شورای افسس و نقدی بر آن

  • 1391/11/27 - 19:12
بعد از شورای جنجالی قسطنطنیه و مناقشه بین اسقف اسکندریه(سیریل) با اسقف قسطنطنیه(نسطور)، امپراتور تئودوسیوس دوم، در سال 431 برای پایان دادن به این مناقشات تصمیم به تشکیل شورای سومی را گرفت در این شورا اصلی به نام آموزه تجسم تصویب شد.
شورای افسس سال 431

شورای اِفِسُس (431)
بعد از شورای جنجالی قسطنطنیه  و مناقشه بین اسقف اسکندریه (سیریل) با اسقف قسطنطنیه (نسطور)، امپراتور تئودوسیوس دوم، در سال 431 برای پایان دادن به این مناقشات تصمیم به تشکیل شورای سومی گرفت. در این شورا اصلی به نام وحدت مجدد پذیرفته شد و مهم‌ترین نکته در اصل وحدت مجدد، آموزه تجسم بود.
سیریل معتقد بود که عیسی مسیح کلمه مجسم است. از دیدگاه او عیسی مسیح انسانی نبود که کلمه خدا در او ساکن شود، بلکه او کلمه‌ی خدا بود که از ازل از خدای پدر به وجود آمده و در زمان معینی به صورت یک انسان از مریم مقدس متولد شده است. بنابراین مریم، مادر خدا هست. تعبیر سیریل برای مریم مقدس  همان چیزی بود که مشرکان، برای الهه بزرگ (ارتمیس-دیانا) به کار می‌بردند.
اسقف نسطور، بر خلاف سیریل، مادر خدا بودن مریم مقدس را رد می‌کرد؛ بلکه او مریم را زاینده طبیعت بشری عیسی مسیح می‌دانست. او می‌گفت خدا از مزیم متولد نشده بلکه آنچه که از مریم متولدشده است، بعد جسمانی و انسانی عیسی مسیح است نه بعد خدایی عیسی. نسطور معتقد بود؛ عیسی یک انسان کامل و بی‌نقص است که باخدا و کلمه پیوند خورده است.
وقتی این تنازع بین اسقفها به اینجا رسید، شورای افسس تشکیل شد و نسطور را محکوم کرد و حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و بعد از عزل نسطور از اسقفی، او را تکفیر کرد. از آن به بعد نسطور در انزوا بود ولی باز به اعتقاد خود پایبند بود تا امپراتور تئودوسیوس را مجبور کرد او را به بیابانی در لیبی تبعید کند.
شورای افسس در منازعه‌ی کلامی بین آگوستین قدیس و پلاگیوس نیز موضع خود را مشخص کرد؛ پلاگیوس اعتقاد داشت انسان، بدون کمک خدا هم می‌تواند رستگار و سعادتمند شود. شورای افسس این نظریه را محکوم کرد.
آگوستین بر گناه نخستین و اصلی (گناهکار بودن ذاتی) این‌گونه استدلال می‌کرد که چون ما همه فرزند آدمیم، در گناه او نیز شریک هستیم و در حقیقت ذریه گناه او هستیم. او برای استدلال خود نمونه هم ذکر می‌کرد و می‌گفت تمایل انسان به شر و گناه نتیجه همان گناه حوا و عشق آدم می‌باشد. او معتقد بود همه انسان‌ها ملعون و گناهکار هستند مگر عده اندکی که به سبب رنج‌های فراوان پسر خدا و شفاعت مادر خدا نجات خواهند یافت. اما در مقابل این نظریه، پلاگیوس ایستادگی می‌کرد. او از اختیار انسان دفاع کرد و بر این باور بود که انسان می‌تواند با اختیار کار نیک انجام دهد و به سعادت برسد. او منکر گناه اصلی بود و معتقد بود گناه حوا و آدم به نسل‌های آینده به ارث نمی‌رسد. خدا هیچ‌وقت انسان را از اول شقی و یا سعادتمند نمی‌آفریند و این اعمال آدمی است که جهنم با بهشت را برای او به ارمغان می‌آورد.(1)
پلاگیوس می‌گفت: اگر من اجرای به اجرای عملی  مکلف هستم پس به انجام آن هم قادر هستم و خدا هیچ‌وقت انسان را به عملی که مقدور او نیست تکلیف نمی‌کند.
به نظر می‌رسد از بین تمام این سخنان بهترین سخن متعلق به پلاگیوس باشد.
کلام سیریل باطل است چون خدا متولد نمی‌شود و انسانی که محدود به زمان و مکان است و ناقص است و نیاز به علت هستی‌بخش دارد، نمی‌تواند خدا را بزاید که از هر نظر نامحدود است و علت هستی‌بخش است.
نظر نسطور درست نیست چون او برای خدا دو بُعد در نظر گرفت، یک بعد انسانی و یک بُعد الهی، درحالی‌که خدا بسیط است و اجزا ندارد؛ پس جسم داشتن خدا و مرکب بودن او معنا ندارد.
نظریه آگوستین نیز اشتباه است، چرا که او معتقد است گناه از آباء و اجداد به ارث می‌رسد درحالی‌که چنین نیست. خدا عادل است و حکیم؛ پس گناه دیگری را پای کس دیگر نمی‌نویسد و ما دلیلی نداریم که گناهی که ادم و حوا انجام داده‌اند پای بقیه نوشته شود.(البته ما حتی گناه‌کار بودن آدم و حوا را نمی‌پذیریم، آنها ترک اولی کرده‌اند، نه گناه).
کلام پلاگیوس در مورد مختار بودن انسان و عدم انتقال گناه نخستین به انسان سخن کاملاً درستی است.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
کتاب شناخت مسیحیت، عباس رسول‌زاده و جواد باغباني، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)،  فصل ششم صفحه 356
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.