دین بشری و دین الهی
مخالفین اسلام با کنار هم گذاردن دو آیه، حکم کردهاند که اسلام دین خشونت است؛ زیرا معتقد است که هر که میل به دنیا کند کافر است و کافر را باید کشت. در پاسخ به این استدلال باید گفت که با بیان دو آیه و برداشت نابجا از آن، نمیتوان به اسلام و ادیان الهی نسبت خشونت داد؛ این برداشت توسط پیامبر(ص) از این آیات نشده است.
خداناباوران به ادیان الهی اتهام خشونت میزنند و با آوردن نمونهای مثل توبه قوم بنیاسرائیل با کشتن یکیدگر، آن را از پیامبر الهی بعید میشمرند؛ در حالیکه این واقعه و دستور، از جهت منطقی لازم بود و نمیتوان ادیان الهی را با یک اتفاق، به خشونت متهم کرد. اگر در داستان قوم بنیاسرائیل دقت شود، ملاحظه میگردد که چقدر حضرت موسی(ع) برای آنان رحمت و گرهگشا بود.
بزرگان مسیحیت فکر میکنند اگر مسیحیت را از دین بودن جدا کنند و آن را یک چیز فرا زمینی و معنوی جلوه دهند، ارزش مسیحیت را بالا برده اند، در حالی که از بُعد ظاهری مسیحیت به مانند ادیان دیگر آمده است و آن هم دین بوده است اما دستخوش تحریف واقع شده است.