آیا هدایت بشر، منحصر به هدایت قرآن است؟!

  • 1400/09/15 - 15:47
ابوالفضل برقعی مدعی انحصار هدایت بشر در قرآن است؛ وی برای این ادعا، هم دلیل قرآنی و هم روایی ذکر کرده است. پاسخ این است که استناد به روایت خلاف نظرش است و آیاتی که بر خلاف عقیده او حکم می‌کند، مطرح نمی‌کند.
نقد دیدگاه اینکه هدایت بشر منحصر در قرآن است

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابوالفضل برقعی از عالمان معاصر شیعه ایران است که دیدگاه‌های خاصی دارد و در برخی از آثار متأخر خود، به اهل سنت و گاه به وهابیت گرویده است. این شخصیت در آثارش خود را علامه برقعی معرفی می‌کند.
حیات علمی این شخص از دو مرحله متفاوت تشکیل شده است. بخش اول؛ مانند دیگر روحانیون شیعه، مدافع مباحث ولایی بوده است و تألیفاتی در این زمینه داشته، مانند: گلشن قدس، التفتیش، عقل و دین؛ ولی از دهه چهارم عمر خود با گرایش به آراء وهابیت، منتقد مسائلی چون نصب الهی امام، انحصار امامت، عصمت امام و مسأله شفاعت و مدافع نظریه قرآن بسندگی و ... شده است. نظریه قرآن بسندگی به این معناست که قرآن برای هدایت انسانها کافی است و بدون احادیث امامان معصوم (علیهم‌السلام) نیز هدایت کامل حاصل می‌شود. این گرایش تا جایی پیشرفت داشت که حتی برخی کتب او را عربستان سعودی منتشر کرده است.
یکی از نظرات برقعی در نظریه قرآن بسندگی و کفایت قرآن در هدایت بشر، ادعای انحصار هدایت بشر در قرآن است؛ وی برای این ادعا، هم دلیل قرآنی و هم روایی ذکر کرده است.

برقعی، برای اثبات ادعای خود، به آیه «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یأْتِینَّكُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ.[بقره/38] گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آنگاه که از جانب من راهنمایی برای شما آید، آنان که پیروی او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد.» و آیه «فَإِمَّا یأْتِینَّكُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَای فَلَا یضِلُّ وَلَا یشْقَى.[طه/123] پس اگر از جانب من برای شما راهنمایی بیاید آن هنگام هر که از راه من پیروی کند، نه هرگز گمراه شود و نه شقی و بدبخت گردد.» استناد کرده است و ادعا کرده که هدایت ذکر شده در این آیات شامل هر کسی می‌شود. بنابراین تمام مردم، مکلفند هدایت خود را از قرآن فرا گیرند.
برقعی معتقد است خدا در بسیاری از آیات، هدایت را منحصر به قرآن دانسته و چیزی دیگر را مایه هدایت قرار نداده است، مانند آیات 71 سوره انعام و 120 سوره بقره و اضافه می‌کند که در این آیات ضمیر فصل، خود دلیل دیگری بر حصر است.
دلیل روایی او برای اثبات مدعایش، این روایت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که فرمود: «من طلب الهدایه من غیر القرآن اضله الله» هر کس از غیر قرآن هدایت بطلبد، خدا او را گمراه می‌کند.[1]

در پاسخ به برقعی می‌گوییم: ما نیز طبق قواعد ادبیات عرب، این مطلب را قبول می‌کنیم که هدایت شدن در هدایت خداوند منحصر شده است، اما در مقام پاسخگویی باید گفت؛ اولاً هدایت خداوند دارای مصادیقی است که قرآن یکی از آن مصادیق است و هدایت امامان معصوم (علیهم‌السلام) نیز مصداق دیگری از هدایت است.
ثانیاً آیه‌ای که هدایت را به خداوند منحصر کرده است، هدایت در مقابل مکتب‌های دیگر است که در عرض هدایت خداوند هستند. صاحب مجمع البیان درباره معنای این آیه می‌گوید: «قرآن تنها چیزی است که مردم را به سوی بهشت راهنمایی می‌کند، نه روش یهود و نصاری.»[2]

برقعی بدون دلیل، واژه (هدای) را مساوی با (هدایت قرآن) فرض کرده و هدایتی را که از سوی انبیاء و اولیاء صورت می‌پذیرد را از مصادیق هدایت خداوند ندانسته است. ضمن اینکه اصولاً از عبارات دو آیه فوق، انحصار به دست نمی‌آید و ادات حصری در آیه وجود ندارد که خداوند هدایت را در قرآن حصر کرده باشد.

نکته دیگر اینکه قرآن در آیة الکرسی هدایت را به خداوند نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ.[بقره/257] خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکی‌های جهل بیرون آرد و به عالم نور برد.» ولی در سوره ابراهیم همین هدایت را به پیامبرش نسبت می‌دهد و می‌فرماید: «الر * كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ.[ابراهیم/1و2] الر (حروف مقطعه و اسرار الهی است) * این قرآن کتابی است که ما به تو فرستادیم تا مردم را به امر خدایشان از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری و به عالم نور رسانی و به راه خدای مقتدر ستوده صفات رهسپار گردانی.» که نشان می‌دهد همان هدایت از ظلمت به نوری که خداوند متولی آن است، از طرق گوناگون مثل قرآن و ولایت و ... قابل اعمال است.

در نتیجه می‌توان گفت: اولاً هادی بودن قرآن کریم پذیرفتنی است، ولی انحصار هدایت قرآن از آیات کریمه آن به دست نمی‌آید.
ثانیاً اینکه خداوند در آیه 272 سوره بقره خطاب به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرموده: «لیس علیک هدیهم ...؛ هدایت مردم بر عهده تو نیست.» منظور هدایت ذاتی و استقلالی است. همانطور که شفاعت نیز در بسیاری از آیات به خداوند منحصر شده است و در برخی از آیات دیگر به شافعین منحصر شده و در جمع این دو متوجه می‌شویم شفاعت، ذاتی و استقلالی است که منحصر در خداوند است، ولی خداوند می‌تواند شفاعت را به دیگران نیز اعطا کند. چنانکه در آیه 52 سوره شوری به صراحت فعل هدایت به رسول خدا نسبت داده شده است «و انک لتهتدی الی صراط مستقیم ...؛ تو به راه راست هدایت می‌کنی.»
متأسفانه برقعی چنین آیاتی را که برخلاف عقیده او حکم می‌کند، مطرح نمی‌کند و خلاف اعتقادش، برای اثبات نظریه‌اش از روایات نیز استفاده می‌کند.

پی‌نوشت:
[1]. ابوالفضل برقعی، اصول دین از نظر قرآن و مستند به آیات آن، انتشارات حقیقت، چاپ اول، ص6.
[2]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، دار المعرفة، ج1، ص373.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.