مسلمان شدن یک زرتشتی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فریدالدین عطار نیشابوری، ادیب ایرانی در قرن ششم هجری [1] در «الهی نامه»، داستان مسلمان شدنِ یک زرتشتی را بیان نموده است. عطار حکایت را از آن جایی آغاز میکند که حسن در بصره بود و همسایهای زرتشتی داشت.
حسن در بصره استاد جهان بود * يكي همسايه گبرش ناتوان بود
مگر هفتاد سال آتش پرستي * گرفته بود پيشه جهل و مستي
روزگار گذشت. مرد زرتشتی به بیماری سختی مبتلا شد. حسن از شنیدن خبر بیماریِ همسایهی زرتشتی اش غمگین شد. لذا به عیادت او رفت.
چو بيماری او از حد برون شد * حسن را درد او در دل فزون شد
به دل گفتا ببايد رفت امروز * عيادت كرد و پرسيدش در آن سوز
حسن به منزلِ مرد زرتشتی رفت و او را در وضع ناخوشایندی دید. صورت مرد زرتشتی از دود آتش سیاه گشته، موی سرش ژولیده و بدنش برهنه بود. حسن با دیدن حال و روز همسایهی زرتشتی، درد و غمش دوچندان شد و چون او را در حال مرگ یافت، وی را به اسلام و پذیرش دین محمد (صلی الله علیه و آله) فراخواند. حسن دید که در خانه ی مرد زرتشتی، آتشی برافروخته است، او پس از اینکه مرد زرتشتی را به اسلام دعوت کرد، به او گفت که اکنون بنگر من که پیرو حق (اسلام) هستم، چگونه آتش بر جسم من آسیب نمیرساند. حسن دستش را در آتش نهاد و پس از لحظاتی آن را سالم از آتش بیرون آورد :
تو كآتش می پرستی روزگاريست * بسوزد آخرت وين طرفه كاريست
ولي من كز دل و جان حق پرستم * در آتش می نهم اين لحظه دستم
بگفت اين و در آتش برد دستی * كه در موئيش زان نامد شكستي
چو دست شيخ ديد آن گبر فرتوت * زدست شيخ شد حيران و مبهوت
مرد زرتشتی با دیدن این حالت، شگفت زده شد و رو به حسن بصری چنین گفت :
حسن را گفت شيخا اين چه حالست؟ * كه اكنون مدت هفتاد سالست
كه من آتش پرستی پيشه دارم * كنون از حق بسی انديشه دارم
دراين معرض كه جان برلب رسيدست * دل تاريك را صبحی دميدَست
چه سازم چاره ی كارم چه دانی * كه بسياری نماندم زندگانی
مرد زرتشتی از حسن بصری راه هدایت طلبید. حسن نیز او را دگربار به اسلام دعوت کرد:
زبان بگشاد شيخ و گفت ای پير * مسلمان شو تو را اين است تدبير
همسایه ی زرتشتی نیز شهادتین بر زبان جاری نمود و اسلام آورد. اشهد ان لا اله الّا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله ...
اندک زمانی گذشت. حسن بصری همسایه ی زرتشتیِ تازه مسلمان را در عالم رؤیا دید:
حسن گفتش كه هان چونی در اين دار * چنين گفت او چه می پرسی ببين كار
سراي من بهشت جاودان كرد * بفضل خويش ديدارم عيان كرد
مرد زرتشتیِ تازه مسلمان به برکت اسلام آوردنش در بهشت آسوده بود و حسن نیز از هدایت گردیدن همسایه دلشاد گرد.[2]
پی نوشت :
[1]. ادوارد براون، تاريخ ادبيات ايران از فردوسى تا سعدى، ترجمه: فتح الله مجتبائى و غلام حسين صدرى افشار، انتشارات مرواريد، تهران، چاپ چهارم 1367، ج 2 ، ص 192-197
[2]. عطار نیشابوری، الهی نامه ، داستان حسن بصری و همسایهی زرتشتی
دیدگاهها
وحید باقرزاده
1392/12/12 - 21:42
لینک ثابت
سلام متن خوبی بود ! خوبه حسن
ناشناس
1395/03/17 - 17:33
لینک ثابت
درود بر شما. موبدی و مفتی با
وحید باقرزاده
1392/12/12 - 22:03
لینک ثابت
آفرین به عطار که حقیقت رو گفت
حسینی
1393/10/11 - 20:38
لینک ثابت
سلام متن قشنگی بود اما در
saman
1393/10/12 - 11:12
لینک ثابت
سلام. قصد قضاوت ندارم، اما از
saman
1393/10/12 - 11:16
لینک ثابت
البته منابع اهل سنت برخی حسن
افزودن نظر جدید