قیام و تکبیر اندیشمند اهل سنت به خاطر کلام زیبای علامه امینی
علامه امینی می گوید: وقتی من در مورد حدیث (عمار مع الحق) توضیح دادم، استاد اعظمی با فرزندانش که در اتاق بودند، خیلی خوشحال شدند و با صدای بلند تکبیر گفتند. دکتر اعظمی گفت: «چه زیبا و شیرین شرح و توضیح دادی. باید به احترام این سخن قیام کرد و دوباره نشست.»
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ملاقات و گفتگوی شنیدنی علامه امینی با اندیشمند اهل سنت، دکتر اعظمی در بغداد، در کتاب «ربع قرن مع العلامه الامينی» که شرح حالی از زندگانی «علامه امینی» است، نقل شده است. این مطلب حکایت کننده دیدار «علامه امینی» با اندیشمند اهل سنت «دکتر اعظمی» قائم مقام دانشکده حقوق دانشگاه بغداد است.
دکتر رضا امینی می گوید که پدرم علامه امینی، برای من نقل می کرد که بین سال 1365 تا 1367 هجری بود که شنیدم آقای حسین علی اعظمی، قائم مقام دانشکده حقوق دانشگاه بغداد، قصیدهای در رابطه با شهادت امام حسین (علیهالسلام) سروده است و در آنجا هم اشاره کرده بود که آقای اعظمی، تألیفی نیز در حیات امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارد. پدرم خیلی علاقه داشت که به تألیفات ایشان دسترسی پیدا کند و اگر شعری درباره غدیر دارد، در کتاب «الغدیر» و در ضمن شعرای قرن چهاردهم هجری بیاورد.
علامه امینی می گوید: من به قصد رفتن به منزل استاد اعظمی از نجف حرکت کردم و منزل ایشان را در شهر بغداد پیدا کردم؛ درب را که زدم، خادم او آمد. گفتم: استاد منزل هستند؟ گفت: بله! گفتم: من میخواهم با ایشان دیداری داشته باشم.
علامه امینی گفت: وقتی آقای «اعظمی» مرا دید، کمی جا خورد که من به عنوان یک عالم شیعه، برای چه منظوری به اینجا آمدهام!؟ شاید با خودش میگفت که ایشان آمده است که توصیه بچههایش را در دانشکده کرده و یا شاید بعضی از منسوبین ایشان از کارمندهای ما است و ایشان آمده که درباره ایشان توصیه کند.
علامه امینی گفت: به ایشان گفتم: شنیدم که شما تألیفاتی درباره حضرت امیر دارید؛ لذا از نجف آمده ام اینجا تا اولاً از قصیده ای که شما در وصف امام حسین (علیهالسلام) داشتید تشکر کنم و ثانیاً از تألیفات شما درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) استفاده کنم. علامه امینی گفت: ما که داشتیم با هم صحبت میکردیم، سه نفر از فرزندان دکتر اعظمی هم داخل اتاق پذیرایی شدند و نشستند.
علامه امینی: استاد اعظمی! من شنیده ام که شما در رابطه با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تألیفاتی دارید، اگر این تألیفات شما بر روش قدماء است که فقط فضایل را نقل کردند،
من مطالعه میکنم و در کتاب «الغدیر» از اینها استفاده میکنم. ولی اگر بر روش متأخرین است و فقط قلم فرسایی کردهاید، اصلاً من نیازی ندارم که وقت بگذارم و مطالعه کنم.
دکتر اعظمی: نه اینچنین نیست. من طبق روش قدماء، این کتاب را درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نوشته ام. من در رابطه با چهار روایت درباره امام علی (علیهالسلام) کار کردهام و تمام عمرم را برای این چهار کتاب گذاشتهام. اولین حدیث، حدیث «علی مع الحق و الحق مع علی یدور الحق معه حیث ما دار»[1] است که من کار کردم.
علامه امینی: آیا تصور کرده ای که این روایت، فضیلت اختصاصی امیرالمؤمنین است!؟
دکتر اعظمی: بله و هیچ کس دیگری در این روایت با علی شریک نیست! مادری نزاییده کسی را که در این روایت با علی شریک باشد!
علامه امینی: نظر شما درباره روایت «عمار مع الحق و الحق مع عمار یدور عمار مع الحق حیث مادار»[2] چیست؟
علامه امینی میگوید: «تا من این حدیث را خواندم، «اعظمی» جا خورد و شُکّه شد و خیلی به هم ریخت و ناراحت شد. بعد از چند دقیقه، دکتر سرش را بلند کرد و گفت: شیخ! با این سخنت، یک چهارم تلاش مرا به باد دادی! سالها عمرم را صرف کرده بودم برای تحقیق و بررسی این روایت، همه به باد رفت!»
علامه امینی: اتفاقاً من با این سخنم، کتاب تو را زنده کردم و حقیقت و سِرّ کلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در حدیث «علی مع الحق» را برای تو روشن کردم.
دکتر اعظمی: به چه صورت؟
علامه امینی: آن زمانی که پیامبر حدیث «علی مع الحق» را فرمود، مردم حقیقت این حدیث را درک نکردند. لذا آمد و این روایت را در حق «عمار» هم گفت. تا سِرّ روایت درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) روشن شود. زیرا در حدیثی که در حق «علی» آمده است، «یدور الحق مع علی» وارد شده است. یعنی در حقیقت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) علی (علیهالسلام) را محور «حق» قرار داده است. ولی در حدیث «عمار»، «یدور عمار مع الحق» وارد شده است. یعنی «عمار» گرداگرد «حق» میگردد. پیامبر با بیان این حدیث در حق عمار، خواست به دنیا بفهماند که تنها «علی» هست که محور «حق» است و هر کجا «علی» برود، «حق» هم با او همراه است.
علامه امینی میگوید: وقتی من این مطلب را گفتم، استاد اعظمی با فرزندانش که در اتاق بودند، خیلی خوشحال شدند و با صدای بلند تکبیر گفتند. دکتر اعظمی گفت: «چه زیبا و شیرین شرح و توضیح دادی. باید به احترام این سخن قیام کرد و دوباره نشست.»
این خلاصه ای از دیدار علامه امینی با استاد اعظمی در بغداد بود که در کتاب «ربع قرن مع العلامة الأمینی» صفحه 59 الی 61 آمده است؛ این کتاب نکات ظریف و زیبایی دارد، که دوستانی که میخواهند در مسیر ولایت و امامت کار کنند، مطالعه این کتاب بسیار مفید است. این کتاب، به فارسی نیز ترجمه شده است.[3]
پینوشت:
1. ابن أبی الحديد، شرح نهج البلاغة، تحقيق: محمد أبو الفضل إبراهيم، دار إحياء الكتب العربية - عيسى البابی حلبی وشركاه، چاپ اول، 1378ش، ج2، ص297. «لأنه قد ثبت عنه في الأخبار الصحيحة أنه قال: على مع الحق، والحق مع علی، يدور حيثما دار، وقال له غير مرة: حربك حربی وسلمك سلمى.»
2. ابوعبدالله محمد بن سعد بن منيع هاشمی بالولاء، بصری، بغدادی معروف به ابن سعد (متوفای 230هـ)، الطبقات الكبرى، محقق: إحسان عباس، دار صادر - بيروت، چاپ اول، 1968 م، ج3، ص262. «وَمَا كَانَ أَحَدٌ مِنْ قُدَمَاءِ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ يَشُكُّ أَنَّ عَمَّارًا قَدْ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ فِي غَيْرِ مَوْطِنٍ وَلَا اثْنَيْنِ، فَهَنِيئًا لِعَمَّارٍ بِالْجَنَّةَ، وَلَقَدْ قِيلَ: إِنَّ عَمَّارًا مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَهُ، يَدُورُ عَمَّارٌ مَعَ الْحَقِّ أَيْنَمَا دَارَ، وَقَاتِلُ عَمَّارٍ فِی النَّارِ.»
3. شاكری، حسين، ربع قرن مع العلامه الامينی، ص59 الی 61. «قلت له: أتري هذه فضيلة تخص عليا سلام الله عليه؟ قال: بلی، ولم يشاركه فيه أی ابن أنثی.قلت: فما تقول فی قوله وجم الأستاذ حينما سمع ذلك، وطأطأ برأسه وطرأ علي الحفل هدوء مشفوع بتأثر مزعج، وبعد دقائق رفع الأستاذ رأسه وقال: شيخنا نسفت ربع البحث بحديثك وقضيت علی الحول الذی بذلته دونه. قلت له: بل أحييت لك كتابك وأظهرت لك بالحديث الذي ذكرته ما خفی عنك وعن الصحابة قبلك السر الكامن فيه. قال: وما ذلك؟ قلت: عندما أصحر النبی ص بحديثه حول علی سلام الله عليه، لم يدرك المجتمع الاسلامي الناحية الهامة الكامنة في الحديث، لذلك أصحر بحديثه حول عمار ليدرك المجتمع مكانة علي سلام الله عليه الإلهية بذلك. ففي حديث علي ع جعل النبي ص عليا محورا للحق وقطب رحاه، قال: " علي مع الحق والحق معوفي حديث عمار قال: " عمار مع الحق والحق مع عمار يدور عمار مع الحق حيثما دار الحق ". وبهذا أراد النبي ص أن يبين للعالم أن عليا ع هو قطب رحي الحق، والحق يدور معه حيثما دار هو سلام الله عليه، وكل طالب للحق عليه أن يكون علی صلة فی علي ع كی يتسنی له أن يعرف الحق ويتصل به ويسير علی نهجه.هنا طرأ علی الأستاذ وأنجاله فرحة وسرور فقالوا بصوت عال: الله أكبر، الله أكبر، ما أحلاه من شرح وتوضيح يقام له ويقعد.»
افزودن نظر جدید