رابطه تکثر گرایی و عدم عقلانیت پذیری اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هنگامی که در عقاید کلامی و فقهی فرق کلامی و فقهی اهل سنت می نگریم و آن را با مباحث مطرح شده در کلام جدید مقایسه می کنیم، برای مصادیق پلورالیسم به معانی و واژه هایی چون مدارا بدون ادعای حقانیت برای عقیده، تکثر در فهم حقیقت غایی به معنای همه حقند، یا حق امری نسبی است و پلوراليسم ديني بر پايه پوزيتيويسم ،یا پلورالیسم به معنای بهره مندي يكسان اديان از حق و باطل و پلورالیسم به معنای اديان همگي راه هايي به سوي حق هستند، خواهیم رسید که این مطلب مخالف عقلانیت و دلایل عقلی است خواه آن فرقه اهل سنت مثل معتزله عقل را قبول داشته باشد یا مثل اهل حدیث اصلا کاربرد عقل در فهم متون دینی را منکر باشد .[1]
تکثر گرایی و حفظ حرمت خلفای سه گانه :
بعضی از اهل سنت از دوستی خاندان آل عبا علیهم السلام صحبت می کنند اما همه اهل سنت اطاعت بی چون چرا از صحابه خصوصا کسانی که پیغمبر صلی الله علیه و آله را دیده اند ،واجب می دانند[2] اما در مذهب تشیع اطاعت بی چون و چرا از صحابه و اعتقاد به اینکه به خاطر پیغمبر باید آنها را دوست داشت و بی چون چرا اطاعت کرد سخنی مردود است لازم به ذکر است تولی و تبری جز فروع مذهب تشیع است [3] و در آیات و روایات بسیار بر آن تاکید شده است.[4]
اما فرق اهل سنت به دلیل این تبعیت بی چون و چرا ، اعتقادشان از تولی و تبری خالی است، از مذهب خود حفظ حرمت خلفای سه گانه، بلکه وجوب آن را اثبات می کنند و با مسلک عرفانی صوفیانه خود بین محبت علی علیه السلام و آن سه را جمع می کنند و این تکثر گرایی را مذهب جامع می دانند و خود را اهل جماعت می پندارند ، که این منجر به توقف آنها از لحاظ فکری در بسیاری از وقایع اتفاق افتاده در زمان خلفا می شود .
تکثرگرایی و پلورالیسم در اندیشه قائلین به تصویب :
فرق اهل سنت بین صحابه -همچون مولی علی علیه السلام و غاصبین خلافت آن حضرت - جمع می کنند، از لحاظ اصول فقهی نیز اعتقادات و اجتهادات همه را حق می دانند و اصطلاحا قائل به تصویب هستند[5] در این صورت نتیجه این می شود که حضرت حق جل جلاله معاذ الله حکم واقعی نداشته باشد و معاذ الله خدا بر روی عرش نشسته تا هر چه به ذهن صحابی و... رسید را حقیقت بخشد، مسلک تصویب یعنی اماره و دلیل ظنی موجب ایجاد حکم واقعی می شود و ادعای خود را حکم واقعی برای مکلف می شمارد.
جمهور علما؛ اهل سنت را جزء مصوبه می دانند، به خاطر اینکه طرفداران تصویب مجتهدند و شعارشان این است که کل مجتهد مصیب و حکم واقعی همان است که مجتهد به آن رسیده؛ آنها می گویند : معاویه و عایشه اجتهاد کرده اند و عمل به اجتهادشان برای آنها واجب بوده است.
در مقابل ، جمهور علما؛ شیعه را مخطئه می نامند، به خاطر اینکه می گویند : خداوند در لوح محفوظ احکامی دارد که در حق همگان ثابت است، اعم از جاهل، عالم، مسلم و کافر و ما همه به واقع مکلفیم و امارات هم طریقند الی الواقع، اگر صحابی اشتباه کرد ،صحابی بودنش و مجتهد بودنش باعث تغیر در حکم الله واقعی نشده بلکه او در نفس الامر و واقع خطا کار است .
نتیجه اینکه اهل سنت با جمع بین صحابه عادل و غیر عادل که در جمع بین مولی علی و خلفای سه گانه آشکار است و آدرس مطالب آن در تکثر گرایی و حفظ حرمت خلفای سه گانه بیان گردید چاره ی جز جمع بین حق و باطل ندارند و این جمع بین حق و باطل در ظنون به تصویب منجر شده و قائلین به تصویب نیز تکثر گرا هستند، چون وقتی مجتهد هر چه گفت حکم الله واقعی بشود و بر خلاف اعتقاد شیعه نفس الامر و واقعی نیز نباشد، تا مطابقتی بین حکم مجتهد و آن پیش آید هر چه مجتهد قایل به تصویب گفت حجت است و همان حکم الله واقعی است و این همان کثرت گرایی و پلورالیسمی است که در عقاید عامه ریشه دارد.
تکثر گرایی با جمع بین خلفای سه گانه و امام علی علیه السلام :
فرق اهل سنت با بهره گیری از روایت اهل سنت هم ابوبکر را خلیل رسول خدا نامیده و مهر تایید بر او می زند و هم عمر را به عنوان کسی که شان بالقوه اخوت داشته مطرح می کنند و او و ابوبکر را آقای اهل بهشت معرفی می نمایند و از طرفی با قبول خلافت علی علیه السلام و لو بعد از آن سه به جمع بین حق و باطل دست زده که این حکایت از تفکرات پلورالیستی آنها دارد و باعث غیر عقلانی بودن اساس تفکر آنها می گردد.
عن عبدالله بن مسعود عن نبی صلی الله و سلم قال :لو کنت متخذاً خلیلاً لاتخذت ابابکر خلیلاً لکن صاحبکم خلیل الله[6]ترجمه: گر من خلیلی بر می گزیدم ابوبکر را به عنوان خلیل بر می گزیدم، و لکن صاحب شما خلیل الله است و قال فی عمر : لو کان بعدی نبی لکان عمر الخطاب .ترجمه: اگر بعد من پیغمیری بود بتحقیق عمربن خطاب بود ! و روایاتی غلو آمیز از این قبیل که در کتب اهل سنت بسیار است [7]
و عن انس قال :قال رسول االله صلی الله علیه وسلم :ابوبکر و عمر سیدا کهول اهل الجنه من الا ولین و الاخرین ....[8] ترجمه:ابوبکر و عمر آقای پیرمردان و افراد کهنسال بهشتی هستند.
و عن طلحه بن عبد الله قال : قال رسول الله علیه و سلم لعلی انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی[9]ترجمه: رسول خدا علیه وسلم به علی فرمود تو برای من بمنزله هارون به موسی هستی مگر اینکه بعد من نبی نیست .
وعن زید بن ارقم قال : قال رسول الله صلی الله علیه وسلم من کنت مولاه فعلی مولاه ....[10]رسول خدا صل الله علیه و سلم فرمود هرکس من مولی اویم پس علی مولی اوست .
لازم به ذکر است در مورد حدیث اول ، هر کس ابابکر و ظلم او به امام علی علیه السلام را بشناسد به جعلی بودن این مطلب اذعان می نماید، در مورد حدیث دوم نیز باید گفت :این روایت در مقابل روایت الحسن و الحسین سیدا شباب اهل جنه جعل شده و چه ناشیانه جعل گردیده ، مگر انسانهای پیر در بهشت به شکل مسن و پیر زندگانی می کنند؟! [11] و بر فرض که صحابه ای زمان پیغمبر در موردش وصف خوبی آورده شد یقینا آن مطلب وصف حال او در آن زمان با آن اوصاف اکتسابیش بوده و در مورد بعضی از صحابه مثل امام علی علیه السلام دلیل بر عصمت آنها هست، ولی اگر دلیلی بر عصمت او نبود تصور خطا و گناه برای او ممکن است پس اگر طلحه الخیر یا زبیر سیف الاسلام. بر امام علی علیه السلام در جنگ جمل [12] شمشیر کشید، تکلیف برای شیعه مشخص است و نفاق کسانی که بین امام علی علیه السلام و غیر آن حضرت جمع کردند مسلم می شود که بعدا نیز در ادامه در مطلب تکثر گرایی با جمع بین اضداد و اجتماع نقیضین این مطلب را بیشتر توضیح خواهم داد
کلیه فرق اهل سنت با جمع بین آنچه که گفته شد مرتکب چنین خطایی شده اند ، اول از الفاظ مشترک استفاده می کنند در معنی اهل البیت بین معصوم و غیر معصوم جمع می کند و آنها را یکی می داند، بعد با جمع بین صحابه و خصوصا جمع مولی علی علیه السلام و غاصبین حق آن حضرت بین حق و باطل ، محق و غاصب جمع می کنند.
گفتار فرق اهل سنت پر از گزینه های متشکل از جمع بین متناقضین و اضداد می باشد تکثر گرایی در اعتقادات فرق اهل سنت باعث جمع بین اضداد شده است.
چگونه حق و باطل با هم جمع شدنی است؟
کسی که صحابه را به خاطر یار پیغمبر بودن دوست می دارد بلکه به آنها معتقد است ، مخالفین ابابکر را رافضی و آنها را شیعه می داند . در جنگ بین امام علی علیه السلام و معاویه در صفین یا امام علی علیه السلام و عایشه در جمل ، نمی تواند حق یعنی علی ابن ابیطالب علیه السلام را انتخاب کند و چاره جز تکثر گرایی ندارد، در حقیقت اینجاست که آشکار می کند تعقل در بین کلیه فرق اهل سنت جای ندارد.
چون به حصر عقلی در این جنگ ها یا امام علی علیه السلام حق و معاویه باطل و دفاع از امام واجب و کشتن کسانی که بر او شمشیر کشیده اند به امر امام علیه السلام حلال بود و یا معاذ الله امام علی علیه السلام باطل و معاویه حق یا هر دو حق و یا هر دو باطل و در نزد کسانی که حق را نسبی می دانند این دو فرض نیز ممکن است: یا هر دو هم حق و هم باطل یا هر دو نه حق ونه باطل ، این حصر عقلی است یعنی غیر این فروض در این مسئله فرض دیگری نیست .
طبق اعتقاد شیعه امیر المومنین علی علیه السلام حجه الله و امام و جانشن بلا فصل بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می باشد . [13]
امام علی علیه ااسلام حق و مخالف امام علی علیه السلام باطل است، کلام امام علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام صحیح و اطاعت از اولو الامر واجب و مخالفین آنها مخالفان حجج الهی به شمار می روند ولی اهل تسنن چون این طرف را امیر المومنین و آن طرف را خال المومنین می دانند. تکلیفشان مثل شیعه مشخص نیست یا باید در چنین جنگی یک طرف را بر گزینند یا نفاق در پیش گرفته و معلوم نشود در جنگ علوی هستند یا اموی، یا از جهاد سر باز زنند
اهل سنت به جمع بین اضداد و متناقضین[14]در این امور آن گونه که از جوابشان به سوال قبل بر می آید روی آورده و عملا وارد حوزه تکثرگرائی در اصل مذهب و فهم از آن شده اند.
جمعبندی و نتیجهگیری :
در این مقاله مصادیق تکثر گرایی در اندیشه اهل سنت بررسی شد و به شهادت مستندات مورد اتفاق کلیه فرق اهل سنت می توان قاطعانه گفت اندیشه فقهی و کلامی کلیه اندیشمندان فرق اهل سنت پر از مصادیق یک اندیشه پلورالیستی می باشد .به همین علت تعقل گرایی به معنی حقیقی آن در معتقدین به جایگاه عقل در اندیشه دینی مثل معتزله راه ندارد چه برسد به فرقی که اصل جایگاه عقل و تعقل در دین را نیز قبول ندارند .
منابع :
[1]ر.ک به کتاب کلام جدید و کتاب فرف و مذاهب کلامی آیت الله ربانی گلپایگانی
[2] ر.ک به : ابن عبد البر القرطبي: الاستيعاب في معرفة الأصحاب. "تحقيق: الشيخ/ علي محمد معوض، الشيخ/ عادل أحمد عبد الموجود، الناشر/ دار الكتب العلمية ببيروت، الطبعة الثانية 1422هـ - 2002م".، عز الدين ابن الأثير: أسد الغابة. "تحقيق: الشيخ/ علي محمد معوض، الشيخ/ عادل أحمد عبد الموجود، الناشر/ دار الكتب العلمية ببيروت، الطبعة الثانية 1424هـ - 2003م". ابن حجر العسقلاني: الإصابة في تمييز الصحابة. "تحقيق: الشيخ/ علي محمد معوض، الشيخ/ عادل أحمد عبد الموجود، الناشر/ دار الكتب العلمية ببيروت، الطبعة الأولى 1415هـ - 1995م". أبو نعيم الأصبهاني: حلية الأولياء وطبقات الأصفياء. "تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر/ دار الكتب العلمية ببيروت، الطبعة الأولى 1418هـ - 1997م". و . . .
[3]معانی الاخبار، ص 398. بحار الأنوار، ج27، ص58.
[4]ممتحنه/4 . مجادله/22. توبه/23. مائده/51. آل عمران/28. توبه/71. توبه/119. حجرات/11. شوری/ 23
[5] ر.ک به :محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی، کفایه الاصول، با حواشی ابوالحسن مشکینی، چاپ سنگی تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۷، چاپ افست (بی تا). علی بن محمد آمدی، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. ابن شهید ثانی، شطرالاصول من کتاب معالم الدین و ملاذالمجتهدین، چاپ افست تهران ۱۳۷۸. ابن قدامه، روضه النّاظر و جنّه المناظر، چاپ شعبان محمداسماعیل، بیروت ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸. ابن قیّم جوزیّه، اعلام الموقّعین عن ربّ العالمین، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت (بی تا). ابن منظور، لسان العرب. و . . .
[6] 5. بخاری، محمد، صحیح البخاری، ج 7، ص 21، ح 3656؛ احمد، مسند، ج 1، ص 377؛ طبرانی، احمد، المعجم الکبیر، ج 3، ص278.
[7] رک به : کتب المعيار والموازنةأبو جعفر الإسكافي220،مصادر حديث سنى - عام الشيخ محمد باقر المحمودي الأولى1402 - 1981 م و المستدرك،الحاكم النيسابوري و كنز العمال المتقي الهندي و مجمع الزوائدالهيثمي و المعجم الكبير الطبراني و الاستيعاب ابن عبد البر و كشف الخفاء العجلوني و سبل الهدى والرشاد الصالحي الشامي
[8] مسند احمد بن حنبل ، سنن ابن ماجه قزويني ، سنن ترمذي ، مجمع الزوائد هيثمي و... نقل شده است
[9] روي البخاري في الصحيح و مسلم في الصحيح وسنن اربع و غيره
[10].صحيح مسلم، ج 7، ص 120 و 121؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 302 ـ 304؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 337؛ ج 3، ص 109 مستدرك حاكم، ج 3، ص 130 و 132؛ مجمع الزوائد هيثمى، ج 9، ص 125 و 126؛ كنزالعمّال، ج 13، ص 166 و 519 .مستدرك حاكم، ج 3، ص 126 و 127؛ الفايق زمخشرى، ج 2، ص 16؛ المعجم الكبير، ج 11، ص 55؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 415 .ر.ك: المسترشد، ص 293؛ مناقب آل ابى طالب، ج 2، ص 60 و . . .
[11]بحار الانوار، ج 49، ص 193،. نشر مکتب الاسلامیه. مجلسى، بحار الانوار، الطبعة الثانية، تهران، المكتبة الاسلامية، 1395 ه. ق، ج 50، ص 75-76-قزوينى، سيد كاظم، الامام الجواد من المهد الى اللحد، الطبعة الاولى، بيروت، مؤسسة البلاغ، 1408 ه. ق، ص 168-172. راوى اين قضيه «ريان بن شبيب» -دايى معتصم-است كه از ياران امام رضا-عليه السلام-و امام جواد و از محدثان مورد وثوق بوده است و . . .
[12] ناسخ التواريخ احوالات امير المؤمنين كتاب جمل تاریخ طبری، ج 3، ص 539/ الجمل، ص 198-166 الامامة و السیاسة، ج 1، ص49
[13] علی محمدی، شرح کشف المراد، ص 425.. شرح نهج البلاغة لابن أبى الحدید، ج1، . 31 پیام امام امیرالمؤمنین علیهالسلام، ج1،. 43کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، ص462
[14] القاموس 5: 24. اسدالغابة 4: 32 ـ تاريخاليعقوبي 2: 162 ـ تاريخالطبري 3: 297 ـ تاريخ المدينة 3: 930 ـ تاريخابن خلدون 2: 126 ـ الفصول للجصاص 4: 55
تهیه و تنظیم: *حجه الاسلام محمد صادق محسن زاده*
دیدگاهها
ساسان
1392/08/18 - 00:33
لینک ثابت
سلام مطلب جالب بود اما جواب
nafsezakiyah
1392/08/22 - 22:11
لینک ثابت
علمای ما بار ها با اونا بحث
nafsezakiyah
1395/08/19 - 11:54
لینک ثابت
سلام با تشکر این مطلب در
لطف اله گنجی
1395/11/11 - 15:38
لینک ثابت
به نظر می آید که بحث در این
افزودن نظر جدید