تأویل در بهائیت
تأویل ظاهر و انتساب راز و رمز به نصوص الهی، با هدف تحریف ادیان و اثبات خود، هم برای باب و بهاء و هم برای جناب معانی غلط است. اساساً این شیوه دارای ملاکی نیست؛ چرا که مخالفین و موافقین، هردو میتوانند برای رسیدن به هدف خود از آن استفاده کنند. علاوه بر آن، خدای تعالی در فرستادن پیامبران، ایشان را با دلایل روشن مبعوث میفرمود.
بهائیتی که حقانیت خود از ادیان را به وسیله تأویل در مهدویت و خاتمیت و ... ثابت میکند، در منطقش تأویل را باطل میداند و مدعی است باید به معنای ظاهری آیات و روایات تمسک کرد.
پیشوایان بهائیت از انکار وجود خارجی شیطان شروع کرده، در مواردی وجودش را پذیرفته و عقاید اسلامی در خصوص آن را تکرار کرده و در نهایت شیطان را زناکار با مادر مخالفین بهائیت معرفی کرده اند!
عبدالبهاء پیشوای بهائیت به جهت خوش آمدِ شنوندگان و پسند مخاطب، حقایق دینی را دست خوش تغییر و تحریف قرار داده است! او در یک جا ژست روشنفکری گرفته و از لزوم تأویل نص کتُب الهی در ماجرای حضرت آدم و حوا سخن گفته و در جایی دیگر، برای اتقان گفتارش در لزوم پرهیز از نزاع، به این ماجرا استناد کرده است!
عبدالبهایی که نصّ صریح کتُب الهی (در ماجرای حضرت آدم و حوا) را نادیده گرفته، بر خلاف اصول منطقی مسلّم سخن گفته و حتی شعار مسلک بهائی بر ممنوعیت تأویل و ملاک قرار دادن ظاهر کتب الهی را فراموش کرده؛ در واقع زیربنای اعتقادی مسلکش را زده است.
پیشوایان بهائی با انکار وجود «جنّ» در منابع خود، اعتقاد به وجود آن را توهم محض میدانند. این ادعا در حالی مطرح میشود که کتاب آسمانی قرآن برای جن، ماهیت خارجی متصور شده است. بعلاوه آنکه پیشوایان بهائی، با چه حقّی اقدام به تأویل متون الهی میکنند حال آنکه خود از آن نهی کرده و پیروانشان را از این کار بر حذر داشتهاند؟