اعتقادات
وهابیون جهت ایراد گرفتن به زیارت اربعین می گویند شیعه با اربعین گرفتن برای امام حسین (ع)، حضرت را از پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (ع) برتر دانسته است! پاسخ این است که با اینکه پیامبر (ص)، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (ع) از امام حسین (ع) برترند ولی امام حسین (ع) ویژگی هایی دارد که آنان ندارند.
کارشناس وهابی گفته است حتی شیعیان نیز نباید اربعین را مجاز بدانند و این مراسم اسلامی نیست بلکه سیاسی است. این کلام کاملاً مردود است؛ زیرا این زیارت توسط چند امام تأیید و یا سفارش شده است و دو امام در اولین اربعین، این زیارت را انجام دادهاند.
عمل علمای اهل سنت که در پیاده روی اربعین شرکت کردند، طبق سنت نبوی بوده و امری مجاز است و عالم نمایانی که این کار را منافقانه می خوانند، وهابیونی نفوذی در بین اهل سنت هستند و یا از سنت نبوی خبر ندارند.
وهابی ها بر اساس مبنا و اعتقاد باطلی که دارند معتقدند، زیارت قبر مطهر امام حسین (ع) و پیاده روی اربعین، عملی باطل و خلاف دستور اسلام است. در پاسخ باید گفت پیاده روی و زیارت اربعین نمیتواند از مصادیق بدعت باشد؛ زیرا علمای اهل سنت در کتب معتبر خود به جواز زیارت قبر رسول خدا (ص) توسط بعضی از صحابه اذعان کردهاند.
ابن جوزی در کتاب العلل المتناهية روایات فضایل معاویه را نقل کرده و تضعیفات آن را بیان کرده است. او پس از نقل حدیث «اللَّهُمَّ عَلِّمْ مُعَاوِيَةَ الْكِتَابَ وَالْحِسَابَ وَقِه الْعَذَابَ» مینویسد: «تمام اسناد این حدیث غیر صحیح است.»
وهابیون مدعیند که پیامبر (ص) در حق معاویه دعا فرموده و این دعاها به استجابت رسیده و باید شیعه بپذیرد که معاویه منافق نیست؛ درحالیکه این روایات مورد پذیرش شیعه نیست؛ علمای اهل سنت نیز این روایات را تضعیف کردهاند و در جمعبندی روایات فضایل معاویه، هیچ روایتی را صحیح نمیدانند.
وهابیون می گویند در روایت نیامده که معاویه به سعد چه دستوری داده، بلکه از علت ناسزا نگفتن وی به علی (ع) پرسیده است؛ پاسخ این است که برخی از علمای اهل سنت ازجمله شارحان صحیح مسلم و حتی ابن تیمیه نیز به دستور معاویه در دشنام دادن سعد به امیرالمؤمنین (ع) اعتراف کردهاند.
امام باید توسط خدا مشخص شود و یکی از راه های شناخت امام، معرفی توسط امام قبل است. کارشناس وهابی گفته امام حسن (ع) چون با اذن خدا حکومت را به معاویه سپرد، پس یعنی خداوند امامت را از امام حسن (ع) گرفت و به معاویه داد که لازمه این سخن این است که امام در عین امام بودن، امام نباشد.
صلح امام حسن (ع) قابل تقدیر بود نه مستحق نکوهش و قابل مقایسه با اجتهاد و ترک اولای حضرت یونس نبود؛ در این صلح، حضرت به جهت نجات قوم از هلاکت بی فایده، با مصلحت سنجی مجبور به صلح شدند و این صلح در عین توان شخصی حضرت به جنگ، نشان از توانایی غلبه بر هوای نفس و ترجیح مصلحت مسلمانان بر مصلحت شخصی است.
طبق جدیث منزلت، به غیر از نبوت، تمام مقاماتى را كه هارون داشت براى حضرت على (ع) ثابت است؛ از شباهت هایی که بین على (ع) و هارون وجود دارد روشن میگردد که وصایت، خلافت و امامت امیرالمؤمنین (ع) نیز ثابت است و نفی مقام نبوت، نفی خلافت و وصایت حضرت نیست.
یکی از شبهاتی که از سوی مفتیان وهابی مطرح شده، آن است که امام حسین (ع) از سوی یاران امیرالمومنین (ع) به شهادت رسیده اند؛ آنان معتقدند که شمر بن ذی الجوشن از اصحاب امیرالمومنین (ع) بوده است؛ در حالی که در منابع معتبر اهل سنت، به جدا شدن شمر در زمان امیرالمومنین (ع) و ملحق شدن او به معاویه ملعون اذعان شده است.
عزاداری و سوگواری بر عزیزان از دست رفته، رویکردی طبیعی است که از مهر و محبت سرچشمه میگیرد و از آغاز آفرینش انسان تا حال رواج داشته است و خدای سبحان نیز بر این واکنش طبیعی بشر مهر تأیید زده است.
عزاداری بر مصائب اهل بیت (ع) همواره با کینه توزی و دشمنی نواصب و وهابی ها روبرو بوده است. ابن تیمیه در کتاب های خود، بارها به بدعت عزاداری و گریه اشاره کرده، در حالی که در منابع روایی اهل سنت به جواز عزاداری توسط رسول خدا (ص) اشاره شده است.
پوشیدن لباس سیاه در مصیبت شهادت امام حسین (ع) همانند عزاداری، توسط مفتیان وهابی مورد هجمه قرار گرفته و آن را حرام و بدعت می خوانند؛ در حالی که در روایات شیعه به جواز پوشیدن لباس سیاه در مصیبت اهل بیت (ع) اشاره شده و شواهد تاریخی نیز مؤید این اعتقاد است.