ترویج خودشیفتگی در معنویتهای کاذب
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خودشیفتگی یکی از آفتهای بزرگی است که در صورت گرفتارشدن انسان به آن، او را از اتکا و وابستگی به خدا باز داشته و تَوَهُم خودمحوری را در او افزایش خواهد داد. خود شیفتگی و احساس عدم نیاز به خدا در امورات فردی و اجتماعی، انسان را از عرفان و خداخواهی، به نقطه مقابل عرفان که خودخواهی است، میرساند.
خودشیفتگی در عرفانهای نوظهور با عبارتهایی همچون دوست داشتن بیش از حد خود، اعتماد زیادی به خویشتن و... خودنمایی میکند. عبارتهای اینچنینی بارها در سخنان ویندایر، برایان تریسی، آنتونی رابینز، کاترین پاندر و... تکرار شده است.
در سخنان انگیزشی این چنینی، با تکرار عبارتهایی نظیر (من میتوانم)، (من خودم را دوست دارم)، (روح کیهانی آنچه اراده من است را بی کم و کاست در اختیار من قرار خواهد داد)؛ و همچنین برای رسیدن به ثروت دلخواه زندگیتان، و به آرامش و سلامت، مدام تکرار کنید: «من با خدا یگانه هستم، من با نیکی یگانه هستم، من با هستی یگانه هستم، من شاد و خوشبخت هستم.»[1]
البته واضح است که منظور از عبارتهای این چنینی، مستقل فرضکردن انسان در رسیدن به آرزوها و حل مشکلات است وگرنه هرکسی به خوبی میداند، خواستن و توانستن در طول اراده الهی، هیچگونه ایرادی نداشته، بلکه خداوند ابراز نیاز بنده نسبت به خود را بسیار دوست دارد.
خودخواستگی در حقیقت همان خودبرتربینی و عدم احساس نیاز به نیروی برتر و قدرتمندتر از خود است. اتکای به خویشتن بدون احساس نیاز به قدرت و نیروی بالاتر، به انسان این پیام را میدهد که هیچ موجودی بالاتر از او نبوده و این خود فرد است که بدون هیچگونه نیازی تمام کارهای خود را به پیش میبرد.
یکی از آسیبهای مهم خودشیفتگی، خودبزرگبینی است که در اثر تواناییها و امتیازاتی چون علم، قدرت، مال و جمال در انسان ایجاد میشود و کم کم انسان را به سمت تکبّر و خودبرتربینی سوق میدهد. قرآن در این زمینه میفرماید: «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِهِ[اسراء/83] هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور میشود.»
خود برتربینی یکی از بیماریهای روحی است، که منشأ بسیاری از گناهان انسان به شمار میرود. در روایات اسلامی نیز خودبرتربینی و اعتماد مطلق به خویشتن، از بزرگترین گناهان و عیوب به شمار آمده است. امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «إِیاک وَ الْکبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ أَلْأَمُ الْعُیوب.[2] از تکبر بپرهیز که از بزرگترین گناهان و دردناک ترین عیبهاست.»
همچنین در حدیثى از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمده است: «ایاکم و الکبر فان ابلیس حَمَلَهُ الکبر على ان لایسجد لآدم.[3] از تکبر بپرهیزید که ابلیس به خاطر تکبر از سجده کردن بر آدم خوددارى کرد و براى همیشه مطرود درگاه الهى شد.»
مضمون همین روایت به تعبیر دیگرى در خطبههاى نهج البلاغه آمده است؛ در خطبه قاصعه که بخش عظیمى از آن درباره تکبر ابلیس و پیامدهاى آن است، مىخوانیم: «عبرت بگیرید از کارى که خدا با ابلیس کرد؛ زیرا اعمال طولانى و کوششهاى فراوان او را(در مسیر عبادت و بندگى خدا) به خاطر ساعتى تکبر نابود ساخت، چگونه ممکن است کسى بعد از ابلیس همان گناه را مرتکب شود، ولى سالم بماند؟»[4]
تعبیرات کوبنده فوق به خوبى نشان مىدهد که تکبر و خودخواهى حتى در لحظات کوتاه چه پیامدهاى خطرناکى را برای انسان به دنبال دارد و چگونه همچون آتش سوزان مىتواند حاصل یک عمر طولانى اعمال صالح را از بین برده و صاحبش را به شقاوت ابدى و عذاب جاودان گرفتار کند.
در حدیث دیگرى نیز از حضرت مىخوانیم: «اِحذر الکبر فانه راس الطغیان و معصیة الرحمن؛[5] از تکبر بپرهیزید که سرآغاز طغیانها و معصیت و نافرمانى خداوند رحمان است.»
این حدیث نیز این واقعیت را روشن مىسازد که سرچشمه بسیارى از گناهان انسان مربوط به مساله کبر و خود برتربینى است.
همچنین امام باقر(علیهالسلام) میفرمایند: «مَا دَخَلَ قَلْبَ امْرِءٍ شَىءٌ مِنَ الْكِبْرِ الّا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ مِثْلُ مَا دَخَلَهُ مِنْ ذَلِكَ! قَلَّ ذَلِكَ اوْ كَثُرَ[6]؛ در قلب هيچ انسانى چيزى از كبر وارد نمىشود مگر اينكه به همان اندازه از عقلش كاسته خواهد شد، كم باشد يا زياد.»
البته نکتهای که در اینجا شایان ذکر است اینکه، روحیه خود شیفتگی و برتربینی، به صورت دفعهای بر انسان عارض نمیشود، بلکه در طول زمان و با تکرار برخی عبارتهای به ظاهر انگیزشی که نمونههای آن در معنویتهای نوظهور به وضوح دیده میشود، کم کم احساس استقلال و بینیازی به انسان دست داده و این چنین تصور میکند که خودش به تنهایی میتواند تمام کارها را انجام داده و کائنات نیز باید گوش به فرمان او بوده و تمام حوائجش را بدون کم و کاست برآورده سازند.
بنابراین با توجه به آیات و روایات موجود در مورد مذمت خودشیفتگی و خودبرتربینی و محوردانستن خویشتن، مشخص میشود که این صفت از خصوصیاتی است که اگر فرد متنبه نشده و از آن فاصله نگیرد، قطعاً به هلاکت خواهد افتاد.
پینوشت:
[1]. کاترین پاندر، قانون شفا، نشر روشنگران، ص 114-115.
[2]. آمدی ابوالفتح، غررالحكم و دررالکلم، نشر دارالکتب الاسلامی، ج 2، ص 293، ح 2652.
[3]. محمدی ریشهری، ميزانالحكمة، جلد 3، کتابخانه فقاهت، ص 1791.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 192(خطبه قاصعه).
[5]. محمدی ریشهری، ميزانالحكمة، جلد 3، کتابخانه فقاهت، ص2651.
[6]. علامه مجلسی، بحار الانوار، نشر دارالکتب الاسلامیه، جلد 75، صفحه 186.
افزودن نظر جدید