مکاشفه
فرقههای انحرافی، از حربههای مختلفی برای جذب افراد استفاده میکنند؛ از شهود و مکاشفه و یا الهام بهعنوان دست آویزی برای حقانیت خود تأکید ویژهای دارند و پیروان سادهدل و زودباور خود را با ادعاهایی که غالباً دروغ است منحرف میکنند.
ادعای برخی مسیحیان مبنی بر ملاقات با مسیح از توهم سرچمشه می گیرد. گرچه این افراد به نظر خوشان ملاقاتی را تجربه می کنند یا چیزی را می شنوند و می بینند، اما در حقیقت بازتاب تلقیناتی است که در جلسات کلیسا و یا دیدن فیلم و تصاویر مسیحی، رخ می دهد.
برخی نو ایمانان مسیحی مدعی هستند وقتی مسیحی می شوند مکاشفه الهی را تجربه می کنند. این در حالی است که مکاشفات دو نوع است؛ مکاشفات الهی و مکاشفات شیطانی. هم در تعالیم اسلامی و هم تعالی مسیحی، امکان تجربه مکاشفات شیطانی وجود دارد لذا این تجربیات را نمی توان به صورت قطعی الهی دانست.
به نظر برخی کشف و شهود به دلیل وجدانی بودن، نیازی به معیار صحت یا بطلان ندارد، اما برخی دیگر به این مساله معترف هستند که باید کشف و شهود با قرآن و حدیث سنجیده شود و درصورت مطابقت، میتوان گفت کشف و شهود ذکر شده رحمانی است.
ایمان و معرفت، یکی از ملاکهای تشخیص مکاشفه رحمانی از شیطانی است که اگر کسی با اعتقاد نادرست و بدون ایمان و معرفت کامل نسبت به دین و آموزههای دینی، چنین مکاشفههایی را ببیند این مکاشفهها چیزی جز مکاشفه شیطانی و خیالپردازیهای این افراد نخواهد بود.
گاهی مکاشفهای که برای انسان رخ میدهد رحمانی و گاهی شیطانی است که یکی از ملاکهای تشخیص و تمایز بین این دو مکاشفه، عقل است که محتواى مکاشفهی رحمانى کاملا با عقل سازگار بوده و از وهم و بلند پروازىهاى نامعقول و خیالبافى برکنار مى باشد.
در مکاشفاتی که برای عدهای رخ میدهد گاهی این مکاشفه، رحمانی است که یکی از ملاکهای رحمانی بودن، سازگاری آن با عقل انسان است و گاهی مکاشفه، شیطانی است که از قوه وهم و خیال فرد تأثیر میگیرد، لذا کرامات و مکاشفات خرافی و عجیبی که برای عدهای از صوفیان نقل شده، شیطانی بوده که تأثیر مستقیم از وهم و خیال آنان دارد.
برخی معتقدند یوگیستهای بزرگ زیادی در مدیتیشن، مکاشفاتی در مورد کالبدهای مختلف انسان در ادوار گذشته کردهاند که این خود حقیقتی بر اثبات تناسخ است. ولی با اندکی توجه در مورد ماهیت مکاشفه و رؤیا و پیچیدگی آن نمیتوان به آن استناد کرد و حجیت و دلیلی محسوب نمیشود.