از آرتمیس تا بانو مرضیه دباغ، لجنپراکنی BBC فارسی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صبح روز ۲۷ آبان ۱۳۹۵ بود که خبر درگذشت خانم مرضیه دباغ حدیدچی (با اسم مستعار طاهره دباغ) در صدر خبرهای روز کشور قرار گرفت. از همان دقایق نخست، انواع تحلیلها و دیدگاهها از زوایای گوناگون توسط خبرگزاریها منتشر شد. در این میان تحلیل عجیبِ سایت BBC فارسی (که طبق معمول، با ظاهری موجّه و باطنی زهرآگین و انتقامجویانه به موضوع پرداخته بود) نظر پژوهشگران را به خود جلب کرد.
یادداشت تحلیلی BBC فارسی به مناسبت درگذشت خانم مرضیه دباغ، با عنوان «از آرتمیس تا مرضیه دباغ» نوشته مهرداد فرهمند، در تاریخ 17 نوامبر 2016 مصادف با 27 آبان 1395 بر تارنمای سایت استعماری BBC فارسی قرار گرفت. نوشتار فوق، به مقایسهای ناشیانهای میان آرتمیس (دریاسالار هخامنشی) و مرضیه دباغ (که از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نخستین فرمانده سپاه همدان بود) پرداخت. رسانه سخنپراکنی روباه پیر، هر چند کوشیده که در این نوشتار، خود را اهل انصاف نشان دهد، لیکن با تشبیه شخصیت خانم مرضیه دباغ و آرتمیس در نظامیگری آنان را از این زاویه در کنار هم قرار داده و در ادامه مدعی شد: «همان قدر که مرضیه دباغ مقرب آیت الله خمینی بود، آرتمیس نیز جایگاهی والا نزد خشایارشا داشت. به نوشته همشهریاش هرودوت، هیچ یک از فرماندهان خشایارشا به اندازه آرتمیس رایزنی های ارزشمند به شاهنشاه نکرد.»
آرتمیس سالار مردابها
هیچ یک از متون تاریخی ایران (و حتی منابع اسطورهای)، ابداً نامی از آرتمیس نبرده اند. مطمئناً اگر فرهیختگان ایرانی در گذر تاریخ، ارزشی برای این زن قائل بودند، حداقل یادی از او میکردند. لیکن میبینیم که حتی یک کلمه درباره او در منابع ایرانی، گفته و نوشته نشده است. این چه افتخار و الگویی است که هیچ اسم و رسم و نشانی از او در هیچ یک از منابع کهن ایرانی وجود ندارد؟ از سویی دیگر، منابع یونانی از او نام برده اند. آن هم چه نام بردنی...! اولاً باید توجه داشت که آرتمیس یک واژه یونانی است. نه پارسی. آرتمیس (به یونانی: Αρτεμις و به لاتین: Artemis/artemise) در اساطیر یونان، ایزدبانوی شکار، ماه و حاصلخیزی، دختر زئوس، و خواهر دوقلوی آپولون بود.[1] نام آرتمیس دریاسالار هخامنشی (!) از نام این الهه بانو گرفته شده است. این واژه، نه یک نام ایرانی، بلکه یک اسم یونانی و در واقع نام یکی از خدایان یونان باستان است. نه تنها در یونان، بلکه در سراسر جزاير و نقاطى كه عناصر يونانى سكونت داشتند مورد پرستش بود،[2] مناطقی چون لیدیا،[3] کاپادوکیا[4] مناطق ایونی،[5] دلوس،[6] تراکیا[7] و غیره. هرودوت این نام را جزو اسامی خدایان یونانی می آورد![8] گزنفون هم او را به عنوان یک رب النوع یونانی نام میبرد.[9] طبق منابع متعدد تاریخی،یونانی بودن این واژه روشن و صریح است و جای تردید نیست.[10] حتی معبد آرتمیس در کرمانشاه (کنگاور) نیز یک معبد هلنی (یونانی) بود. که پس از فتح ایران به دست اسکندر، توسط یونانیان ساخته شد و البته به گفته ایزیدور خاراکسی، بعدها به معبد آناهیتا تغییر نام داد.[11] پس واژه آرتمیس، یونانی است. لیکن آرتمیس -فرماندهان نیروی دریایی هخامنشی در جنگ علیه یونان- نزد خشایارشا چه میکرد؟
آرتمیس یکم، ملکه هالیکارناس در کاریا، و یکی از فرماندهان نیروی دریایی هخامنشی در نبرد سالامیس در زمان تجاوز خشایارشا به یونان (در سال ۴۸۰ پیش از میلاد) بود.[12] هالیکارناس یک شهر در آسیای صعیر و در منطقه ایونیه محسوب میشود.[13] منطقهای که آرتمیس بر آن حکومت می کرد، یک سرزمین در اشغال هخامنشیان بود. در واقع آرتمیس پس از مرگ شوهرش، حاکم دست نشانده هخامنشیان در آن سرزمین بود (یک حاکم بومی دست نشانده). بنابر نقل تاریخ، نام پسر آرتمیس، پیسیندلیس (Pisindelis) بود،[14] که یک نام یونانی است. نام پدر آرتمیس هم ليگداميس بود که این نیز نامی یونانی و مربوط به نواحی ایونیه است (نه یک نام ایرانی). پدر آرتمیس، اهل هالیكارناس (در ایونیه) بود، و مادر او نیز اهل جزیره کریت (کِرِت) در دریای مدیترانه بود.[15]
آرتمیس (آرتمیز) با اینکه خود اهل ایونیه (مناطق یونانینشین آسیای صغیر) بود، ولی در جنگهای ضد یونانی همراه خشایارشا بود و به او یاری رساند.[16] وی در حمله خشایارشا به یونان، به شاه هخامنشی مشاوره داد و مستقیماً در نبرد دریایی به او خشایارشا کمک کرد.[17] حتی آرتمیس از اینکه خشایارشا آتن را به آتش کشید، ابراز خشنودی میکند و او را می ستاید.[18] لذا یونانیان، به آرتمیس به چشم یک خائن جنایتکار نگاه میکردند. در جنگ سالامیس، آرتمیس با پنج كشتى جنگی، نزد خشيارشا آمد[19] و با او همراه شد. در مرحلهای از جنگ، وقتی که لحظات به ضرر خشایارشا میگذشت، چند کشتی از نیروهای یونانی، در حال تعقیب کشتی آرتمیس بودند. در این هنگام آرتمیس، یک کشتی از همپیمانان هخامنشی (کشتی کالیندیان) را غرق کرد! در حالی که همپیمانان هخامنشی درون کشتی بودند. یونانیان وقتی این صحنه را دیدند گمان کردند که او از متحدين يونانى است يا از پارسیهاى فرارى، كه به يونانیها كمك مى كنند، لذا از تعقيب او دست برداشتند.[20] این چنین بود که آرتمیس برای حفظ جان خود، دیگر همپیمانان و دوستانش را به کام مرگ فرستاد.
در زمان جنگ، فرمانده نیروی دریایی آتن برای دستگیری آرتمیس جایزه بزرگی وعده داد. ولى يونانيان به گرفتن او موفق نشدند، چون او فرار كرده به فالرون رفت.[21] همین امر نشانگر این است که آرتمیس، نه تنها به خاطر قدرت، حاضر به کشتن دوستان و همپیمانان خود بود، بلکه در موقع لزوم، فرار را بر قرار ترجیح میداد. از سویی در تازش خشایارشا به یونان، خشونتهای عجیبی رخ داد، از جمله اینکه به دستور شاه هخامنشی سر از تن بسیاری از ساموتراسیها جدا کردند.[22] حمله خشایارشا به یونان، سبب ویرانیها و کشتارهای بسیاری شد که مطمئناً آرتمیس هم در کارنامه خشایارشا شریک است. منابع غربی نوشته اند که آرتمیس دختر لیگدامیس كه در تازش خشيارشا به يونان شركت داشت، بعدها عاشق مردی به نام داردانوس شد. لیکن داردانوس به او توجهی نمیکرد، آرتمیس نیز خشمگین شد و دستور داد چشمان او (داردانوس) را درآوردند و بعد خود را از بالاى صخرهای به پایین پرت كرد و مَُرد (خودکشی کرد).[23] هرچند برخی تلاش کرده اند چنین سرنوشتی را برای آرتمیس انکار کنند.
به هر روی، با مطالعه تاریخ، و کنار نهادن تعصبات، درمییابیم که آرتمیس یک شخصیت ایرانی نبود. بلکه اصالتاً یونانی بود، و در پی کسب قدرت جنایات بسیاری مرتکب شد و سرنوشت او نیز سخت و ناگوار بود. وی نه در منابع ایرانی و نه در منابع یونانی، شخصیتی متعالی نیست، بلکه کارنامهای ننگین از خود باقی گذاشت. لذا اینکه برخی او را الگوی زنان ایرانی مینامند، توهینی بزرگ به بانوان این سرزمین است...
و اکنون مرضیه دباغ حدیدچی
برخلاف آرتمیس که از سر قدرتطلبی حتی به هموطنان خود رحم نکرد و در نهایت نیز آبروی خود را پای شهوترانی از دست داد، لیکن مرضیه دباغ حدیدچی، آهنگرزادهای بود که از متن جامعه برخاست. نه اشرافزاده بود و نه شاهزاده. روزها و ماهها شکنجههای سخت و طاقتفرسا را در زندانهای ساواک تحمل کرد، اما حاضر نشد که از وطن، شَرَف و آرمانهای ملت ایران دست بردارد. او پیش از انقلاب اسلامی در یک اردوگاه نظامی در کشور سوریه آموزش چریکی دید و بعداً خود به عنوان یک آموزگار نظامی به مردان جوان آموزش میداد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران در غرب کشور منصوب شد و در حفظ امنیت و مبارزه علیه گروههای ضدمردمی جانفشانیهای بسیار کرد. همچنین در سال 1367 به عنوان نماینده امام خمینی (در کنار آیت الله جوادی آملی و محمدجواد لاریجانی) به شوروی اعزام و پیام هشدار آمیز امام راحل را به گورباچف (رهبر شوروی سابق) رساندند. همچنین ایشان 3 دوره منتخب مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی بودند و پس از اتمام دوران نمایندگی، چون حقوقی که از مجلس میگرفتند قطع شده بود، به مسافرکشی پرداختند تا آبروی خود و خانوادهشان حفظ شود.[24] آیا چنین شیرزنی که عمر خود را صرف خدمت به امت و انقلاب کرد، را میتوان با یکزن یونانیِ هوسباز و سبکسر به نام آرتمیس مقایسه کرد؟ BBC فارسی، که بلندگوی بریتانیای خبیث است، وقتی نمیتواند کسی را تخریب کند، میکوشد که او را با افراد خبیث و نااهل مقایسه کند تا حداقل ذرهای از شأن و مقام او کم کند.
پینوشت:
[1]. بنگرید به theoi.com, Olympios, Artemis... و mythindex.com, greek mythology, Artemis...
آثنايوس نوكراتيسى، ايرانيات در كتاب بزم فرزانگان، ترجمه: جلال خالقى مطلق، تهران، مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1386. ص 96
[2]. تاريخ هردوت، مترجم و محقق: هادى هدايتى، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1382. ج 4، ص 100 پاورقی، ج 3 ص 149 پاورقی.
[3]. آثنايوس نوكراتيسى، همان، ص 103؛ تاريخ هردوت، همان، ج 1، ص 81
[4]. پروكوپيوس، جنگهاى ايران و روم، ترجمه: محمد سعيدى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1382، ص 81
[5]. تاريخ هردوت، همان، ج 4، ص 102
[6]. تاريخ هردوت، همان، ج 4، ص 101
[7]. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان، تهران: نشر دنياى كتاب، 1375. ج 1، ص 620
[8]. تاريخ هردوت، همان، ج 1، ص 31
[9]. گزنفون، لشكركشى كوروش، ترجمه: غلام على وحيد مازندرانى، تهران: نشر دنياى كتاب، 1384، ص 142
[10]. مری بویس، زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع.بهرامی، تهران: نشر ققنوس (ویراست دوم)، 1391. ص 118؛ رومن گیرشمن، تاریخ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1372. ص 320
[11]. مری بویس، همان، ص 119
[12]. Schmitt، Rüdiger, ARTEMISIA, Encyclopædia Iranica.
[13]. تاريخ هردوت، همان، ج 3، ص 7
[14]. تاريخ هردوت، همان، ج 1، ص 5
[15]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 743
[16]. تاریخ هرودوت، ترجمهٔ وحید مازندرانی. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶. ص ۳۸۲
[17]. تاریخ هرودوت، ترجمهٔ وحید مازندرانی. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶. ص ۴۴۷ و ۴۵۳؛ حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 807-808
[18]. تاریخ هرودوت، ترجمهٔ وحید مازندرانی. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶. ص ۴۵۹؛ حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 819
[19]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 743
[20]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 814
[21]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 815
[22]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 815
[23]. حسن پيرنيا، همان، ج 1، ص 743
[24]. پیرامون زندگانی خانم مرضیه دباغ حدیدچی بنگرید به: خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، به کوشش محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر، تهران، ۱۳۸۶.
همچنین بنگرید به:
Janet Afari, «Marzieh Dabbagh.» Encyclopedia of the Modern Middle East and North Africa, The Gale Group, Inc, 2004.
و نیز بنگرید به: روزنامه کیهان، سال هفتاد و سوم، ۱ خرداد ۱۳۹۴، شماره ۲۱۰۶۵.
دیدگاهها
ناشناس
1395/10/09 - 14:59
لینک ثابت
بی بی سی نه چم دیدن مرحومه
#
1396/09/16 - 19:29
لینک ثابت
با عرض سلام و خسته نباشید،
افزودن نظر جدید