شیخیه
«ادوارد براون» خاورشناس مشهور انگلیسی که نزد بهائیان از جایگاه والایی برخوردار است، به افشای وحدت ریشه و طریقت بابیت و شیخیه میپردازد. اعتراف براون به وحدت ریشهی جریان بابیت و شیخیه زمانی جالب میشود که به قراینی نظیر شاگردی علیمحمد شیرازی در مکتب شیخیه و استفادهی او از اعتقاد رکن رابع در بروز ادعاهایش مستند گردد.
بر خلاف ادعای پیروان مکتب شیخیه؛ علیمحمد شیرازی، بعلاوهی شاگردی علمی نزد رهبران شیخیه، در تحصیل مراحل معنوی نیز متأثر از آنان بوده و در زُهد و گوشهنشینی، به رهبر شیخیه اقتدا داشته است. ریاضت و گوشهگیری علیمحمد شیرازی به قدری مشهود بود که وی، به «سید ذکر» شهرت یافت و کم کم دعانویس و مناجات پرداز شد.
بر اساس آنچه نویسندگان بهائی و غیربهائی نگاشتهاند، علیمحمد شیرازی، از سنّ کودکی، در درس شیخ عابد از شاگردان شیخاحمد احسائی حضور یافت. همین امر موجب سفر او در سنّ بیست سالگی به کربلا و شاگردی او در محضر سیدکاظم رشتی گشت. فاضل مازندرانی از مبلّغان برجستهی بهائیت، علیمحمد شیرازی را به مکتب شیخی بیش از همه نزدیک میدانند.
زمینهای که شیخیه ایجاد کرد دست آویزی شد برای علیمحمدباب که بتواند از این شرایط استفاده کند. یکی از این اقدامات که همواره کنندهی راه برای علیمحمد باب بود، تاویل قرآن بود، به گونهای که محکمات قرآن را هم به تاویل میبردند و دقیقا از همین مورد، علیمحمدباب استفاده نمود و آیات مربوط به قیامت را در مورد ظهور خود استفاده کرد.
علیمحمدباب در ادعاهای خود سیری را طی کرد و ادعای خود را از بابیت امام زمان تا الوهیت تغییر داد. او گفته است دعوتِ خود را تدریجی مطرح کردم تا مردم مضطرب نشوند، درحالیکه مردم مضطرب شدند و این توجیه باعث میشود که هیچ انسانی در مورد فرستادگانِ خدا به واقعیت نرسد، چون معلوم نیست که ادعای او واقعیت است یا در حال مماشات کردن است.
از مهمترین اصول اعتقادی میان مسلمانان، اعتقاد به معاد جسمانی است. گذشته از اینکه آیات قرآنی با مضامین مختلف همگی بر اثبات امکان معاد جسمانی دلالت دارند؛ آیاتی نیز وجود دارد که خداوند در آن، منکرین معاد جسمانی را کافر خطاب میکند. از اینرو، علمای معاصر شیخ احمد احسایی، با توجه به انکار معاد جسمانی توسط او، فتوی به کفرش دادهاند.
قرآن کریم همواره مسلمانان را به معاد و روز رستاخیز وعده داده است. با توجه به آیات قرآن کریم در مییابیم که معاد مورد نظر قرآن (که از اصول اعتقادی مسلمانان است)، معاد جسمانی میباشد. این در حالیست که شیخ احمد احسایی، بر خلاف تمامی دلایل مُتقن، منکر معاد موعود قرآن شده و به معاد روحانی ملتزم شده است.
هرچند اثبات نبوت بهاءالله مبتنی بر نفی مسأله خاتمیت پیامبر توسط بهائیان است، اما کسانی به این مطلب شهادت میدهند که بهائیت وامدار آنان است. از جمله آنها سید کاظم رشتی است که بهاءالله، او و احسائی را «نورین نیرین» معرفی میکند. لذا با توجه به اذعان این افراد به مسأله ختم نبوت دیگر جایی برای اثبات ادعای بهائیان وجود نخواهد داشت.
مهمترین چیزی که میتواند برای اثبات ادعای نبوت بهاءالله به کار بیاید، خدشه وارد کردن به مسألهی خاتمیت پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) است، اما این مسأله از زبان شیخ احمد احسائی چنان اثبات میشود که جای هیچگونه توجیهی باقی نمیماند. اگر بهائیت نخواهد آن را بپذیرد، شیخ احمد را که مبشر باب است، زیر سؤال برده است.
با بررسی اوضاع زمانه و تفکرات شیخ احسائی، رگههایی از اخباریگری را در خط مشی فکری او میتوان یافت. هرچند شیخ از چند نفر از علمای عصر خویش اجازه اجتهاد میگیرد، اما در اعتقادات پیرو اخباریون است و در صورت برخورد به خبری که توجیه عقلی ندارد، آنرا تفسیر و توجیه مینماید و همین امر سبب تکفیر وی از سوی علمای عصر میشود.
آنچه پیروان احسائی بدان معتقدند، در واقع افراط در باور به اهل بیت است که در منابع حدیثی از آن به «غلو» یاد میشود، چیزی که ائمهی طاهرین به شدت از آن بیزاری جسته و شیعیان خویش را از معاشرت با آنها برحذر داشتهاند، لذا نه تنها این محبت موجب تقربشان به معصومین نمیشود، بلکه در دادگاه عدل الهی باید به سبب این انحراف پاسخگو باشند.
از جمله عقائد باطل فرقهی شیخیه، که سبب پیدایش مدعیان دروغین گشت، تصور جسمی فرا زمینی برای امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. این فرقه معتقد بود که امام زمان در عالمی فرا زمینی زیست میکند و هرگاه بخواهد به این دنیا تشریف بیاورند، در افراد گوناگون ظاهر میگردد. این اعتقاد باعث شد تا علیمحمد شیرازی ادعای قائمیت کند.
شیخیه به شکل مکتوب، ادعای مقام خاصّ برای احسایی و رشتی کردهاند و این مقام مسلماً مقام نیابت عام نبوده است؛ زیرا این نوع نیابت، قبلاً نیز برای مردم روشن بود و به وظیفهی خود در برابر آن عمل کردهاند، بلکه مقامی است که ابتدا شیخ و سید، آن را تحقق بخشیدهاند و احتمالاً از آن پس [در فرقه شیخیه] دوام مییابد.
شیخاحمد احسایی، پس از تحصیل نزد اساتیدی بزرگ و قبل از انحرافاتش اجازاتی از ایشان دریافت کرد. شیخ در ادامه با برگزیدن نظراتی باطل، زمینه را برای تکفیر خود فراهم کرد. از جمله نظریات باطل او باطنگرایی در شریعت، ادعای کشف، الهام، تفویض، غلوّ، رکن رابع و معاد روحانی، زمینه را برای تشکیل فرقههایی نظیر بابیه و بهائیه فراهم کرد.