نقد اعتقاد عمان سامانی، در مورد دامادی حضرت قاسم در کربلا
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شهدای کربلا از بزرگترین و شاخصترین اصحاب اهلبیت علیهم السلام هستند که در یکی از مهمترین برهههای حساس تاریخ اهلبیت علیهمالسلام نقش آفرینی کردند؛ به این خاطر امام حسین علیهالسلام، اصحاب خویش را بهترین و باوفاتر از اصحاب امامان دیگر میداند: «فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَابًا أَوْفَى وَلَا خَيْرًا مِنْ أَصْحَابِي، وَلَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَلَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»؛[1] «من حقّاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم و نه اهلبیتی نیکوکارتر و با صِله و پیوندتر از اهلبیت خودم سراغ ندارم».
حضرت قاسم علیهالسلام جزو اهلبیت امام حسین علیهالسلام است که در کربلا، جان خویش را فدای امام زمانش کرد و در این راه از هیچ فداکاری روی گردان نبود. اما دو مطلب نادرست درباره حضرت قاسم علیهالسلام، بسیار رواج پیدا کرده است. اول دامادی ایشان در روز عاشورا و دوم نیز پایمال شدن در زیر سُم اسبان دشمن است که در مقاتل غیرمعتبر و بعد از آن در بین شاعران و مردم، به عنوان یک امر مُسلّم رواج پیدا کرده است.
«عمان سامانی»، یکی از مریدان و ارادتمندان «سعادت علیشاه اصفهانی» از اقطاب صوفیه در دیوان اشعارش که به تفسیر عاشورا با ذوق صوفیانه پرداخته، داستان دامادی حضرت قاسم علیهالسلام را نقل کرده و آن را پذیرفته است.
«ناز پرور نوعروسی هست بکر مرمرا در حجلهی ناموس فکر
نوعروسی، نقد جانش، رونما تا نگیرد، کی نماید رو بما!
تا کی اندر حجله ماند این عروس دل چو داماد از فراقش در فسوس!
زین عروسم، مدعادانی که چیست؟ مدعا را روی میدانی به کیست؟
با عروس قاسم اینجا هست رو مدعایم جمله باشد، ذکر او».[2]
ملاحسین کاشفی اولین کسی است که در کتاب «روضة الشهدا»، جریان دامادی حضرت قاسم علیهالسلام را نقل کرده و مینویسد: «پس دست قاسم گرفته به خيمه درآورد و برادران خود عون و عبّاس را طلبيد و مادر قاسم را گفت: كه جامههاى نو در قاسم پوشان و خواهر خود زينب را گفت بيار عيبۀ (کیسهای از چرم و مانند آن) برادرم حسن را كه فىالحال بياوردند و در پيش وى حاضر كردند؛ سر عيبه را بگشاد و دراعۀ (نوعی از جامه) امام حسن عليهالسلام و یک جامه قيمتى خود در قاسم پوشانيد و عمامه زيبا به دست مبارک خود بر سر وى بست و دست دخترى كه نامزد قاسم بود گرفته گفت: اى قاسم اين امانت پدر توست كه به تو وصيّت كرده تا امروز نزدیک من بود، اكنون بستان، پس دختر را با وى عقد بست و دستش به دست قاسم داد و از خيمه بيرون آمد».[3] بعد از کتاب روضةالشهداء، این داستان در کتابهایی مانند اکسیرالعبادات فاضل دربندی، منتخب طریحی و... نقل شده، که همه این کتابها از حیث تاریخی، نزد محققین بیاعتبار هستند.
محقیین تاریخی، در مباحث مقتلشناسی، کتاب روضةالشهدا را از مملو از جعلیات دانسته و در مباحث تاریخی هیچ گاه به آن استناد نمیکنند؛ یکی از عاشورا پژوهان معاصر نیز درباره شیوه و ارزش تاریخنگاری این اثر مینویسد: «روضة الشهداء پیش از آنکه کتابی تاریخی باشد، داستان پردازی تاریخی است و چون داستان پردازی است، تخیلی هم هست و چون نویسنده آن ادیب و انشاءنویس است، داستان آفرینی هم در آن مشاهده میشود».[4]
ملاحسین کاشفی، برای اثبات این داستان، به شعری از ابوالمفاخر رازی (از دانشمندان و شعرای قرن پنجم و ششم) استناد کرده که در مجموع، با معیارهای تاریخ نگاری علمی، نمیتوان این قضیه را پذیرفت. در نتیجه باید توجه داشت، داستانی که عُمان سامانی در دیوان خود به نظم درآورده، ریشه در کتاب بیاعتبار روضةالشهداء دارد و به این خاطر نمیتوان این داستان را پذیرفت.
پینوشت:
[1]. ابن الأثير، عزالدین، الكامل في التاريخ، ج 3، ص 166.
[2]. عمان سامانی، گنجینة الاسرار، بخش ،25، در بیان شرذمهای از مقامات و مجموعهای از کرامات قدوة النقباء و نخبة النجباء جناب قاسم سلاماللّهعلیه.
[3]. کاشفی، ملا حسین، روضة الشهداء، نوید اسلام، ج 1، ص 401.
[4]. اسفندیاری، محمد، کتابشناسی تاریخی امام حسین علیهالسّلام، آرما، 1400ش، ص 92.
افزودن نظر جدید