اسناد
نسفی، از علمای قرن ششم اهل سنت عبارت (وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ) از آیه 179 سوره آل عمران را اينگونه معنا كرده است: «و لكن خداى تعالى رسول میفرستد؛ پس به او وحی میکند و خبر میدهد که در غیب چنین است و فلانی در قلبش نفاق است و فلانی فرد مخلصی است.
بخاری محدث مشهور اهل سنت می نویسد:
«امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: ای ابوبکر! تو در حق من ظلم و استبداد کردى و به خاطر جایگاه من نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قطعاً خلافت، حق مُسلّم من بود. با شنیدن سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قطرات اشک ابوبکر سرازیر گشت.»
ابن کثیر ذیل آیه 26 و 27 سوره یوسف، اقوال علما را در مورد شاهد از بستگان زلیخا که گواهى داد و گفت: اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، زن راستگو و یوسف از دروغگویان است و اگر پیراهن از پشت دریده شده است، زن دروغگو و یوسف از راستگویان است، نقل کرده است.
علامه مجلسی پس از نقل 84 روایت در یک باب در مورد امر به سلام کردن با لقب امیرالمؤمنین و اینکه کسی غیر حضرت علی (عليهالسلام) به این لقب نامیده نمی شود و وجه تسمیه حضرت به این لقب مینویسد: «فرد منصف در تواتر این روایات که از فریقین نقل شده، شک نمیکند و ما برخی از روایات در این زمینه را به جهت طو
ابن عساکر عالم اهل سنت می نویسد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: برای هر پیامبری یک جانشین است و همانا علی (علیهالسلام) وصی و جانشین من است.»
تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج42، ص392.
شيخالاسلام كلينی محدث مشهور شيعه می نويسد:
در بحارالانوار برای امر به سلام کردن با لقب امیرالمؤمنین و اینکه کسی غیر حضرت علی (عليهالسلام) به این لقب نامیده نمی شود و وجه تسمیه حضرت به این لقب در یک باب، حدود 84 حدیث از فریقین جمع آوری شده است.
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج37، ص290 - 340.
روزی خلیفه دوم خدمت پیامبر رسید و گفت: «یا رسولالله! من با برادری از بنی قریظه نشست داشتم و بخشی از تورات را نوشتم؛ آیا بر شما عرضه کنم؟» رنگ رخسار پیامبر تغییر کرد. راوی به او گفت: خداوند عقلت را زائل کند، آیا رخسار رسول خدا را نمیبینی؟ ...
مسند احمد بن حنبل، ج14، ص142.
سمهودی می نویسد: «مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پیشگاه خداوند از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از مقام و شخصیت او پیش از خلقت و بعد از تولد و بعد از رحلتش و در عالم برزخ و در روز رستاخیز مجاز است.
بیهقی نقل می کند: «در زمان خلیفه دوم قحطی آمد، مردی كنار قبر پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) عرضه داشت: يا رسول الله! امت تو نابود شدند، از خدای عالم برایشان باران بطلب! پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) به خوابش آمد و فرمود: برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد شد و
ابن تیمیه می نویسد: «آنچه روایت شده از اینکه عده ای از قبر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و دیگر صالحان جواب سلام شنیده اند و سعید بن مسیب صدای اذان از قبر شنیده است و مانند این موارد همه حقیقت دارد.»
مردم مدینه دچار قحطی شدیدی شدند؛ از این مشکل به عایشه شکایت بردند؛ او گفت: بالای قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از سقف حجره حضرت، دریچهای به سوی آسمان باز کنید، تا بین آن و آسمان مانعی نباشد؛ چنین کردند و به حدی باران بارید که گیاهان رویید و شتران چاق شدند؛ آنقدر که پوست آنها از چاقی ترک خورد
نووی می گوید: «تلقین میت بعد از دفن مستحب است» و این عبارت در تلقین گفته شود: «ای بنده خدا پسر کنیز خدا!