سحر و جادو در عرفانهای نوظهور
عبدالبهاء با استدلال بر کف بینی و رنگ و لعاب دینی دادن به دکان شیّادان، از یک سو بر خلاف نصّ دین الهی سخن گفته و از سویی دیگر شعار تطبیق دین با علم و عقل بهائیت را زیر پای نهاده است. اما به راستی چگونه پیشوای بهائیت تصریح خداوند در قرآن و لسان معصومین (علیهم السلام) به وجود جنّ را خرافات می پندارد اما در عوض به تأیید مجهولات می پردازد!
عبدالبهاء در حالی به عنوان پیشوای الهی به استدلال بر تأیید کف بینی پرداخته که پیشوایان الهی از میزان صحت، آموزش و بکارگیری طالع بینی به شدت رد و نهی کرده اند. از طرفی عبدالبهاء چگونه می تواند سخن خود را با تردید به پایان برد در حالی که کلام و علم قطعی، از نشانه های عقلی شناخت پیشوایان الهی است!
اندیشههای اومانیستی و ماتریالیستی دنیای مدرن، انسان را به پوچی و فرسایش روحی رسانده است. از همین رو انسان امروزی به سمت معنویت گرایش پیدا کرده تا به وسیله آن زندگی بیروح و مادی خود را حیاتی دوباره بخشیده و مسیری را برای نزدیک شدن به خدا پیدا کند. یکی از شگردهای مشترک عرفانهای کاذب، در رسیدن به اهداف استفاده حداکثری از اعمال سحر و جادو است.
تعالیم سحر و جادو در اندیشهها و نوشتههای برخی از عرفانهای نوظهور همانند پائولو، کاستاندا و ... کاملاً واضح و روشن است. اين در حالی است كه پائولوكوئليو سالهای بسياری از عمر خود را تحت تعلیمات «کارلوس کاستاندا» در راه سحر و جادو سپری كرده و انواع جادو؛ از جمله جادوی سياه را تجربه نموده است. پائولو میگويد: «كاستاندا برای من يك بت محسوب میشود. هميشه میگويم كه او زندگی مرا عوض كرده است.»