تصویری از پیامبر اکرم در کتب حدیثی اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با نظر به کتابهای حدیثی اهل سنت، که ادعا شده، برخی از آنها تمام احادیثشان صحیح است و برخی از آنها که این ادعا در موردشان وجود ندارد، یا در همان کتاب پس از حدیث، اظهارنظری در موردش شده و یا در کتابهایی دیگر که برای بررسی سندی احادیث نوشته شده است، سند آن احادیث ارزیابی گردیدهاند؛ گاهی در این کتابها مطالبی به چشم میخورد، که با روح اسلام سازگاری ندارد، و یا آن مطالب، اگر به دیده غیر تعبدی دیده شود، وهن پیامبر اکرم است.
یکی از روایاتی که در کتب معتبره آمده این است: «عن هشام بن عروة عن أبيه عن عائشة انها زفت امرأة إلى رجل من الأنصار. فقال نبي الله (صلى الله عليه و آله و سلم): يا عائشة ما كان معكم لهو فان الأنصار يعجبهم اللهو.[1] عروه از عایشه نقل نموده است که او زنی را به عروسی مردی از انصار سپرد. پیامبر فرمود: ای عایشه! در مراسم سرگرمی هم داشتید؟ چون انصار از سرگرمی خوششان میآید.» این حدیث به عبارت دیگری هم بیان گردیده است: «عن ابن عباس، قال: أنكحت عائشة ذات قرابة لها من الأنصار. فجاء رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) فقال: أهديتم الفتاة؟ قالوا: نعم. قال: أرسلتم معها من يغنى؟ قالت: لا. فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): إن الأنصار قوم فيهم غزل. فلو بعثتم معها من يقول: أتيناكم، أتيناكم، فحيانا وحياكم.[2] ابن عباس می گوید: عایشه برای وصلت زنی با یکی از انصار واسطه شد، پیامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) آمد و گفت: به دختر هدیه دادید؟ گفتند: بله. گفت: با او شخصی فرستادید که بخواند؟ گفت: نه. رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) گفت: انصار گروهی هستند که در آنان کسانی قصیده میخوانند؛ اگر با او میفرستادید کسی از آنان را، این شعر را میخواند: «ما نزد شما آمدیم، پس به استقبال بیایید.»
و همچنین آمده: «عن أنس بن مالك قال: أبصر النبي نساء وصبياناً مقبلين من عرس. فقام ممتنا. فقال: اللهم أنتم من أحب الناس إلى.[3] انس نقل نموده است: پیامبر اکرم زنان و کودکانی را دید که از محفل عروسی میآیند، برخاست و گفت: شما پیش من محبوبترین مردمان هستید.» عبارت دیگر حدیث که واضح تر بیان شده این است: «عن أنس بن مالك، أن النبي مر ببعض المدينة. فإذا هو بجوار يضربن بدفهن و يتغنين و يقلن: (نحن جوار من بنى النجار، يا حبذا محمد من جار) فقال النبي: الله يعلم إني لأحبكن.[4] انس نقل نموده است: پیامبر اکرم در شهر عبور میکرد، هنگامی که به عدهای از زنان رسید، آنان دف میزدند و غنا خوانده و میگفتند: ما زنان قبیله بنی نجار هستیم، پیامبر چه خوب همسایه ای است. پس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: خدا می داند، که من شما را خیلی دوست دارم!»
و یا حدیث دیگری هم که به این مضامین نزدیک است، این حدیث است: «عن عمرو بن شعيب، عن أبيه، عن جده، أن امرأة أتت النبي فقالت: يا رسول الله! إني نذرت أن أضرب على رأسك بالدف، قال: أوفى بنذرك.[5] زني نزد رسول خدا آمد و گفت: يا رسول اللّه! من نذر كردم كه بر سرت دف بزنم. فرمود به نذرت وفا كن.» و بیان دیگر آن حدیث: «سمعت بريدة يقول: خرج رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) في بعض مغازيه فلما انصرف جائت جارية سوداء. فقالت: يا رسول الله! إني كنت نذرت إن ردك الله سالماً أن أضرب بين يديك بالدف وأتغنى. فقال لها رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) إن كنت نذرت فاضربي وإلا فلا، فجعلت تضرب. فدخل أبوبكر و هي تضرب، ثم دخل علي، و هي تضرب، ثم دخل عثمان، و هي تضرب، ثم دخل عمر، فألقت الدف تحت استها، ثم قعدت عليه. فقال رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم): إن الشيطان ليخاف منك يا عمر. إني كنت جالساً و هي تضرب فدخل أبوبكر و هي تضرب، ثم دخل علي، و هي تضرب، ثم دخل عثمان، و هي تضرب، فلما دخلت أنت يا عمر. ألقت الدف.[6] رسول خدا برای جنگی بيرون رفت، چون برگشت دختری سياه پوست آمد و گفت: يا رسول اللّه! من نذر كردم كه اگر خدا تو را سالم برگرداند، در مقابل تو دف بزنم و آواز بخوانم. فرمود: اگر نذر كردی بزن و الا خير. او شروع به زدن كرد. ابوبكر آمد و او همچنان میزد. علی (عليه السلام) آمد و او میزد. عثمان آمد او میزد. سپس عمر آمد، او دف را زير پايش گذاشت و روی آن نشست. پيامبر فرمود: ای عمر! همانا شيطان از تو میترسد. من نشسته بودم او میزد. ابوبكر آمد او میزد. علي آمد او میزد. عثمان آمد او میزد. چون تو آمدی دف را انداخت.»
که متأسفانه در اینجا برای اینکه مقام عمر را بالا ببرند، به پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) اینگونه توهین کردهاند. در روایت جعلی آمده است، که پیامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) صریحاً این عمل را شیطانی میداند، ولی ایشان به این عمل شیطانی هیچ اعتراضی نمیکند، (شاید جعل کننده این روایت گمان نموده که به علت نذر این کار جایز بوده و در حدیث آورده)، ولی به محض آمدن عمر شیطان از او میترسد. آقای ترمذی كه حديث فوق را حسن و صحيح میداند، آيا انديشيده است كه معنی روايت فوق چيست؟ مگر خود در سنن خود روايت نكرده است كه پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود: «لا نذر في معصية[7] نميشود برای گناه نذر كرد»؟ در این روایات پیامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به جای اینکه با نهی از منکر جلوی گناه را بگیرد، خود تشویق به خواندن غنا میکند، به عدهای از زنان که در حال غنا خواندن هستند، میفرماید: من خیلی شما را دوست دارم، و کسی که نذر نموده برای پیامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دف بزند و آواز بخواند، برای وفای به نذر اجازه میدهد، تا اینکه عمر میآید و پیامبر را از این عمل شیطانی که در حضورش انجام میشده میرهاند؛ با این تصویری که ما از پیامبر رحمت ساختهایم، احتیاجی به توهین غیر مسلمان برای هتک حرمت پیامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نیست.
پینوشت:
[1]. صحیح البخاری، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج6، ص140.
[2]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه قزوینی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج1، ص613.
[3]. صحیح البخاری، بخاری، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1401ق، ج6، ص144.
[4]. سنن ابن ماجه، ابن ماجه، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ج1، ص612.
[5]. سنن ابیداود، سلیمان بن اشعث، دارالفکر، 1410ق، ج2، ص104.
[6]. سنن ترمذي، ترمذی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج5، ص284.
مسند احمد، احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، ج5، ص356.
[7]. سنن ترمذي، ترمذی، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، 1403ق، ج3، ص40.
دیدگاهها
babak
1394/02/24 - 22:20
لینک ثابت
واقعا که همین طور است از ماست
افزودن نظر جدید