استقامت سازنده بهاییان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کانالهای تبلیغی بهائیت با هدف تشویق بهائیان بر استواری بر عقیده، اقدام به انتشار چندین توصیهی پیشوایان خود در خصوص ارزش استواری بر عقیده نمودند که در ادامه، به نقل چند مورد آن خواهیم پرداخت.
پیامبرخواندهی بهائی با کافر خواندن مخالفین و غیربهائیان، پیروانش را به استقامت در عقیده تشویق کرده است: «کُونوا مَظاهِرَ الاَستِقامَةِ بَينَ البَرِيَّةِ عَلی شأنٍ لاتَمْنَعَکُم شُبُهاتُ الذينَ کَفَروا باللّهِ اِذْ ظَهَرَ بِسلطانٍ عَظيم [1]؛ تجلّی استقامت میان مردم باشید. شبهات کافران شما را منع نکند زمانی که سلطان بزرگ آشکار شد».
و یا در جای دیگر، استقامت در برابر عقیده به طوری با اهمیت جلوه داده میشود که تمام مردم نتوانند او را از عقیدهاش بازگردانند [2] و مدعیان دینآوری جدید نیز نتوانند او را جذب کنند: «افضل جميع اعمال اليوم (بالاترین عمل امروزه) استقامت بر امرالله (بخوانید: بهائیت) بوده بشأنيکه اوهام نفوس مدعيه موهومه (توهمات اشخاص مدعی متوهم) احبای حق (بخوانید: بهائیان) را از شطر احديّه منع ننمايد (گمراه نکند)».[3]
اما در پاسخ به ترویج بهائیان بر استقامت در عقیده توسط پیشوایان بهائی میگوییم:
اول: پیشوایان بهائی چگونه همزمان میتوانند شعار حقیقتجویی سر دهند و آن را اولین آورده و تعلیم خود بدانند و در عین حال بهائیان را به لجاجتی کور فرا بخوانند؟ لجاجتی که آنان را از پذیرش نصیحت غیربهائیان (هرچند تمام مردم دنیا باشند) منع مینماید؟ در این راستا بهائیان به گونهای بر استقامت و لجاجت بر عقیده رهنمون میشوند که حتی اگر منتقدی، به تمام آیات و کتُب الهی استدلال کرد، باز هم نپذیرند: «جمیع احبّاء الله لازم که از هر نفسی که رائحه بغضا از جمالِ عِزِّ ابهی ادراک نمایند، از او احتراز جویند، اگر چه به کلّ آیات ناطق شود و به کلّ کتب تمسّک جوید... چه که نَفَسشان مثل سمّ سرایت کننده است».[4]
دوم: جالب است بدانیم در حالی پیشوایان بهائی پیروانشان را در استقامت بر عقیده تهییج میکردند که خود هیچگونه مقاومتی بر عقیده نداشتند. همچنان که مبشّر دروغین بهائیت علی محمد باب، با احساس کمترین خطر اقدام به توبه کرد و از ادعاهایش دست شُست؛ از توبهی شفاهی او در شیراز گرفته [5] تا توبهی کتبی او که در کتُب بهائی نقل شده است.[6]
در ادامه نیز پیشوایان بهائی، هر آنجا که احساس خطر و یا کمترین محدودیتی میکردند، عقایدشان را کتمان کرده و خود را مسلمان جا میزدند. همچنان که عبدالبهاء، تا آخر عمر خود را مسلمان جا زده و در مسجد مسلمین نماز جماعت میخواند.[7]
با این حال، چگونه پیشوایان بهائی که اندک استقامتی بر عقیده خود نداشتند، پیروان خود را به استقامت در عقیده تهییج میکردند؟!
پینوشت:
[1]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 8، ص 25.
[2]. حسینعلی نوری، آثار قلم اعلی، به نقل از کانالهای بهائی، ج 5، ص 193.
[3]. اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 363.
[4]. اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، بیجا: موسسهی ملی مطبوعات امری، بیتا، باب 70، ص 450.
[5]. ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بیتا، ص 135-126.
[6]. ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، چاپ ترکستان: بینا، بیتا، ص 205-204.
[7]. ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا (انتاریو): مؤسسه معارف بهائی، ترجمه نصرالله مودت، 149 بدیع، ج 3، ص 318.
افزودن نظر جدید