ابن تیمیه
وهابیان امروزی نمایندگان امویت قریش وخوارجاند. در دشمنیها یشان مرزی را نمیشناسند شعارشان تکفیر، عملشان کشتار مسلمانان و زندگیشان چپاول اموال آنها. وهابیت مسلمانان را برادر نمیدانند تا حق برابر قائل باشند معنای محبت اسلامی برایشان مفهومی ندارد تا مسلمانان را دوست داشته باشند در واقع ازعاطفه دینی محرومند.
آیه تطهیر یکی از آیاتی است که در عظمت شأن اهلبیت(علیهم السلام) نازل شده است. دلالت و ظهور آیه بر پاکی اهلبیت(علیهم السلام) از هر پلیدی و رجس روشن و واضح است. ابن تیمیه که عدم برتری امیر المؤمنین(علیه السلام) در بین صحابه خط قرمز اوست تلاش دارد به هر روش ممکن این امر را مردود و باطل نشان دهد. تأویل یکی از شگردهای ابن تیمیه است.
ابن تیمیه که از سران وهابی میباشد مقام امامت را به حدی پایین آورده که علاوه بر این که اطاعت از امام فاسق را واجب دانسته، اطاعت از چنین امامی را هم مساوی با اطاعت خدا دانسته است. این شخص نادان در کتاب به نقل از بخاری و مسلم چنین میگوید: «مسلمانی كه از امامش ظلم و جور و اعمال ناشايست ببيند، بايد بر آن صبر كند.»
وهابیان وامدار افکار و اعتقادات و مروج کتب و تالیفات کسی هستند، که از نظر علمای معاصرش و حتی اشخاصی که سالها پس از او زندگی میکردهاند، حتی بویی از اسلام نبرده است. به عبارت دیگر ابن تیمیهای که آنها به عنوان شیخ الاسلام از او یاد میکنند، به اجماع علمای همعصرش در گمراهی کامل بوده و میانهای با اسلام و تعالیم آن نداشته است.
ابن تیمیه حرّانی درباره اتفاقات پس از شهادت امام حسین میگوید: «به خوبی روشن است که بیشتر آنچه در این باره همچون بارش خون، سرخگون شدن آسمان، جاری شدن خون از زیر سنگ روایت شده، دروغ است و هیچیک از این موارد برای کشته شدن هیچ کس پدید نمیآید.» که درپاسخ میگوییم: کتابهای خودتان این وقایع را مستند به شهادت امام حسین میدانند.
هدف پیامبر اکرم از مشورت با اصحاب، طبق نظر علمای اهل سنت و شیعه چیست؟ ابن ابی حاتم که از علمای اهل تسنن میباشد درباره این آیه میگوید: مراد از مشورت پیامبر اکرم با مردم این است که خداوند میداند که رسول خدا، احتیاج به مشورت آنان ندارد و لکن میخواهد این کار (مشورت کردن) بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سنت و روش گردد.
ابن تیمیّه ازاندیشمندان مشهورعالم اسلام است که دراثر مخالفت صریح با فلسفه و جمود بر ظواهر به وادی خطرناک جسمانیت خداوند وارد شده و مرئی بودن خداوند را پذیرفته است. او معتقد است موجود قائم به نفس و غیر قابل اشارهی حسّی و غیرقابل رؤیت وجود خارجی ندارد. بنابراین یک چنین موجودی ساخته و پرداختهی ذهن بشر است.
ابن تیمیه در کتابهای مختلفش، ابنسینا را به خاطر عقلگرایی تکفیر کرده و میگوید: ابنسینا و امثال او از پیروان کفار هستند. زیرا خداوند سبحان انسانها را از پیروی صاحبانِ منصب و علم که دشمن پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند برحذر داشته است و ابن سینا از افرادی است که دارای علم بود، ولی علم او نفعی به حال انسانها ندارد.
اهل سنت معتقدند حضرت فاطمه (عليها السّلام) بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، ولی واقعیت غیر از این است، و آن حضرت توسط غاصبان خلافت به شهادت رسیده است و این مطلب علاوه برنصوص شیعه، در کتابهای اهل سنت هم آمده است واین مطلب از طریق روایات و نقلهای تاریخی قابل اثبات میباشد
یکی از نقشهای اساسی ابنتیمیه، زیر سوال بردن فضائل اهلبیت (علیهم السلام) است. به عنوان مثال وی مدعی است که حدیث «ای فاطمه، به درستیکه خدا به غضب تو، غضبناک و به شادی تو، شاد میگردد» در کتب معروف اهلسنت نیست. در حالی که بزرگان و علمای اهلسنت که مورد پذیرش ابنتیمیه نیز هستند، این حدیث را در کتب خود نقل کردهاند.
برادران اهل سنت زمانی که از ابن تیمیه نام میبرند او را «شیخ الاسلام» میخوانند و برای او یک قداستی قائل هستند، درحالى كه وهابیان نه تنها چهار فرقه اهل سنت را قبول ندارند، بلکه آنها را دشمن خود میدانند و در اعتقاد خود، آنها را نیز کافر و واجب القتل میدانند، و فقط به جهت مصالح خود این عقیده مسموم را اظهار نمیکنند.
ابنتیمیه حرّانی کسی است که هر جا حدیثی در فضایل اهلبیت (علیهم السّلام) میدید، با تمام توان در مقام انکار و یا تضعیف آن بر میآمد؛ که این خود دلیلی بر خبث طینت او است. بنابراین طبیعی است کسی که به برترین شخصیت جهان اسلام بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اهانت میکند، این اهانت خود را واضح و آشکار کند.
با دقت نظر در نحوه برخورد ابنتیمیه با روایات فضائل، به این نتیجه میتوان دست یافت که او با روایات مختلف فضائل اهلبیت(علیهم السلام) برخوردهای متفاوتی انجام میدهد. در خصوص روایاتی که از لحاظ سندی و متنی متقن هستند دست به تشریک میزند. یعنی اختصاص فضیلت را مورد انکار قرار میدهد و سعی میکند هیچ برتری برای اهلبیت پیامبر نسبت به بقیه باقی نماند.
عقیده مهدویت، عقیدهای محکم در چارچوب نظام فکری مسلمانان است و همه مسلمانان و حتی وهابیان به آن معتقد هستند. اگرچه در این میان از طرف ابنتیمیه اشکالاتی به این عقیده شده است. ابنتیمیه از سویی نام پدر امام مهدی(علیهالسلام) را عبدالله دانسته و از سویی دیگر مهدی را از نسل حسن بن علی میداند، که هر دوی این اشکالات بیاساس است.