شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی در بسیاری از بخشهای شاهنامه، تصویری مایل به سیاهی، گمراهی و ظلمت از شاهان و جنگجویان ایران باستان نشان میدهد. برای نمونه روایت میکند که رستم پهلوان نامدار، بدون رخصت با اسبش وارد گندمزاری میشود. وقتی دشتبان به او اعتراض میکند که چرا اسبت را وارد گندمزار کردی، رستم گوشهای آن مرد بیچاره را میکَنَد! بعد که چند از تن از پهلوانان به رستم اعتراض میکنند، رستم آنان را گردن میزند!
در شاهنامه آمده که نوذر (پادشاه ایران)، به مردم ستم میکرد. مردم ایران، از سام (پهلوان بزرگ ایران) درخواست میکنند که نوذر را خلع کرده و خود به پادشاهی برسد. اما سام میگوید درست است که نوذر، بیلیاقت است اما از نژاد شاهان است ولی من از نژاد شاهان نیستم. پس نوذر به پادشاهی سزاوارتر است و شما ای مردم ایران! باید از پادشاه هرچند ستمگر اطاعت کنید وگرنه در آخرت، جایتان در جهنم خواهد بود.