شکنجه گران بهائی ساواک!

  • 1397/11/27 - 16:02
تاریخ به خوبی نشان داده، بهائیتی که همواره ندای مظلومیت سر می‌دهد، هرگاه که قدرت یافته، از هیچ ظلم و ستمی برعلیه مردم دریغ نکرده است. بهائیتی که مظلومیت را یکی از راهبردهای خود برشمرده و حتی دفاع از خود در برابر ظالمین را ناپسند و مذموم معرفی کرده، در عمل نشان داده که در ظلم و ستم، از جانیان بزرگ تاریخ چیزی کم ندارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تشکیلات بهائیت در اقدامی عجیب، پس از شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران و دستگیری برخی از سران مفسدش و تعدادی از بهائیان به جرم جاسوسی، اقدام به انتشار بیانیه‌ای نمود و در آن، ضمن مظلوم نمایی و ادعای پوچ عدم دخالت بهائیت در سیاست، هرگونه رابطه‌ی خود با رژیم ستم‌شاهی را منکر شد.[1]
اما جالب است بدانیم در حالی بهائیت سعی در انکار تمام خیانت‌ها و ظلم‌های خود در حق مردم آزادی خواه ایران‌زمین دارد که برگ برگ تاریخ پهلوی گواه بر فساد و ظلم تشکیلات بهائیت در حق ایرانیان است. لذا در این مقاله سعی داریم به عنوان نمونه، به معرفی تعدادی از عناصر سرشناس بهائی سازمان مخوف ساواک و مشخصاً شکنجه‌گران بهائی بپردازیم.
یکی از معروف‌ترين شكنجه گران بهائی ساواک، شخصی به نام فريدون توانگری معروف به آرش بود. وی در سال 1329 ش، در تهران به دنيا آمد و سند ازدواج او به تاريخ 1357/5/14 در دفتر لجنه‌ی بهائيان تهران ثبت گرديده است. وی در اوايل سال 1352ش، با ارتقاء درجه از یک نیروی عادی، مسئول اقدام دايره عمليات شد و به شكنجه‌ی مردان و زنان مبارز پرداخت. او در سال 1354ش، رهبر عمليات شد و همزمان با رهبری دايره عمليات، در امر بازجويی و شكنجه دخالت داشته و رفتاری در بالاترین حد قساوت با زندانيان داشت؛ تا جایی كه در كمیته‌ی مشترک از او به عنوان خشن‌ترين بازجو ياد شده است.[2]
يكی ديگر از شكنجه گران بهائی ساواک، سرهنگ زيبایی نام داشت و شايع بود كه چند نفر را زير ضربات مشت و لگد خود كشته است. مردم به قدری از سرهنگ زيبایی نفرت داشتند كه در آستانه پيروزی انقلاب و در اواسط سال 1357 به خانه‌ی وی حمله بردند و محل سكونت او را به آتش كشيدند.[3]
 از ديگر مديران ارشد بهائی ساواک، سرهنگ شيروانلو بود. او از زمان فرمانداری نظامی، فعاليت‌های جاسوسی و مبارزه با مردم را دنبال كرد و با اينكه بازنشسته شده بود، همچنان در ساواک مشغول کار بود. سرهنگ شيروانلو آن قدر مورد توجه بود كه هر لحظه به شاه دسترسی داشت و برهمين اساس توانست پسرش فيروز شيروانلو را در ساواک استخدام كند و وی را به قائم مقامی كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و به رياست واحد هنری دفتر فرح پهلوی برساند.[4]
اما ممکن است مبلّغان بهائی در توجیه بگویند که فعالیت و عضویت بهائیان در سازمان مخوف ساواک و شکنجه‌ی انقلابیون، عملی شخصی بوده و نمی‌توان آن را به اصل بهائیت تسرّی داد؛ که در پاسخ می‌گوییم، اولاً: فرقه‌ی بهائیت با داشتن ساختاری تشکیلاتی، هرآنکس که بر خلاف اصولش کاری انجام دهد را از جمع بهائیان طرد می‌کند؛ بنابراین عدم برخورد با چنین عناصر بهائیِ پیشانی سفیدی، خود نشان از تأیید عملکرد آنان دارد. ثانیاً: به گفته‌ی حسین فردوست، حضور بهائیان در مشاغل سیاسی و امنیتی، (بر خلاف دستور پیشوایان بهائی) با اجازه‌ی مستقیم بیت العدل صورت می‌گرفته است: «روزی از سپهبد صنیعی پرسیدم: چگونه شما شغل سیاسی پذیرفته‌اید؟ پاسخ داد: از عکّا سؤال شده است و اجازه داده‌اند که در موارد استثنایی و مهم، این نوع مشاغل پذیرفته شود».[5]
​آری؛ تاریخ به خوبی نشان داده، بهائیتی که همواره ندای مظلومیت سر می‌دهد، هرگاه که قدرت یافته و تا جایی که توانسته، از هیچ ظلم و ستمی علیه مردم دریغ نکرده است. بهائیتی که مظلومیت را یکی از سیاست‌ها و راهبردهای خود برشمرده [6] و حتی دفاع از خود در برابر ظالمین را ناپسند و مذموم معرفی کرده [7]، در عمل نشان داده، تا جایی که بتواند در ظلم و ستم، از جانیان بزرگ تاریخ چیزی کم ندارد.

پی‌نوشت:
[1]. ر.ک: زاهد زاهدانی، بهائیت در ایران، بی‌جا: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 317-307.
[2]. قاسم حسن پور، شكنجه گران می‌گويند، ص 13.
[3]. احمد اللهياری، بهائيان در عصر پهلوی، نيمه پنهان، ج 31، صص 139-138.
[4]. همان.
[5]. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، بی‌جا: انتشارات اطلاعات، چهارم، 1380ش، ج 1، ص 375.
[6]. ر.ک: اشراق خاوری، مائده آسمانی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، صص 350-349.
[7]. ر.ک: جی اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، برزیل: منشورات دارالنشر البهائیه، 1998 م، صص 191-190.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.