اعتقادات
یکی از نمادها و جلوههای دشمنی وهابیت با حضرت علی (علیه السّلام)، اعتقاد به نظریه تثلیث خلفا، تبایغ و انتشار آن در میان جامعه اسلامی و مسلمانان است. ابنتیمیه حرانی در راستای تنقیص حضرت علی (علیه السّلام) نظریه تثلیث خلفا را تبلیغ کرده است. این در حالی است علمای بزرگ اهلسنت نظریه تثلیث خلفا را نپذیرفتهاند.
وهابیان در حالیکه شیعیان را به اتهام غلو، تکفیر میکنند و آنان را مشرک میدانند، برای بالا بردن و مهم جلوه دادن پیشوایان و بزرگان خود، با جعل و نسبت دادن مطالب غیر واقعی و دروغین به غلو در حق آنان پرداختهاند. آنان میگویند: پیامبر اکرم فرمود: «افراد امین در پیشگاه خداوند، تنها سه نفر هستند: من، جبرئیل و معاویه.»
وهابیان در حالی که شیعیان را به اتهام غلو، مشرک میدانند، برای بالا بردن پیشوایان و علمای خود، با جعل مطالب غیر واقعی به غلو در حق آنان پرداختهاند. آنان میگویند: جبرئیل به پیامبر فرمود: «ای پیامبر! خداوند معاویه را برای نوشتن قرآن انتخاب کرد و تو حق نداری با اوامر الهی مخالفت کنی و معاویه را کنار بگذاری.»
غلو وهابیت درباره پیشوایان خود یکی از شاخصههای فکری و اعتقادی آنان است. وهابیان در حالی که شیعیان را به اتهام غلو، تکفیر میکنند و آنان را مشرک میدانند، برای بالا بردن و مهم جلوه دادن پیشوایان خود، با جعل و نسبت دادن مطالب غیر واقعی و دروغین به غلو در حق آنان پرداختهاند، از جمله حدیث جعلی هدیه قلم الهی به معاویه.
یکی از شاخصههای فکری و اعتقادی وهابیان، غلو این فرقه درباره پیشوایان و بزرگان خود است. وهابیان در حالیکه شیعیان را به اتهام غلو، تکفیر میکنند و آنان را مشرک میدانند، برای بالا بردن و مهم جلوه دادن پیشوایان و بزرگان خود، با جعل و نسبت دادن مطالب غیر واقعی و دروغین به غلو در حق آنان پرداختهاند.
وهابیون اگر چه قائل به اجتهادند، اما اجتهاد آنان نازلترین نوع اجتهاد است و نمیتوان اجتهاد آنان را همان اجتهاد اصطلاحی نزد اصولیون دانست، بلکه اجتهادی ظاهرگراست؛ چرا که آنان اجتهاد را امری بسیار ساده و سایر شرایطی را که علما برای اجتهاد ذکر کردهاند، ضروری نمیدانند. آنان میان منابع بیشتر با نصوص قرآن و سنّت سر و کار دارند.
تقیه در دین اسلام از فروعاتی است که مسلمان باید آن را مدّ نظر داشته باشد تا به وسیله آن بتواند حفظ جان خود یا اموال و یا آبرو کند، و این دستور صریح قرآن و پیامبر و امامان معصوم میباشد. اما مغرضین از وهابیت با این اتهام سعی میکنند تا مذهب شیعه را از دین اسلام خارج کنند در حالیکه بزرگان اهل سنت به آن اعتقاد دارند.
وهابیت معتقد است که امت هیچگاه بر گمراهی اجتماع نمیکند. آنان با استناد به حدیثی از پیامبر(ص) گمراهی امت را غیر ممکن میدانند و خود را اهل حق و حقیقت میپندارند، اما از سویی به اصل دیگری معتقدند که هیچ شخصی در مقابل حاکم نباید لب به سخن بگوید و باید از حاکم اطاعت کرد، زیرا اطاعت از او همانند اطاعت از خدا و رسول واجب است.
البانی محدث بزرگ وهابی در رابطه با اصلاح صورت زنان میگوید: زمانی که بر صورت زن ریش بروید، جایز نیست، آن را بتراشد یا از بین ببرد، زیرا خداوند هر چیزی را به نیکویی آفریده است و اگر بر صورت زن مو روییده، این نیز یک نوع زیبایی است، و در صورتی که آن زن موها را زایل کند، موجبات لعنت خداوند را فراهم کرده است.
روزی رسول خدا (ص) فرمود: «خدایا کشور شام را برای ما مبارک گردان! خدایا کشور یمن را نیز برای ما مبارک گردان! صحابه گفتند: یا رسول الله، برای سرزمین نجد نیز دعا بفرمایید، تا مبارک شود. حضرت وقتی اصرار صحابه را شنید، فرمود: در این سرزمین آشوبها و فتنهها رخ خواهد داد و شاخ شیطان از این سرزمین بیرون خواهد آمد!
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تا زمانی با مردم بجنگید که «لا اله الا الله» را بر زبان جاری کنند و زمانی که شهادتین را گفتند، دیگر خون و مالشان محترم است و تعدی بر آن حرام است. اما محمد بن عبدالوهاب میگوید: مراد از شهادت به وحدانیت خداوند، شهادت زبانی نیست و با شهادت زبانی، مال و خون کسی حرام نمیشود.
در میان عالمان اهل سنت، معدود عالمنماهایی یافت میشدند که حقیقت مسلّم «مهدویت» را انکار میکردند؛ در عصر حاضر نیز برخی از روشنفکران به تبع آنان، حقیقت مهدویت و خروج مهدی موعود در آخرالزمان را انکار میکنند. اما البانی عالم متعصب وهابی، احادیث مهدویت را غیر قابل انکار دانسته و منکرین مهدویت را بسانِ منکران الوهیت خدا میداند.
وهابیت با زیرکی خاصی در صددند که همه اهل سنت را با خود همراه کنند و به همین جهت از الفاظی استفاده میکنند که خوشایند دیگران است. مثلا در کتابهایشان نام اهل سنت و الجماعه را بر خود مینهند، تا از این طریق بگویند ما اهل سنت هستیم، این در حالی است که وهابیت غیر از خودشان را مسلمان نمیدانند، بلکه همه را مشرک و کافر خطاب میکنند.
معمولا سرسلسله و پیشوای هر نهضت و جریانی را فردی متفکر و باسواد برعهده دارد. شخصی که دارای ایئدولوژی مشخص و معینی باشد، اما در مورد پیشوای وهابیت این چنین نیست، بلکه محمد بن عبدالوهاب نه علم کافی دارد و نه تفکری که بتواند نهضت را اداره کند و به همین جهت است که وهابیت از عقاید ابن تیمیه و ابن قیم جوزیه استفاده میکنند.