بهائیت وشیخیه
یک جوان کرجی از منتسبین به فرقه ضاله بهائیت، با حضور در دفتر نماینده ولیفقیه در استان البرز، پس از تلقین شهادتین توسط آیتالله حسینی همدانی، به دین اسلام و مکتب شیعه اثنی عشری گروید.
در سال 1362 شمسی، جمهوری اسلامی ایران، تشکیلات و محافل روحانی بهائیت در ایران را غیرقانونی اعلام و به انحلال آن حکم داد. اما تشکیلات بهائیت بیتوجه به حکم حکومتی، با تغییر نام محفل خود به «یاران ایران»، عملاً از این قانون تخطی کرد و رویهی سابق خود را در پیش گرفت. در این مقاله، سعی در تحلیل و بررسی زوایای مختلف این جریان داریم.
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، در راستای آموزهی وحدت عالم انسانی در این فرقه، تمامی انسانها را نزد خداوند یکسان دانسته و هرگونه تفاوت در فضل و رحمت میان انسانها را رد کرده است. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، با تقسیمبندی زنها به جسمانی و روحانی، زنهای جسمانی را از رحمت خدا بینصیب دانسته است!
پیشوایان بهائی در عمل، بارها شعار تساوی زن و مرد خود را نقض کردهاند. از اینرو مبلّغان بهائی در تأویلی بدون دلیل، منظور پیشوایان خود را مواسات و نه مساوات معرفی میکنند. این در حالیست که پیشوایان بهائی مواسات را تنها در امور مالی به کار برده و با محروم نمودن غیربهائیان از ارث و اموال بهائیان، به این گفتار خود هم پایبند نبودهاند.
پیشوایان فرقهی بهائیت، تساوی حقوق زن و مرد را به عنوان آموزهی به ظاهر ابداعی خود معرفی کرده و از آن به عنوان سند افتخار خود یاد میکنند. این در حالیست که بارها پوشالی بودن این شعار را نشان دادهاند. همچنان که در حکمی مردان را موظف به پرداخت مهریه کرده و از سویی کشف غیرباکره بودن دختر را موجب سقوط مهریه از گردن شوهر دانستهاند!
پیشوایان بهائیت، سعادت عالم انسانی را در گرو تساوی زن و مرد در تمامی شئون و نبودن امتیاز میان آنها دانستند. این در حالیست که بر خلاف این شعار، تربیت فرزندان را عمدتاً به عهدهی زنها واگذار کردهاند. حال آنکه اگر تربیت فرزندان زحمت است که حق زنان ضایع شده و اگر افتخار است پس چرا پدرها از آن محروم شدهاند؟!
معصومین (علیهم السلام) به تبعیت از فرمان خدای تعالی، با غالیان در مقامشان برخورد تندی داشته و حتی از همنشینی شیعیان با آنان نهی مینمودند. این در حالیست که مدعی پیامبری بهائیت، نه تنها بر خلاف سیرهی انبیاء الهی، خود را خدای خدایان معرفی کرده، بلکه در عمل نیز سپاسگزار پذیرندگان ادعای خداییاش بوده است.
در روزهای اخیر پیامی هشدارآمیز در گروههای بهائی انتشار یافت که بهائیان را از گفت و گو با منتقدین بهائیت، به بهانهی هک و تهدید باز میداشت. اما به راستی اگر بهائیت به حقانیت خود ایمان دارد، چرا بر خلاف شعار حقیقت جوییاش؛ با توسل به دروغهای بچگانه، سعی در جلوگیری از پیوستن پیروانش به شبکههای نقد و بررسی بهائیت دارد؟!
پیامبرخواندهی بهائی حکم حج را مختص به مردها دانسته است. اما اگر بهائیت داعیهی تساوی همه جانبهی میان زن و مرد دارد و این سفر طاقتفرسا است، پس چرا باید مردها چنین سفری را تحمل کنند؟! از طرفی، مگر بهائیت خود را مطابق با پیشرفتهای زمانه نمیداند؟! حال چرا با وجود آسانی مسافرت در این قرن، حکم استثنای زنان از حج را برنمیدارد؟!
عبدالبهاء موضوع عدم حق عضویت زنان در بیت العدل را از جمله مسائلی دانست که حکمت آن در آینده روشن خواهد شد. بیتردید این توجیه، همان ترفند بهائیان برای فرار از پاسخگویی به تناقضاتشان میباشد. اما بر فرض محال هم که این حکمت آشکار شود، باز مشکلی حل نخواهد شد؛ چرا که بهائیت ادعای تساوی داشت و با آشکار شدن حکمت، باز هم تساوی ایجاد نمیشود.
بهائیان مدعیاند عبدالبهاء با محال دانستن رعایت عدالت میان دو همسر، حکم پدر خود به جواز دو همسری را نسخ کرده و بهائیان در هیچ صورت حق داشتن دو زن را ندارند. این در حالیست که عبدالبهاء در جایی دیگر، رعایت عدالت را امری ممکن ولی دشوار برشمرده و ادعای نسخ و تغییر حکم دو همسری به تک همسری را تهمت بهائیان به خود برشمرده است.
بدون شک نقش یهود در ایجاد و نفوذ در هستههای نخستین جریان بهائیت، قابل انکار نیست. آنچه امروزه از رفتار خائنانهی تشکیلات بهائیت به چشم خورده و ماهیت آن را به عنوان تشکیلاتی سیاسی و نه دینی الهی به نمایش میگذارد، حمایت بیقید و شرط این تشکیلات از رژیم کودککش صهیونیستی و تلاش برای تطهیر چهرهی منحوس این رژیم میباشد.
مبلّغان بهائی تحریف حکم جواز دو همسری در بهائیت توسط عبدالبهاء را تبیین تدریجی احکام توسط او میدانند. این در حالیست که این اقدام عبدالبهاء، تشریع حکمی جدید و نه تبیین بوده است. همچنین بر اساس نصوص بهائی، عبدالبهاء حق تشریع و تغییر احکام در بهائیت را نداشته است. لذا این عمل بدون مجوزش، شأنیتش را به عنوان پیشوایی الهی زیر سؤال میبرد!
عبدالبهاء با تمسک به چهار مقدمهی اشتباه، درصدد آن برآمد تا منظور پیامبرخواندهی بهائی از دوهمسری را به یک همسر تحریف کند. او در ابتدا تصریح پدر خود به جواز دو همسری را منکر شده و سپس عدالت را شرط محال جواز این عمل برشمرده است! اما آیا دلیل تحریف سخنان پدر توسط پسر، چیزی جز فریب اذهان عمومی از جانب مدعی پیشوایی الهی بهائیت است؟!