. بزرگان دین زرتشتی و مورخین و پژوهشگران خودی و غیر خودی در طول تاریخ تاکنون نتوانسته اند که معنا و مفهوم واژه ترکیبی بالا یعنی " خویدوده " را درک کنند و لذا دچار گمراهی گردیده اند و آنرا به ازدواج با محارم تعبیر و تفسیر نموده اند. حقیقت این است که خداوند افراد انسانی را بصورت زوج های پنجگانه خودی آفریده است جهت تجربه زوجیت با خود و تجربه عشق به خویشتن. ازدواج با غیر و عشق به غیر فقط در طول سفر صورت میگیرد و در مبداء و معاد وجود نداشته و نخواهد داشت.

سلام. ذرات کلمه‌ای عربی است. در نام زرتشت چه میکند؟ زرتشت در لغت به معنی شتر پیر است. بنگرید: https://www.adyannet.com/fa/news/14880 درباره خویدوده هم موبدان و رهبران زرتشتی در آثار کهن این دین به روشنی توضیح دادند که خویدوده یعنی همبستری یک مرد یا خواهر و مادر و دخترش خودش: https://www.adyannet.com/fa/book/25068

سلام دوستان، آیا محققان و پژوهشگران برجسته و همه چیز فهم می توانند به نوجوانان و جوانان ایران امروز و آینده بگویند که نسل آدم و حوای ادیان توحیدی- ابراهیمی چگونه ادامه یافته است ؟ بر طبق این داستان بنیادی که گویا از طرف خداوند متعال در قالب وحی آسمانی به گوش سر موسا و محمد نازل و ابلاغ گردیده باشد، یکی از برادران توسط برادر دیگر به قتل می رسد و از آنجاییکه آدم و حوا اولین انسان های آفریده شده می باشند، لذا سه نفر باقی می مانند . حال چطور نسل آدم و حوا ادامه یافته است ؟ آیا برادری که برادر خودرا به قتل رساند، با مادر خود یعنی حوا آمیزش جنسی نمود و موجب ادامه نسل شد و یا آدم و حوا دوباره صاحب دختر شدند و آن دختر پس از رسیدن به سن بلوغ با بردار خود آمیزش جنسی نمود و موجب ادامه نسل گردید ؟ تقاضای این حقیر از خدمت اساتید عزیز و گرامی این است که در پاسخ گویی به این سوال، گمراهه را طی نکنند و یک دختر را در دهکده همسایه برای فرزند باقی مانده آدم و حوا پیدا کنند . باید بدانند که آدم و حوا طبق این افسانه دینی اولین انسان های آفریده شده می باشند، یعنی غیر از آنها روی کره زمین انسان های دیگری وجود نداشته اند ؟

پاسخ به زراره: اگر اطلاع من درباره چیزی نزدیک به صفر هست، حق ندارم قضاوت کنم. شما هم جناب زراره وقتی در چیزی اطلاع حد اقلی ندارید نظر ندهید. (کما اینکه خود من مصداق این نهی هستم). درباره گسترش نسل آدم و حوا، یک مسئله مقدماتی این هست که آدم و حوا افسانه نیستند بلکه برای باورداران به اسلام و یهود و مسیحیت، حقیقت هستند. نکته دیگر آنکه آدم و حوا تعداد زیادی فرزند داشتند و طبق روایات دینی، حوا در هر شکم دوقلو میزایید. یک پسر و یک دختر. اما این فرزندان با چه کسی ازدواج میکردند؟ چند نظر وجود دارد. 1. ازدواج بنی آدم با نسناس‌ها (انسان های اولیه یا انسان‌هایی که تقریباً مثل انسان‌ها بودند ولی آن عقل و هوش آدم و حوا را نداشتند) در روایات اسلامی به این‌ها اشاره شده است. 2. ازدواج بنی آدم با افرادی از تبار جن. 3. ازدواج هر فرزند با فرزندی دیگر از شکمِ دیگر. یعنی در آن زمان فقط ازدواج برادر و خواهر دوقلو حرام بود. بعد از آن، مرحله به مرحله همه نوع ازدواج با محارم ممنوع شد. ممکن است گفته شود که پس ازدواج با محارم بوده بعداً حرام شد. میگوییم در بدترین حالت ممکن، بله. اما در عصر حجر این نوع ازدواج در شریعت خداوند حرام شد. اما دین زرتشتی که ادعای برتری بر دیگر ادیان دارد، تا همین چند قرن اخیر، به شیوه عصر حجر رفتار میکرد. در شریعت خداوند، ازداج با محارم از سر ناچاری بوده است. اما در دین زرتشتی، ازدواج با محارم کردار نیک شمرده میشد (بدون اینکه از سر ناچاری بوده باشد).

سلام به saman, شریعت خداوند متعال دین نیست بلکه علم و آنهم نه هر علمی بلکه علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات. دین زرتشتی خودرا برترین دین نمی داند بلکه دین اسلام است که خودرا کامل ترین دین معرفی می کند و ادیان دیگر را تحریف شده قلمداد می نماید . ثالثا هرکدام از ادیان و مذاهب باستانی در طول تاریخ پیدایش خود تاکنون بر سر راه و روی انسان در جهت شناخت حقیقت ؛ خود ؛ طبیعت یا کیهان یا جهان و خداوند متعال نقش بزرگترین سدها و موانع را بازی نموده و در آینده هم همین نقش بازدارندگی را ایفاء خواهند نمود. پدیده ختم نبوت در دین اسلام و آخرین آیه قرآنی به معنای پایان علم یا دانش نمی باشند بلکه خاتمه دادن به معرفت وحیانی و آغاز شناخت علمی. پیامبر اسلام در این زمینه فرموده است که هر مسلمانی که در طول روز سوره 112 را سه بار بخواند، انگار کل محتوای قرآن ( یعنی کلیه معرفت وحیانی ) را حفظ نموده است. معنای نهفته در پشت این کلام مبارک و رهایی بخش پیامبر اسلام خطاب به مسلمانان این بوده است که پس از رحلت وی وقت و انرژی حسی و فکری و خیالی خودرا روی معرفت وحیانی یعنی محتوای قرآن تلف ننمایند بلکه تا لب گور دانش بجویند. امروز می دانیم که اندیشمندان و متفکرین مسلمان پس از رحلت پیامبر اسلام به کلام مبارک پیامبر دین خود هیچ توجهی ننموده و عمر شریف و وقت خود و انرژی فکری و خیالی دیگران را با ارائه تفاسیر قطور و پرحجم و چندین و چند جلدی و بی محتوا بطور جبران ناپذیری تلف کرده اند و هنوز دست بردار از این کار و عمل زشت نیستند. خداوند متعال در گذشته و آینده به سر نمی برد بلکه جاودانه در لحظه حال بطول 10 بتوان منهای 43 ثانیه به سر می برد. آیا می توانید در مورد واژه ها یا موجوداتی تحت عنوان نسانس ها و اجنه ( جمع جن ) مقداری بیشتر توضیح دهید ؟ آیا تاکنون یکی از آن موجودات را با چشمان سر خود یا بصیرت باطن مشاهده و یا شهود نموده اید ؟ آئین ها و ادیان و مذاهب امر و کار خداوند متعال نمی باشند بلکه وسوسه های شیطانی.

دین کرد یا کی و کَی دین را کرد آن کرد که آنرا نه آغاز بل تام و تمام کرد نام اش بود ابوالقاسم محمد ابن عبدالله ملقب به مصطفی شیر خروشان الله حکیم بزرگ قوم عرب آرَبا یا آ رَب آ آی اول مخفف آزال جمع ازل یعنی ازل ها آی آخر تخفیف آباد جمع ابد یعنی ابد ها گیر کرده مفهوم رَب اندرین میانه سلسله بی آغاز و بی پایان آزال و آباد زنجیره بی شمار لحظات ازل ها و ابد ها در باب سوال خطاب به قوم فرمود: اَل استُ مِن ربُ کَه به معنای آیا که من رَب شما نیستم ؟ آن قوم در باب پاسخ بانگ بر آورد یک دل و یک صدا که بله بله آ رَب آ ، آرَب آ ، آ رَب آ چگونه کرد آن شیر خدا بالخره تام و تمام دین را ناگهان به وقوف رسید و گشت بیدار و آگاه که نه خود وی و نه پیشینیان هیچکدام نکرده اند دریافت با گوش سر وحی را آنگاه ختم نمود پدیده نبوت و وحی را خطاب به مسلمانان فرمود گر بخوانید هرکدام سوره 112 سه بار در هر روز را انگار حفظ کرده اید محتوای قرآن یعنی کل معرفت وحیانی را ز پس رحلت آن حضرت بزرگوار افسوس هزار و یک بار افسوس ! که در نیافتند معنای نهفته در پشت آن کلام مبارک و رهایی بخش را دادند ارائه ترجمه ها و تفاسیر قطور و پرحجم و بی محتوای فراوان متناقض و چندین و چند جلدی را از محتوای قرآن و معرفت وحیانی از این راه تلف نمودند عمر شریف و وقت خودرا باضافه انرژی حسی و فکری و خیالی پیروان را معنی نهفته در کلام رهایی بخش آن بزرگوار این حقیقت بوده که بس است نبوت و وحی بجویید دانش ای مسلمانان تا لب گور.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.