مکاتب اهل سنت
عصمت امام، به عنوان مسالهای پر اهمیت از دیرباز مورد توجه بوده است. از اینروی عقل بر آن، مهر صحت نهاده و نبودن امام معصوم را در میان انسانها منجر به تسلسل میداند. چرا که هیچگونه امری همچون عدالت نفسانی و... تا زمانی که در پرتو تایید الهی قرار نگیرید (یعنی عصمت)، جواز خطا را در کسی زائل نمیکند.
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسلام) را دروازه دانش خود و تبیین کننده احکام دانسته ومیفرمایند: «علی باب علمی و مبیّن لأمتی ما ارسلت من بعدی» و در حدیث دیگری فرمودند: من شهر علم هستم و علی درب آن است. کسی که علم را اراده کند باید از درب آن وارد شود.
عصمت برای امام ضرورت ندارد، چرا که ما توان انتخاب امام معصوم را نداشته و افزون بر آن نیز امامانی همچون ابوبکر، عمر و... دارای عصمت نبودهاند؛ پاسخ به این گفتهها: اولا ابوبکر و... از سوی خداوند به عنوان امام مشخص نشدهاند و اجماعی بر امامتشان محقق نگشته است، ثانیاً خداوند امام را مشخص کرده و این از وظایف بشر نیست.
بزرگان اهل سنت هیچگاه حقایق تاریخی و ضعفهای صحابه را بیان نمیدارند، اما ابن ابی الحدید انصاف را رعایت کرده و وقایع صدر اسلام را آن طور که بوده است بیان داشته است، هر چند از نظر همکیشان خود به خاطر بازگو کردن حقایق مورد طرد قرار گرفته است.
ابن قتیبه گفته است: بسیاری از محدثان از بازگو کردن فضائل علی (علیهالسلام) خودداری کرده و به جمعآوری فضائل ساختگی معاویه و عمرعاص پرداختند. هدف اصلی آنان از جمعآوری فضائل ساختگی معاویه و عمروعاص تنقیص حضرت علی (علیهالسلام) بود، نه جمعآوری فضیلت برای معاویه و عمروعاص.
معاویه به سعد بن ابیوقاص دستور داد تا امام علی (علیهالسلام) را لعن کند وهنگامیکه او این کار را نکرد وی را مواخذه کرد، اما سعد بن ابیوقاص با یادآوری فضائل امیرالمومنین (علیهالسلام) از لعن کردن آن حضرت خودداری کرد.
کسانیکه خود را منتسب به اهل سنت پیامبر میدانند، سالها علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را مورد سب و دشنام قرار دادند و به راحتی از کنار آن گذشتند. ایشان نسبت به قاتلان عثمان بنعفان که اکثرشان صحابی بودند بغض و کینه داشته و آنان را سبّ و شتم میکنند.
«سبّ و لعن امیرالمومنین (علیهالسلام) در طول دوران حکمرانی بنیامیه و بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر ادامه پیدا کرد و حکم سنت را یافت» و «زمانی که عمر بنعبدالعزیز از این بدعت امویان ممانعت کرد، با اعتراض شدید حاضرین در مسجد مواجه شد و متهم به ترک سنّت شد.»
معاویه اولین کسی بود که حضرت علی (علیهالسلام) را لعن کرد و مردم را نیز به این کار تشویق کرد. در پی این بدعتگذاری، حضرت علی (علیهالسلام) هزار ماه به دستور معاویه، بر فراز منبرها لعن شد.
بسیاری از علمای اهلتسنن، محمد بن عبدالوهاب را مورد انتقاد قرار داده و به شدت آن را مذمت نمودهاند از باب نمونه احمد زینی دحلان درباره پیشبینی گمراهی او از سوی پدرش مینویسد: «و همچنین پدر وی عبد الوهاب که از علمای صالح به شمار میرفت، همانند دیگر علما در فرزندش، آثار الحاد و بیدینی را حدس میزد و او را سرزنش نموده.»
بر خلاف وهابیت بسیاری از علما و بزرگان اهلسنت معتقد به جواز تبرک به قبور اولیای الهی هستند، از باب نمونه زرقانی مصری مالکی در «شرح المواهب» گفته است: «بوسیدن قبر شریف پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، مکروه است، مگر اینکه به قصد تبرّک باشد که در این صورت کراهت ندارد، چنانکه رملی بر این اعتقاد است.»
بر خلاف وهابیت بسیاری از علمای اهلسنت معتقد به جواز تبرک به قبور اولیای الهی هستند، از باب نمونه شافعی صغیر، محمّد بن احمد رملی استاد اساتید مذهب شافعیّه میگوید: حمیدی در جمع بین صحیحین و ابوداود گفتهاند: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با عصایش به حجرالاسود اشاره میکرد و آنگاه عصا را میبوسید.
بغوی برای افضلیت نماز جماعت مستحبی به فعل عمر بنخطاب استناد کرده است و برای فرادا خواندن آن به سنت پیامبر تمسک کرده است. وی در نهایت عمل عمر را حجت دانسته و آن را بر فعل و قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مقدم داشته است.
عبدالرحیم بن حسین عراقی معروف به حافظ عراقی ضمن پذیرش و تایید مطابقت نحوه حنک انداختن عالمان شیعه با سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، با تاثیر از تفکرات امویان و ابنتیمیه، مهمترین دلیل خود برای رد این عمل را موافقت شیعیان با این سنت بیان میکند.