آیا شیعیان در مسائل فقهی خود از قیاس استفاده می کنند؟ (قسمت پنجم)
ابوحنیفه گاهی قیاس را بر حدیث صحیح مقدم می کرد. به عنوان نمونه، ابوحنیفه قیاس را بر روایت صحیح السند [المُصَرَّاةِ] مقدم کرده و از قاعده و مبنایی که بعضی از علمای اهل سنت در توجیه او دست و پا کردند، خارج شده است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بعضی از مفتیان اهل سنت، یکی از اصولی که در فقه به کار می برند قیاس است و با استفاده از آن فتوا می دهند. اما مفتیان وهابی برای ایجاد شبهه، با استناد به کلام چند نفر از علمای شیعه ادعا می کنند برخلاف نظر ائمه اثنی عشر، علمای شیعه نیز در فتاوای خود از قیاس استفاده میکنند. آنان در ادامه میگویند علمای شیعه با سیاه نمایی فراوان نسبت به اصول فقهی اهل سنت و وهابیت، مکرراً از قیاس نام میبرند و حتی با وجود علم به حرام بودن قیاس از منظر امامان شیعه و بدعی بودن و بطلان، خود آن را به کار میگیرند.
در مقالات قبلی به این شبهه پاسخ داده شده است و در ادامه، به تعارضات موجود در فقه و اصول اهل سنت درباره استفاده از قیاس اشاره می شود:
همانگونه که در قسمت چهارم گفته شد، بنا بر ادعای ابن تیمیه بر استفاده از حدیث و مقدم کردن آن بر قیاس از جانب ائمه فقهی اهل سنت و به طور اخص ابوحنیفه، کذب این ادعا ثابت میشود. آنچه مشخص است، ابوحنیفه گاهی قیاس را بر حدیث صحیح مقدم می کرد؛ به عنوان نمونه، ابوحنیفه قیاس را بر روایت صحیح السند [المُصَرَّاةِ] مقدم کرده و از قاعده و مبنایی که بعضی از علمای اهل سنت در توجیه او دست و پا کردند، خارج شده است.
اما در توجیه این کار ابوحنیفه، عده ای از شارحین معتقدند که ابوهریره راوی این روایت است و به دلیل آنکه فقیه نبوده، ابوحنیفه از روایت صحیح او گذشته و قیاس را بر آن مقدم کرده است.
سباعی مینویسد: «اگر راوی فقیه باشد، خبر بر قیاس مقدم میشود و اگر غیر فقیه نیز باشد، حدیث بر قیاس مقدم میشود، مگر اینکه روایت صحیح با جمیع دلایل در حال مخالفت باشد و با این کار باب رأی و اجتهاد بسته شود.»[1]
آنچه سباعی در این مطلب بیان کرده، مخالف با مبنای فقهی ابوحنیفه است؛ زیرا همانگونه که بیان شد، حدیث صحیح رتبه برتری نسبت به قیاس دارد و در حدیث مذکور، علاوه بر آنکه باب اجتهاد بسته نمیشود، مخالفت با مقدم کردن قیاس بر حدیث صحیح است و منافات با مبنای ابوحنیفه دارد و توجیه شارحین امری عجیب است.
وی در ادامه تقسیم بندی خود به بیان روایت از غیر فقیه اشاره میکند و اجازه تقدم قیاس بر حدیث را در صورت فقیه نبودن راوی جایز میداند. این در حالی است که ابوهریره به عنوان راوی حدیث از اصحاب بوده و اعتبار صحابی بودنش یکی از دلایلی است که از نظر اهل سنت مقدم بر قیاس است. همچنین محمد طاهر بن حکیم در کتاب خود، ابوهریره را فقیه میداند و مینویسد: «جمهور احناف بر این اعتقاد هستند که ابوهریره فقیه بوده است.»[2]
با بیان این نکته مشخص می شود، ابوحنیفه به دلیل کثرت قیاس و بی مبنایی بر این امر، روایت صحیحی که از صحابی نقل شده و آن صحابی از فقها بوده را کنار گذاشته و به قیاس روی آورده است. این تعارض و تضاد در مبنای ابوحنیفه غیر قابل انکار است و مشخص میشود او قیاس را بر ادله دیگر برتری میداد.
پینوشت:
[1]. سباعی، السنة ومكانتها، ج1، ص315، المكتب الإسلامي، چاپ سوم، 1402 هـ. «أن الراوي إذا كان فقيهاً ... باب الرأي بالكلية»
[2]. محمد طاهر بن حكيم، السنة في مواجهة الأباطيل، ج1، ص129، مطبوعات رابطة العالم الإسلامي چاپ دوم، 1402هـ. «الجمهور الحنفیه علی ان ابا هریره فقیه.»
افزودن نظر جدید