بهائیت در عصر حاضر
تشکیلات بهائیت پس از دستگیری تعدادی از اعضایش، از آنجا که ترس آن داشت تا مبادا افزون بر مدارک وزارت اطلاعات، اعتراف برخی اعضاء بر رسوایی اش بیافزاید، پیشاپیش مدعی اعتراف گیری غیرواقعی از اعضایش شد! اعضایی که در صورت اعتراف، تشکیلات بهائیت (بر خلاف شعارهای نوع دوستی اش)، سرنوشت غم انگیزی برای آنان رقم خواهد زد!
هدف تشکیلات بهائیت از انتشار تصاویر خندان مجرمین تشکیلاتی اش اینست که به این واسطه، حسی مثبت به مخاطب القاء و در عوض هرآنکس که با قانون شکنی آن ها برخورد و یا جلوی تحرکات و کادرسازی شان را بگیرد خشن و منفور جلوه دهد. با نگاهی کوتاه به متون بهائی در می یابیم که این لبخند تنها از سر تزویر بوده و یک بهائی معتقد، چیزی جز بغض و خشم نسبت به مخالفینش ندارد.
رضا پهلوی از برخورد با بهائیان مجرم و سازمانی در کشور به نقض حقوق بهائی باوران تعبیر و از نقش آنان در فردای ایران سخن گفت. البته وقتی که جمهوری اسلامی بساط ظلم و فساد شما را در ایران برچید، به عنوان دشمن مشترک باید هم به یکدیگر دلداری دهید و توهم مصادره قدرت در ایران را با ادعای میهن دوستی در سر بپرورانید!
وقتی بهائیان برای تغییر ادعاهای پیامبرنماهای خود، دلیل (اشتباه) تدریج در بیان مقامات را طرح می کنند، چگونه می توانند به میسن ریمی بخاطر تدریجی بیان کردن ادعای ولایت امری اش ایراد گیرند و از این حیث هم او را رد کنند!
بر خلاف ادیان الهی در فرقه بهائیت، شخص با اقرار و اعلام، بهائی محسوب نمی شود، بلکه باید از فیلترهای تشکیلات بهائی رد شود و دست آخر این تشکیلات بهائی است که با سنجش ایمان و شخصیت افراد، بهائی شدنشان را پذیرفته یا رد می کند! تفاوت بهائیت با ادیان الهی از اینجا شروع می شود که مرجع پذیرش ایمان افراد در ادیان راستین، خداست نه حزب و سازمان!
بیت العدل نسب خونی با بهاء داشتن را شرط ولی امری می داند که ریمی نداشته است. ریمی هم مدعیست که شوقی افندی او را با نسل بهاء پیوند زده است. اما چرا شوقی افندی رسالت خود را عقیم گذاشت و با انتخاب نکردن جانشین، الهی بودن بهائیت را زیر سؤال برد؟ و بیت العدل و ولی امری که بدون هم مشروعیتی ندارند، چگونه مشروعیت یکدیگر را زیر سؤال می برند؟
بیت العدل در رد ولایت امری میسن ریمی، نداشتن رابطه فرزندی با شوقی یا بهاء و تعیین نشدن در زمان حیات ولی امر سابق را مطرح کرده است. اما اگر بیت العدل با این دلایل بخواهد گردن ننهادن خود بر ولایت امری ریمی را توجیه کند که در واقع الهی بودن پیش بینی و دستورات پیشوایان بهائی را زیر سؤال برده و پیشوایان بهائی را متهم به ترک وظیفه کرده است!
تشکیلات بهائیت با زیرپا گذاشتن اصل عدم اعتراض به حاکمین در بهائیت، از چاپ نشدن کتاب ها و محدودیت تبلیغ بهائیت در ایران شکوه کرد! اما بهائیتی که بر خلاف دستور پیشوایانش، به چاپ و نشر آثار و تبلیغ خود می پردازد و ادعا دارد کتاب هایش به 800 زبان ترجمه و منتشر می شود، چرا از ترجمه آثار عربی پیشوایانش به فارسی امنتاع می ورزد؟
تشکیلات بهائیت در حالی از اجازه چاپ نداشتن آثارش در ایران گلایه کرد که: 1. آثارش را به صورت غیرقانونی در ایران چاپ و منتشر می کند. 2. خود از انتشار بیش از 90 درصد آثار پیشوایانش جلوگیری می کند. 3. از مطالعه و انتشار آثار مخالفینش نهی می کند. 4. آثاری که در زمان پهلوی زیرزمینی چاپ می کرد، در جمهوری اسلامی اجازه چاپ علنی می خواهد!
چرا ظلم ها و محدودیت هایی که باعث شده شهروندان غیریهود در فلسطین شهروند درجه دو به حساب آیند، برای بهائیان وجود ندارد؟! چرا بهائیان مشمول آپارتاید رژیم صهیونیستی نشدند و اگر شدند، چرا تا کنون هیچ صدا یا حرکت اعتراض آمیزی از بهاییان ساکن و بیرون اسرائیل شنیده نشده است؟!
تشکیلات بهائیت به دنبال این است که همان سیاستی که صهیونیست ها پس از جنگ جهانی دوم با ادعای یهودستیزی (در آماده سازی افکار عمومی برای اشغال فلسطین) در پیش گرفتند را این بار به نام بهائی ستیزی و در ایران تکرار کنند. تا دست کم هیچ کس جرئت نکند حقیقت تاریخ و عقاید بهائیت را به مردم معرفی کند و یا حتی با مجرمین عضو این تشکیلات برخورد نماید!
پیامبرنمای بهائیت، جهانگیر شدن مسلکش و برقراری صلحی عمومی را پس از جنگ های جهانی و دین گریزی مردم دانسته است! اما از آنجا که بهائیت همواره صلح را از جنگ طلبان و سلطه گران استمداد کرده و به چاپلوسی ستمگران پرداخته، وعده صلحش پس از وقوع دو جنگ جهانی همچنان تحقق نیافته است!
بنابر اسناد ساواک، نهاد رهبری بهائیت، پیروانش را بی توجه به شعارهای تعدیل معیشت، تعلیم و تربیت عمومی و وحدت و نوع دوستی، به ثروت اندوزی و علم افزایی شخصی و حزبی، با هدف تصدی قدرت و دولت فراخوانده است. تشکیلات قدرت طلب بهائیت نشان داده که در راه رسیدن به اهداف سلطه طلبی خود، شعارهای نوع دوستی اش را نیز فراموش می کند.
جانشین پیامبر از آن جهت که مسئولیت تبیین گری معصومانه در دین را پس از پیامبر به عهده دارد، لازم است همچون او از جانب خدا تعیین گردد. حال اگر این جانشین در امتداد مسیر رهبری امت از خواست خدای تعالی و پیامبر سرپیچی کند که دیگر همچون جانشیانان پیامبرنمای بهائی یا از عصمت برخوردار نخواهند بود یا هم به غیرالهی بودن رهبری و پیامبری بهائیت اعتراف کرده اند.