اهل حق
اعتقاد به تناسخ یک اصل به باورهای اهل حق به نام " گواهی از دونهای گذشته " ایجاد کرده است که مبانی اعتقادی اهل حق مبتنی بر آن است و در نهایت تقسیم ادیان به حقیقت و شریعت از آن سرچشمه میگیرد.
نعمتالله جیحونآبادی که از سرسپردگان خاندان شاه حیاسی در فرقه اهل حق بود توانست با اعمال و رفتاری های خاص عدهای را دور خود جمع کند که به دراویش صاحبالزمانی معروف بودند، او معتقد است که همانطور که حضرت صاحبالزمان (عج) ختم امامان است شاه حیاس هم ختم خاندانهای حقیقت است بنابراین به دراویش پیرو او دراویش صاحب الزمانی گفته میشود.
عدم توانایی متون کلامی و پایین بودن سطح آگاهی سادات و بزرگان فرقه اهل حق که توسط سرسپردگان اطاعت بیچون و چرا میشدند منجر به ایجاد جریانی تحت عنوان یارسانیزم در این فرقه شده است که بهشدت سادات و بزرگان اهل حق را مورد حمله قرار داده و به آنها اتهامات بیسابقهای زده است.
در سالهای اخیر جریانی در فرقه اهل حق تحت عنوان"یارسانیزم" به وجود آمده است که برخلاف اکثریت سرسپردگان به این فرقه که خود را مسلمان و شیعه معرفی میکنند، داعیه دین مستقل اهل حق دارند و برای ادعای خود تمسک به تناسخ که در اسلام باطل است،کردهاند.
بحث خداشناسی و اسماء و صفات الهی در متون اهل حق بهصورت مستقل بیاننشده است و در برخی از متون متأخر اهل حق بهصورت پراکنده به آن اشارهشده است و حالآنکه این مبحث مهمترین اصل بنیادین هر دین، مذهب و آیینی است.
بهرام الهی مسند نشین فعلی جریان مکتب، نه تنها پایبندی به آدابورسوم فرقه اهل حق ندارد، بلکه با تفکرهای خاص پدر خود نیز که منجر به ایجاد جریان مکتب در فرقه اهل حق شد فاصله فراوانی گرفته است. او در اوایل دهه شصت و در پی آشوبهایی که توسط مریدان او به پا شد به کشور فرانسه رفت وهم اکنون در آنجا مستقر است.
بعد از مرگ نورعلی الهی دراویش و پیروان جریان مکتب به خواهر او که پیرزنی سالخورده و نابینا به نام " ملک جان نعمتی" مشهور به "شیخ جانی" و "حضرت شیخ" روی آورده و او را واسطه فیض و راهنمای خود قراردادند. شیخ جانی در اواخر عمر خود توسط برادرزادهاش به کشور فرانسه رفت و در آنجا درگذشت.
نورعلی الهی بعد از چند سال ریاضت، با کنار گذاشتن یکباره آن، به مسائل اجتماعی واداری روی آورد، الهی علت روی آوردن خود به مسائل اجتماعی را دستور سلطان اسحاق میداند. نورعلی الهی در طول مدت فعالیت اجتماعی واداری خود در اداره ثبتاحوال و امور قضائی در سمتها گوناگون و شهرهای مختلف کشور فعالیت نموده است.
در اندیشه اهل حق مقام امامت چونکه ذات مهمان است از مقامت نبوت که ملک مهمان است بالاتر است. در افسانههای اهل حق آمده است که علی (علیهالسلام) پیامبر اسلام ( صلیالله علیه واله) را به پیامبری مبعوث کرد!
در اندیشه اهل حق به کسی پیامبر میگویند که از طرف خداوند مبعوث، صاحبشریعت و مَلَک مهمان باشد. اهل حق معتقد هستند بنا بر سیر تناسخی ذات ملک که در پیامبر پیشین حلول کرده است در پیامبران بعدی نیز حلول میکند.
اعتقاد به تناسخ یکی از باورهای اساسی فرقه اهل حق است که برای اثبات آن به ادلهای تمسک کردهاند ازجمله وجود افراد ناقصالخلقه در عالم دلیل بر این است که روح افراد گناهکار به آن بدنها جهت عذاب تعلقگرفته است. بنا بر اعتقاد اهل حق اگر قائل به تناسخ نباشیم باید در عدالت خداوند نسبت به این افراد شک کنیم!
برخی از نویسندگان اهل حق که بر طبل استقلال اهل حق از سایر ادیان میکوبند وجود اسم بزرگان ادیان دیگر را در کلامهای خود بر اساس تناسخ میدانند در حالیکه بسیاری از بزرگان این فرقه دارای تحصیلات اسلامی بودهاند و خود را مسلمان معرفی کردهاند.
طرفداران استقلال اهل حق از ادیان الهی دیگر مخصوصاً اسلام، میگویند که اهل حق قبل از اسلام وجود داشته است و حالآنکه هیچ شاهدی بر این ادعا در کتبهای ملل و نحل از آن یافت نمیشود و لوازم آن آیین، اعم از کتاب و منابع آیینی وجود ندارد.
یکی از مبالغی که پیروان فرقه اهل حق آن را پرداخت میکنند" دو شاهی داود کو سوار"است که بنا بر باور اهل حق جهت اینکه داود کو سوار بهعنوان فریادرس عالم به فریاد آنان برسد پرداخت میکنند. اهل حق معتقد هستند که این مبلغ در اثر اتفاقی که برای پیر بنیامین افتاده است و توسط داوود کو سوار نجات پیداکرده است، لازم است.