نقد مبانی اعتقادی ابنعربی / عدالت صحابه (قسمت اول)
«ابنعربی»، در کتاب «الفتوحات» خویش همچون اهلسنت، قائل به عدالت صحابه شده؛ در حالی که آموزه عدالت صحابه، با آیات قرآن کریم معارض بوده و به این خاطر، شیعیان هیچ گاه ملتزم به چنین تفکری نشدهاند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «عدالت صحابه»، یکی از آموزههای مهم اهلسنت، برای سرپوش گذاری بر تمام خیانتها و جنایات صحابه در حق اهلبیت علیهمالسلام و دین اسلام است؛ طبق این آموزه، صحابه همگی عادل هستند.
«ابنعربی» یکی از افرادی است که در کتاب «الفتوحات المکیه»، همچون دیگر اهلسنت، عدالت صحابه را پذیرفته و در این رابطه مینویسد: «فالظن بهم جمیل رضیاللَّهعنجمیعهم و لا سبیل إلی تجریحهم و إن تکلم بعضهم فی بعض فلهم ذلک و لیس لنا الخوض فیما شجر بینهم فإنهم أهلعلم و اجتهاد و حدیثو عهد بنبوة و هم مأجورون فی کل ما صدر منهم عن اجتهاد سواء أخطئوا أم أصابوا».[1] «پس به صحابه، گمان نیکو میرود (خدا از همه راضی باد) و راهی برای خردهگیری بر آنها نیست و اگر چه بعضی از آنها، در مورد دیگر صحابه سخنی گفته باشند، پس نباید ما، در مشاجرات و درگیری صحابه، با یکدیگر تفکر کنیم؛ به راستی که آنها اهل علم و اجتهاد بودند و احادیث زمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را نقل کرده و آنها در تمام کارهایی که بر اساس اجتهاد خویش انجام دادهاند، چه درست عمل کرده یا خطا کرده باشند، مأجور هستند».
«ابنعربی» در این متن خویش، همچون دیگر اهلسنت، عدالت صحابه را پذیرفته و صحابه را اهل اجتهاد دانسته و با این امر، سرپوشی بر خیلی از اعمال صحابه گذاشته است؛ در اینجا برخی از آنها مورد بررسی قرار میگیرد:
۱) صحابه و خلف وعده
آیه ۱۵۵ سوره آلعمران، یکی از آیات معارض با آموزه عدالت صحابه است که خداوند در این آیه قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمْ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ».[2] «کسانی که در روز روبروشدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد) فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضی از گناهانی که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است».
از این آیه به خوبی استفاده میشود که فرار صحابه از میدان جنگ احد و ارتکاب این گناه به خاطر غلبه شیطان بر صحابه بوده، گرچه ذیل آیه میگوید که خداوند آنها را بخشید، ولی این بخشش پروردگار، مفهومش این نیست که آنها عادل بودند و مرتکب گناه نشدند؛ بلکه با صراحت، در قرآن آمده است که آنها مرتکب گناهان متعدّدی شدند.
2) آیه نبأ
یکی از آیاتی است که اندیشه عدالت صحابه «ابنعربی» را به چالش میکشاند، این آیه است که خداوند در آن، «ولید بن عُقبه» که یکی از صحابی بود را، به عنوان فاسق معرفی کرده است: «یا أَیُهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ»؛[3] «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر شخص فاسقی، خبری برای شما بیاورد، درباره آن تحقیق کنید؛ مبادا از روی نادانی، به گروهی آسیب برسانید و از کرده خود پشیمان شوید».
در میان مفسّران معروف است که این آیه، مربوط به «ولید بن عُقبة» است که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله او را با گروهی برای جمعآوری زکات طایفه «بنی المصطلق» فرستاد؛ ولید برگشت و گفت: اینها آماده زکات نیستند و بر ضدّ اسلام قیام کردهاند؛ گروهی از مسلمانان، حرف «ولید» را باور کرده و آماده پیکار با آن طایفه سرکش شدند، ولی آیه شریفه سوره حجرات نازل شد و به مسلمانان هشدار داد که اگر یک فرد فاسق خبری آورد، تحقیق کنید؛ مبادا گروهی را به خاطر خبر شخص فاسق، گرفتار سازید و ضربهای بر آنها وارد کنید و بعد هم پشیمان شوید.
اتّفاقاً بعد از تحقیق، معلوم شد طایفه «بنی المصطلق» طایفه مؤمنی هستند و به استقبال «ولید» آمده بودند، نه برای قیام بر ضدّ اسلام؛ امّا چون ولید با آنها خصومتی داشت، همین را بهانه کرد و برگشت و آن خبر نادرست را خدمت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عرض کرد. «ولید» از صحابه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله بود؛ یعنی جزء کسانی بود که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله را درک کرده و در خدمت حضرت بود؛ اما با این حال، قرآن او را فاسق میداند. آیا این مطلب با عدالت همه صحابه سازگار است؟[4]
در نتیجه باید توجه کرد که دیدگاه «ابنعربی» که همسو با اهلسنت بوده و قائل به عدالت صحابه بوده، معارض آیات الهی است و این نوع اعتقادات میتواند قرائنی باشد که پرده از مذهب «ابنعربی» برداشته و نشان دهد که او دارای گرایشات اهلسنت بوده است.
پینوشت:
[1]. محیالدین بن عربی، الفتوحات المکیة (اربع مجلدات)، دارالصادر، بیروت، اول، ج۱، ص۵۱۸.
[2]. سوره آلعمران، آیه ۱۵۵.
[3]. سوره حجرات، آیه ۶.
[4]. بیضاوی، أنوارالتنزیل و أسرارالتأویل، ج۵، ص۱۳۵.
افزودن نظر جدید