لزوم عصمت امام و جانشین در اسلام و بهائیت
آیا پیشوایان بهائی که به خواست پیامبرنماهای بابیت و بهائیت خیانت کرده اند، می توانند مسئولیت تبیین و بازدارندگی از انحراف در دین ساختگی بهائیت را به عهده بگیرند؟!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امام و جانشین پیامبر، مسئولیت تبیین معصومانه و بازدارندگی از انحراف، تحریف و کژفهمی در دین را پس از پیامبر به عهده دارد. جانشین پیامبر به لحاظ درک معصومانه از دین، یگانه مرجع حل اختلاف در عرصه فهم و عمل دینی و حافظ انسجام جامعه و بازدارنده از اختلافات و پراکندگی های زیان بار است. از این رو شناخت معصوم و جانشین پیامبر امری عرفی و عادی نمی تواند باشد و تنها با معرفی از سوی خدای تعالی امکان پذیر است.
به همین منظور خدای تعالی بارها از زبان پیامبر اسلام محمد مصطفی (صلّی الله علیه و آله) به معرفی جانشینان و پیشوایان معصوم پس از ایشان، خصوصاً در غدیرخم پرداخته [1] و انجام نشدن این کار را به معنای ناقص ماندن مسیر رسالت معرفی فرموده است: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ... (مائده/67)؛ ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای.»
لذا عصمت پیامبر دلیل می شود تا ایشان در انتخاب جانشین، مطیع فرمان پروردگار باشد و از همین رو، عصمت ولی و وصی پیامبر و اعتماد به سیره و سخن او در طول عصمت پیامبر به اثبات می رسد. روشنی این موضوع به قدری است که دین سازان بهائی هم به آن اعتراف داشته و در کنار عصمت پیامبرنمای خود، مدعی عصمت جانشینان انتصابی و حتی انتخابی او نیز شده اند.
چنان که عبدالبهاء عصمت را یکی از صفات ذاتی نمایندگان پروردگار دانسته و آن را به دو نوع «عصمت ذاتی» که مخصوص پیامبران و «عصمت موهبتی» که مختص جانشینان ایشان است، تقسیم کرده است: «اما عصمت صفاتی، لزوم ذات شیء نه (نیست)، بلکه پرتو موهبت عصمت است که از شمس حقیقت بر قلوب بتابد و آن نفوس را نصیب و بهره بخشد. این نفوس هر چند عصمت ذاتی ندارند، ولی در تحت حفظ و حمایت حق اند؛ یعنی حق آنان را حفظ از خطا فرماید.»[2]
اما جالب است بدانیم که دین سازان بهائیت در عمل، با پایبند نبودن به ملاک عصمت، در انتخاب امام و وصی (ملاکی که خود هم به اصل بودن آن اعتراف کرده اند)، مسیر جانشینی در دین ساختگی خود را به انحراف برده اند.
چنان که پیامبرخوانده بهائیت، با آنکه در ابتدا برادر خود صبح ازل را جانشین علی محمد باب می دانست و او را مصدر امر خطاب میکرد (3) به انتخاب او (از جانب خدای بابیت) خیانت کرد و خود را موعود باب کاذب خواند.(4)
عبدالبهاء جانشین پیامبرخوانده بهائیت نیز، به وصیت او در تعیین جانشین (از سوی خدای بهائیت) خیانت کرد و بر خلاف گفته پدر خود (5) از جانشینی محمدعلی پس از خود جلوگیری کرد و دست آخر محمدعلی، به جای رهبری پس از برادر، تنها فحش هایش را به ارث برد.(6)
ولی امر بهائیت شوقی افندی نیز با خیانت به جانشین پیامبرخوانده بهائیت و استناد به وصیت جعلی مادر خود (ضیائیه: دختر عبدالبهاء) پیشوای به ظاهر الهی بهائیان معرفی شد.(7) نهاد بیت العدل نیز بر خلاف خواست شوقی افندی مبنی بر حضور و ریاست شخص ولیامر پس از خود بر این نهاد (8)، رهبری بهائیان را عهده دار شد و بر خلاف خواست و پیش بینی او، تمام وظایف ولی امر را به نفع خود مصادره کرد.
آری؛ بهائیانی که امامت، وصایت و جانشینی پیامبران را از جانب خدای تعالی می دانند، با این تناقض رو به رو هستند که چگونه می شود جانشینانی معصوم در انتقال قدرت رهبری و وصایت معنوی پیامبرنمای خود خیانت کنند؟! یا آنکه بپذیرند پیامبرنمای خود از عصمت و علم الهی برخوردار نبوده و در انتخاب جانشین و رهبری معنوی بهائیان به سلیقه خود عمل کرده و لذا پیشوایان بعدی به تبع شرایط، پیش بینی ها و تعیین جانشین پیامبرنمای خود را نقض کرده اند.
آیا پیشوایانی که به خواست پیامبرنماهای بابیت و بهائیت خیانت کرده اند، می توانند تبیین گری معصوم و بازدارنده ای از انحراف، تحریف و کژفهمی در دین ساختگی بهائیت باشند؟!
پینوشت:
(1). جهت آشنایی بیشتر، مراجعه کنید به کتاب: محمدباقر انصاری، خطبه غدیر.
(2). عباس افندی، مفاوضات، ص 130-129.
(3). ر.ک: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسهی ملّی مطبوعات بهائی آلمان، 1998 م، چاپ اول، صص 167-166.
(4). ر.ک: علائدین جورابچی، بهاءالله موعود کتابهای آسمانی، نسخهی الکترونیکی، ص 167.
(5). «... قَد إصطَفَینا الأکبر بَعد الأعظَم أمراً مِن لَدُن عَلِیم خَبیر؛ همانا غصن اکبر (محمدعلی) را پس از غصن أعظم (عباس) برگزيديم، فرمانی از نزد خداوند دانا و آگاه است»:
(6). ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه المصر: به همّت فرجالله زکی الکردی، 1330 ق، ج 1، ص 443-442.
(7). جهت مطالعهی بیشتر، بنگرید به مقالهی: الواح وصایای عبدالبهاء و اختلافات موجود
(8). ر.ک: اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، ص 105.
افزودن نظر جدید