اسناد
ابن حجر عسقلانی روایتی با سند معتبر از عایشه شبیه روایت سخن گفتن پيامبر (صلىاللهعليهوآله) با مردگان در جنگ بدر نقل کرده است و اگر این نقل صحیح باشد، نشان از این دارد که عایشه از انکار آن حدیث صحیح که در وقت وقوع آن در آنجا نبوده، برگشته و آن را پذیرفته است؛ احتمال رجوع عایشه در این مسئله قوی ا
ابن حجر عسقلانی از اسماعیلی نقل میکند: «عایشه فهیم و باهوش بود و روایات بسیاری نقل کرده است و بیش از همه در مشکلات علمی غور کرده است، با این حال نمیتواند روایت فرد ثقهای را رد کند مگر با نص دیگری که دلالت بر نسخ، تخصیص یا محال بودن آن کند.»
فتح الباری، ابن حجر، ج7، ص304.
ابن حجر مکی می نویسد: «کرامات اولیاء نزد اهل سنت حق است. برخی به جهت اینکه کرامت و معجزه با هم اشتباه گرفته نشود، کرامت را نفی می کنند که فکر باطلی است؛ بلکه کرامات اولیاء با نبوت معارضهای ندارد؛ چون آن کرامت به ولی خدا به برکت تبعیت رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) عطا میشود.
ابنتیمیه می گوید: «تصدیق به کرامات اولیاء و آنچه از امور خوارق العاده مانند علم غیب، مکاشفات و انواع قدرت و تأثیرات که به دست آنها جاری میشود، از اصول مسلم اهل سنت و جماعت است.»
مجموع فتاوی، ابن تیمیه، ج3، ص156.
ابن قیم درباره عمر نقل می کند که به کسی که در نامش و نام پدرش و ... اسم آتش و سوختن جمع شده بود گفت: «برو که منزل تو سوخت» و شاید با همین کلام این اتفاق افتاد و خانه آن فرد آتش گرفت.
ابن تیمیه نقل می کند که در روایت آمده است: خداوند خطاب به مخلوقاتش می فرماید: بنده من! من به چیزی می گویم: باش! موجود می شود. تو اطاعت مرا انجام بده؛ تو را به گونه ای قرار می دهم که به چیزی بگویی: باش! موجود شود. ای بنده من!
مروان 6 سال والی مدینه بود. هر جمعه در منبرش امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ میكرد، سپس او را عزل كردند و به مدت دو سال سعيد بن عاص والی شد و جای مروان را گرفت؛ وی امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ نمیكرد.
در زمان بنی امیّه بر اساس سنتّی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) مورد لعن قرار میگرفت.
النصائح الکافیة، سید محمد بن عقیل علوی، ص136.
مروان بن حکم از کسانی بود که میگفت دفاعی که علی از عثمان کرد، هیچ کس نکرد. مع الوصف، لعن امام علی (علیهالسلام) ورد زبان او بود.
مروان بن حکم از کسانی بود که میگفت دفاعی که علی از عثمان کرد هیچ کس نکرد. مع الوصف، لعن امام علی (علیهالسلام) ورد زبان او بود.
مروان 6 سال والی مدینه بود. هر جمعه در منبرش امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ میكرد، سپس او را عزل كردند و به مدت دو سال سعيد بن عاص والی شد و جای مروان را گرفت؛ وی امیرالمؤمنین (عليهالسلام) را سبّ نمیكرد.
قسطلانى مى نويسد: «نخستين كسى كه اذان را در نماز عيد بدعت نهاد، معاويه بود و اين را ابن ابى شيبه با سندى صحيح روايت كرده است. شافعى در روايتش اين اضافه را دارد كه چون حجاج، استاندار مدينه شد، این بدعت (اذان نماز عيد) را پيش گرفت. به روايت ابن منذر چون زياد استاندار بصره شد، ...
مالك بن انس مىگويد: «از چند نفر از دانشمندان شنيدم كه گفتند: در عيد فطر و در عيد قربان از زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تا امروز بانگ دادن و اقامه وجود نداشته است. ... اين سنتى است كه در ميان ما بر سر آن اختلافى وجود ندارد.»
موطأ، مالک، ج1، ص177.
جابر بن عبد اللّه انصارى مى گويد: «روز عيدى با پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بودم؛ نخست و پيش از خطبه، نماز را شروع كرد، بدون اذان گفتن و اقامه.