دست آوردهای خلافت برای ابوبکر و عمر چه بود؟

  • 1400/06/18 - 11:27
یکی از دستاوردهای ظاهری خلفا با کنار زدن امیرالمؤمنین از خلافت، رسیدن به خلافت و مدت‌ها حکومت بر مردم بود. «حب ریاست‏ یا جاه‌طلبی»، از امیال دیگر در انسان شدیدتر و ضرر آن بیشتر است، و آخرین چیزی است که از دل انسان خارج می‌شود؛ ریاست‌طلبان برای رسیدن به ریاست، حاضرند از دنیا و مال و دین خود بگذرند.

شبهه
یکی از شبکه‌های وهابی برای رد نظر شیعه در مورد غصب خلافت از امیرالمؤمنین، سؤالاتی را مطرح کرده و گمان کرده با این سؤالات، نظر شیعه خود به خود باطل می‌شود؛ سؤالات این شبکه از این قرار است:

دست‌آوردهای خلافت برای ابوبکر و عمر چه بود؟
به وسیله آن چه مال و اموال و مصالح و منافعی را برای خود و خانواده کسب کرده‌اند؟
هنگامی آن‌ها امیرالمؤمنین را کنار زدند و حق او را غصب کردند، این خلافت چه دستاوردهای را برای ایشان به ارمغان آورد؟
چرا ابوبکر و عمر یکی از پسران خود را جانشین بعد از خود نکردند؟
چرا به همان کلبه فقیرانه‌ی خود بسنده کرده و قصر و بارگاهی برای خود و خانواده خود بنا نکردند؟

پاسخ
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ جهت پاسخ به این شبهه باید به نکاتی توجه کرد تا مشخص شود که آیا غاصبین خلافت دستاوردی داشتند یا نه!
یکی از دستاوردهای ظاهری خلفا با کنار زدن امیرالمؤمنین از خلافت، رسیدن به خلافت و مدت‌ها حکومت بر مردم بود. آنان با کنار زدن امام از خلافت، به اهداف خود که خارج کردن رقیبشان، علی (علیه‌السلام) بود، دست یافتند. آنان نمی‌توانستند تحمل کنند امام بر مسند قدرت قرار گرفته و به رهبری جامعه اسلامی بپردازد، از این‌رو در صدد بودند - در هر شرایطی که شده- امام را از خلافت کنار بزنند، بنابراین در اولین فرصت، یعنی بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در کنترل سقیفه موفق شده و با این‌که خوب می‌دانستند بهترین گزینه برای رهبری امیرالمؤمنین است، و در موارد مختلف از سوی پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان وصی و جانشین بعدشان معرفی شده و با ایشان در غدیر بیعت هم کرده بودند، خلافت را از ایشان به سمت خودشان منحرف کرده و تا آخر عمر نیز تلاش کردند که خلافت به ایشان نرسد؛ این امر برای انسان‌های قدرت طلب و دنیاگرا دست‌آورد محسوب می‌گردد.
کسب موقعیت سیاسی و اجتماعی، دستاوردی است که خلفا بعد از رسیدن به قدرت، به عنوان خلیفه مسلمانان مطرح شده و کسب این مقام برای آنان بسیار مهم بود. اکنون نیز بسیاری از مسلمانان، با این‌که معترفند پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هیچ نصی در مورد خلافت آنان نداشته‌اند، با این حال آنان را به عنوان خلیفه پیامبر می‌شناسند؛ همین امتیاز برای غصب خلافت و تلاش برای دور کردن خلافت از امیرالمؤمنین کفایت می‌کند.
قدرت و حاکمیت فرصت را برای آنان فراهم کرد که اسلام را به صورتی که خود می‌پنداشتند، تفسیر کنند و آن را در جامعه پیاده کنند؛ پسند و نظرشان را به عنوان قانون اسلام جا می‌انداختند و حکمی که در زمان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حلال بود را اگر نمی‌پسندیدند، حرام اعلام می‌کردند، مانند آن‌چه در مورد حکم متعه اتفاق افتاد،[1] و به افرادی که هم‌سو با آنان بودند، مسئولیت داده، دوستان و آشنایان و خویشان خود را به کار می‌گماردند، همان‌طور که این موضوع درباره عثمان به خوبی مشهود بود.
در روایتی از رسول گرامى اسلام (صلى‌الله‌عليه‌وآله) ريشه‌هاى اصلى گناهان بیان شده است؛ در این حدیث فرموده‌اند: نخستين گناهانى كه در جهان در برابر فرمان پروردگار انجام گرفت به سبب شش چيز بود، که یکی از آن موارد «عشق به مقام» است.[2]
این میل و دلبستگی، «حب ریاست‏ یا جاه‌طلبی»، از امیال دیگر در انسان شدیدتر و ضرر آن بیشتر است، و آخرین چیزی است که از دل انسان خارج می‌شود؛[3] ممکن است یک فرد، توانسته باشد بر امیال دیگر ازجمله میل به شهوات، میل به طعام، میل به مال، میل به فرزندان، و میل به خلود غلبه کند و بر این صفات رذیله غالب شده باشد ولی نتواند بر ریاست‌طلبی غلبه کند، که حب ریاست، آخرین و قوی‌ترین حربه شیطان است که غلبه بر آن تلاش فراوان می‌طلبد.
از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است: «دو گرگ درنده كه در آغل گوسفندان رها شوند، فساد و خرابى آن‌ها بيشتر از حبّ مال و مقام در دين انسان مسلمان نيست.»[4] مطابق اين بيان، «حب مال و دنیاپرستی» و «جاه طلبى و مقام پرستى»، دو صفت رذیله است که دين و ايمان انسان را بر باد مى‌دهد، همان‌گونه كه گرگ گرسنه گوسفندان را از بین می‌برد، و در بین این دو صفت، حب ریاست قوی‌تر است.
در روایتی که از امام حسن عسکری (علیه‌السلام) از امامان معصوم قبل از خود از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل شده، آمده است: «در ميان مردمان، كسانى هستند كه دنيا و آخرت را دريافته اند؛ دنيا را براى دنيا رها مى‌كنند و برآنند كه لذّت رياست‌هاى پوچ و دروغين، بهتر از لذّت دارايى‌ها و نعمت‌هاى حلال گشته است. بنابراين، براى رسيدن به رياست‌هاى پوچ، از همه آن‌ها دست مى‌شويند، تا جايى‌كه «چون به او گفته شود: «از خدا بترس!» نخوت، وى را به گناه مى‌كشانَد؛ پس جهنّم براى او بس است، و چه بازگشتگاهى است!» چنين كسانى، كوركورانه، پيش مى‌روند؛ نخستين گامِ باطل، آنان را به اوج زيانكارى مى‌كشانَد، و در پى جُستن چيزى كه نمى‌توانند آن را به دست آورند، پروردگارشان، آنان را در طغيانشان فرو مى‌بَرَد. پس آن‌چه را خدا حرام كرده است، حلال مى‌شمارند و آن‌چه را حلال شمرده، حرام مى‌دارند؛ هرگاه رياستى كه به خاطر آن خود را به رنج و فلاكت افكنده‌اند، سالم بمانَد، ديگر باكى ندارند كه دينشان را از دست بدهند. اينان، كسانى هستند كه خداوند، بر ايشان خشم گرفته و لعنتشان كرده و عذابى خوار كننده، برايشان آماده ساخته است.»[5]
در این بیانات گهربار که دقیقاً به همین شبهه نظر دارد آمده است؛ ریاست‌طلبان حاضرند از دنیا و مال و دین خود بگذرند تا ریاستشان بماند؛ بدین ترتیب این شبهه که خلفا در دنیا به چیزی نرسیدند و غصب خلافت برایشان دستاوردی نداشته، پس غصب خلافت از اصل و اساس دروغ است، سخن باطلی است.

پی‌نوشت:

[1]. «اجتهاد در مقابل نص و تفسیر به رأى»
[2]. الخصال‏، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، قم، 1362 ش، چاپ اول‏‏، ج‏1، ص330.
[3]. «اقسام امیال و دلبستگی‌های انسان»
[4]. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ابن ورام بن أبی‌فراس، مكتبه فقيه‏، قم‏، 1410 ق، ‏چاپ اول‏، ج‏1، ص155.
[5]. بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسة الوفاء، ج74، ص185.
«فكيف محبته للرئاسات الباطلة، وزهده فيها، فان فی الناس من خسر الدنيا والاخرة يترك الدنيا للدنيا، ويرى أن لذة الرياسة الباطلة أفضل من لذة الاموال والنعم المباحة المحللة فيترك ذلك أجمع طلبا للرياسة حتى (إذا قيل له اتق الله أخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد) فهو يخبط خبط عشواء يقوده أول باطل إلى أبعد غايات الخسارة، ويمده ربه بعد طلبه لما لا يقدر عليه فی طغيانه، فهو يحل ما حرم الله ، ويحرم ما أحل الله لا يبالی بما فات من دينه، إذا سلمت له رياسته التی قد شقی من أجلها (فاولئك الذين غضب الله عليهم ولعنهم وأعد لهم عذاب مهينا).»

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.