پرویز ثابتی، یادآور زخم بهائیان ساواکی بر پیکر مردم
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از تاریخ نهم آبان ماه 1357 که پرویز ثابتی از ایران گریخت، تا سال 1390 شمسی، خبری از او در رسانهها نبود؛ او که پس از اغتشاشات سال 88، تنها یک مصاحبه صوتی انجام داده بود، سرانجام در 22 بهمن 1401، تصویر او توسط دخترش پردیس ثابتی، در تجمع معارضین انقلاب اسلامی در آمریکا، به انتشار درآمد.[1]
دختر پرویز ثابتی ذیل تصویر پدرش نوشت که چهل و چهار سال پیش، کشور ما در تاریکی فرو رفت و ابراز امیدواری کرد که امسال، سال نور (ساواکیها) باشد! اما نمایش خیابانیِ یکی از مهمترین نمادهای امنیتی رژیم پهلوی و فرقه بهائیت (همزمان با آشوبهای کور مهر و آبان 1401)، یادآور زخم کهنه تشکیلات بهائی، بر پیکره مردم ایران است.
به همین بهانه، در ادامه به بررسی گوشهای از جنایات ثابتی به عنوان نماد مشترک ظلم بهائیت و پهلوی، علیه ایرانیان میپردازیم:
پرویز ثابتی در سال 1315، در سنگسر، از توابع سمنان، در محلهای به نام تپه سر و در یک خانواده بهائی به دنیا آمد.[2] او در بهمن 1337 عضو ساواک شد و در سال 1352 شمسی و اوج جریان انقلاب اسلامی، به ریاست اداره کل سوم (امنیت داخلی) منصوب شد. اداره کل سوم، مهمترین بخش ساواک بود و هرچند در سلسله مراتب، نفر دوم بود، اما به دلیل گستره اختیارات، تبدیل به مهمترین شخصیت امنیتی رژیم شاه در دهه 50 شمسی شد. او 10 روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، به ژنو گریخت و از آنجا به همراه همسرش، به اسرائیل فرار کرد.
دوره سلطه امنیتی بهائیت به رهبری پرویز ثابتی بر ایران، به قدری تاریک بود که هوشنگ نهاوندی (وزیر وقت علوم) در نشستی، نوع رفتار حکومت با مردم را (در دوران ریاست پرویز ثابتی) بدتر از رفتار مغول تشبیه کرد. رفتار رژیم پهلوی به وسیله مزدوران بهائیش، با مردم به قدری خشن بود که صدای رئیس سازمان عفو بین الملل در سال 1975 (1354 شمسی) را هم درآورد. او رژیم پهلوی را دارای سیاهترین کارنامه حقوق بشری جهان دانست.
کتاب «ساواک یا دوست شکنجهگر غرب» به قلم هارولد ایرنبرگر، روایتی از کارشناس سازمان ملل منتشر کرده که به این شرح است: «جلادان ساواک، علاوه بر استفاده از شوک الکتریکی و کتک، به وحشیگریهای زیر نیز متوسل میشدند؛ بطریهای شکسته را به نشیمنگاه زندانیان فرو میکردند. به بیضههای آنان وزنه میآویختند و یا کلاهخودهایی بر سرشان میگذارند که با فریادهای قربانیان در زیر شکنجه، گوششان را آزار میداد و از انعکاس صداها به بیرون جلوگیری میکند؛ ... ساواک قربانیان خود را نه به خاطر شکنجه جسمی، بلکه به خاطر شکنجه روانی، مورد تجاوز جنسی قرار میداد؛ این شکنجه روانی، به ویژه در حالتی بود که برای گرفتن اعتراف از شوهران و یا پدران، به زنان و دخترانشان در برابر چشم آنها، تجاوز میکردند.»[3]
آری! رحمت و محبّتی که بهائیت برای بشریت وعده میداد، در حکومت مشترکش با پهلویها، اینگونه به نمایش نهاد! البته تشکیلات بیشرم بهائیت، پس از انقلاب اسلامی ایران، تمام جنایاتش را منکر شد و در نامه خود به دادستانی در سال 1387 شمسی، خود را قربانی خشونت پهلوی و زخم خورده ساواک معرفی کرد! چنانکه میخوانیم: «بهائیان که همیشه در معرض خشونتهای ادواری قرار داشتند، از جمله عملیاتی که با تحریک ساواک بیرحم انجام میشد، بعد از انقلاب اسلامی در سال 1357، دستخوش موج جدیدی از تضییقات گشتند.»[4] نامه سرگشاده جامعه جهانی بهائی به دادستانی کشور
به کار بردن عنوان «ساواک بیرحم» توسط بهائیت، از یکسو و انکار شکنجه و سرکوبگری ساواک و پهلوی، از سویی دیگر، با توجه به حضور اعضای بهائیت در رأس هِرم پهلوی و ساواک، تناقضی خندهآور است. شگفتا که سران بهائی، با گذشت تنها 44 سال از انقلاب اسلامی، گمان دارند که عملکرد خائنانه آنها در گذر زمان فراموش گردیده و تا جایی مردم را کم حافظه میپندارند که با افتخار از جلّاد خود، پرده برداری میکنند!
پینوشت:
[1]. خبرگزاری فارس پلاس، «حضور مهمترین مامور امنیتی پهلوی در تجمع 22 بهمن/ پرویز ثابتی کیست؟»، 23 بهمن 1401.
[2]. سایت خبر فوری، «شکنجهگر ساواک از غار درآمد!»، کدخبر: 2988722، 24 بهمن 1401.
[3]. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، «ساواک و بررسی اقداماتش در دوره پهلوی دوم»، جهت مطالعه، کلیک کنید...
[4]. نامه سرگشاده تشکیلات جهانی بهائی به دادستان کل کشور، مورخ 14 اسفند 1387.
افزودن نظر جدید