بهائیت
با توجه به دروغین بودن مسلک بهائیت، پیشگوییهای پیشوایان بهائی اکثراً غلط از آب درآمده است. یکی از پیشگوییهای پیشوایان بهائی، وعدهی برتری امپراطوری روستزاری و دوام سلطنتش بوده است. اما جالب آنجاست که بهائیان نه تنها از پیشگویی غلط سران خود خِجِل نشدهاند، بلکه سرنگونی امپراطوری روس را نیز پیشگویی سرانشان نامیدهاند!
کانال تبلیغی بهائی، پس از ذکر چند آیه پیرامون تحری حقیقت، مدعی شد که شیعیان، تحری حقیقت را کنار گذاشته و به پیروی از مراجع تقلید روی آوردهاند. با این سخن بهائیت، آنان پذیرفته اند که ابداع تحری حقیقت پیش از بهائیت بوده است. همچنین باید از آنان پرسید که شما چرا به عدم تحری حقیقت در اسرائیل ایرادی نمیگیرید؟!
سرکردهی بهائیان مدعی مقام علم الهی برای خود است. وی در این راستا اظهار میدارد که هر زمان بخواهم، به صورت ماوراءالطبیعه بر نظرات حکیمان و دانشمندان اطلاع مییابم. این ادعا در حالیست که حسینعلی نوری صراحتاً نسبت به محتوای کتابهای کریمخان کرمانی اعتراف به جهالت خود نموده و حتی برای فهم آنان، به دو مرتبه مطالعه نیاز دارد!
در سال 1362، دادستان کشور با انتشار نامهای، هرگونه فعالیت بهائیت در ایران را ممنوع اعلام کرد. محفل بهائیان ایران نیز در پاسخ اعلام داشت که بهائیان در ایران مظلوم هستند و صرفاً به دلیل اعتقاداتشان بازداشت شدهاند. اما به راستی عجیب است؛ بهائیت با وجود تمامی عملکردهای خائنانهاش در عصر پهلوی، تنها پس از گذر 5 سال، خود را مظلوم و مردم را ظالم معرفی میکند!
بهائیان مدعیاند متون اسلامی، به ظهور سرکردهی بهائیان وعده داده است. از اینرو به عنوان مثال، آیهی 69 سورهی زمر را اشاره به ظهور حسینعلی نوری میدانند. استدلال به این آیه در حالیست که آیه صراحتاً به موضوع قیامت اشاره داشته و مفسران اسلامی نور الهی را به عدل الهی و یا برملا شدن حقایق اشیاء تفسیر نمودهاند.
پس از بازداشت سرکردگان بهائیت در ایران، آمریکا موضع تهاجمی علیه ایران اتخاذ کرد. این موضعگیری آمریکا درست در همان زمانی بود که فلانژهای وابسته به اسرائیل با نظارت شارون، به قصّابی غیرنظامیان در صبرا و شتیلا میپرداختند و آمریکا به حمایت از آنان میپرداخت! اینجا بود که امام خمینی (ره) از ماهیت جاسوسی بهائیت سخن به میان آورد.
مفهوم وطندوستی نزد پیشوایان بهائی، واژهای ناآشنا بوده است. تا جایی که آنان همواره پیروان خود را به سوی بیوطنی سوق دادهاند. بهائیان نیز به تبع پیشوایان خود چنین سیرهای را پیمودهاند. اما نکتهی قابل تأمل آنست که بهائیان پس از سال 1362 که تمامی فعالیتهایشان در ایران ممنوع اعلام شد، برای فریب افکار عمومی، خود را خادمین وطن نامیدند!
پیامبرخواندهی بهائیان از یک سو در کتاب اقدس خود به طهارت و پاکی تمامی اشیاء و کثافات حکم کرده و از سویی دیگر دعای کسی که لباسش چرکین باشد را مردود دانسته و شرط طهارت اشیاء با آب را عدم تغییر اوصاف آن معرفی میکند. علاوه بر آن، صدور چنین حکمی در حالیست که گویا این مدعی پیغمبری فراموش کرده که امور تکوینی تغییرناپذیرند.
یکی از شگردهای تبلیغی بهائیت، ابراز مظلومنمایی است. این شگرد همچنان که در گزارشهای ساواک و شهربانی میخوانیم، بسیار مورد استفاده قرار میگرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز شگرد مظلومنمایی، در مقیاسی گستردهتر و در سطح بینالمللی، برای سرکوب نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، توسط این فرقه به کار گرفته میشود.
نظام آموزشی ایران در عصر پهلوی، تحت سلطهی بهائیت قرار گرفته و به سوی تأمین منافع غرب در ایران به چرخش درآمد. بهائیت در این دوره با برجسته کردن موضوع باستانگرایی، به مقابله با فرهنگ ایرانِ اسلامی پرداخت. پس از شکست قیام 15 خرداد، نفوذ بهائیت به نحو چشمگیری افزایش یافت و زینپس بهائیت، آشکارا به تخریب اسلام در مراکز آموزشی پرداخت.
امام خمینی (ره) پیش از انقلاب اسلامی، جبههگیریهای روشنی نسبت به جریان صهیونیستی بهائیت در ایران داشته است. اما پس از انقلاب اسلامی در ایران و افشای خیانتهای تشکیلات بهائیت به اسلام و ایران در اسناد ساواک؛ معلوم شد که واکنشهای امام خمینی (ره) نسبت به جریان خائن بهائیت، کاملاً صحیح و به موقع بوده است.
پس از حمایت بهائیت از استعمار انگلیس برای اشغال فلسطین، سرکردگان این فرقه تمامی حمایت خود را برای فراموشی قبلهی اول مسلمین و آرمان فلسطین نمودند. در اینراستا، سایر بهائیان نیز همین مسیر را پیموده، تا جایی که در شرح حال وزیر بهائی پهلوی میخوانیم: وی توانست از تقدّم مسئلهی فلسطین در سیاست خارجهی ایران، به نحو چشمگیری بکاهد.
از جمله تعالیم دوازدهگانهی بهائیت، لزوم اُلفت و محبّت در دین است. پیشوایان بهائی در تعارض این اصل با دین، بیدینی را مقدم دانستهاند. اما جالب است بدانیم خود، بر خلاف این اصل، هرگاه قدرت یافتند دست به کشتار، ترور و جنایت زدهاند. جنایات بیشماری که تأکید آنان به لزوم اُلفت و محبّت در بهائیت را به طنزی بینمک مبدل ساخته است.
حسینعلی نوری که در موارد متعددی اشتباهات زیادی در کتابهایش، مشخص شده در مورد تاریخ هم در کتابهایش، جملات غریب و منحصر به فرد آورده است. او در جمله ای فیثاغورث و حضرت سلیمان را در یک زمان میداند در حالیکه تمامی مورخین حداقل چهارصد سال بین آنها تفاوت قائل هستند. جای تعجب دارد که این سخنان هم الهی معرفی میشود.