نقد ادعای عبدالرحمن دمشقیه راجع به ممنوعیت توسل به صالحین، بعد از وفات ایشان

  • 1400/03/23 - 10:53
عبدالرحمن دمشقیه، با ادعای این‌که سلف امت پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به ایشان توسل نکرده‌اند، مدعی ممنوعیت توسل به صالحین پس از رحلتشان شده است؛ حال آن‌که روایاتی مبنی بر توسل سلف امت، به پیامبر پس از وفات آن حضرت وجود دارد؛ هم‌چنین ترک فعل، دلیلی بر حرمت نیست و صرفاً بر عدم وجوب آن فعل دلالت دارد.

خلاصه مقاله
توسل به ذوات مطهرانبیاء عظام، ائمه اطهار (علیهم‌السلام) و اولیاء الهی، یکی از مهم‌ترین چالش‌های امروز جهان اسلام با سرکردگان وهابی به‌حساب می‌آید؛ بدین‌سان که وهابیون با چنین توسلی، مخالف بوده و ادعاهای عجیبی در این باب مطرح کرده‌اند؛ به‌عنوان نمونه، عبدالرحمن دمشقیه از وهابی مسلکان معاصر، مدعی شده است که پس از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، سلف امت، به آن حضرت توسل نکرده‌اند؛ او برای اثبات مدعای خود، به روایتی از عمر بن خطاب، استناد می‌کند. این ادعا در حالی از سوی دمشقیه مطرح شده است که روایاتی هم‌چون روایت عثمان بن حنیف، خلاف آن را اثبات می‌کند؛ هم‌چنین ترک فعل توسط صحابه را نمی‌توان به معنای حُرمت فعل تلقی کرد، بلکه نهایت چیزی که از آن عاید ما می‌شود این است که آن فعل واجب نبوده است، مخصوصاً با توجه به این‌که علمای اسلامی معتقد و ملتزم به مشروعیت توسل به ذات اولیاء الهی (به‌صورت مطلق) بوده‌اند؛ با این همه مشخص می‌شود که ادعای دمشقیه راجع به ترک توسل به پیامبر معظم اسلام (صلی‌‌الله‌علیه‌وآله) از سوی سلف امت، ادعایی ناصواب و نادرست بوده است.  

متن مقاله
عبدالرحمن دمشقیه از جمله وهابیونی تلقی می‌شود که ادعاهای اشتباه فراوانی در آثارش مشاهده می‌شود. او در کتاب «إستدلال الشيعة بالسنة النبوية في ميزان النقد العلمي» در مورد توسل به ذات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از رحلت آن حضرت، چنین می‌نویسد: «أنّ السّلف تركوا التوسل به بعد موته بالإجماع كما في قصة القحط عن عمر حيث قال: اللهم كنا إذا أجدبنا سألناك بنبيك. (رواه البخاری فی کتاب الاستسقاء)[1] سلف امت، توسل به پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بعد از رحلت آن حضرت ترک کرده‌اند؛ چنان‌که در جریان قحطی که اتفاق افتاده بود، عمر گفت: بارخدایا! هرگاه خشکسالی بر ما عارض می‌شد، به پیامبر تو (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) توسل می‌جستیم و الان به عموی پیامبرمان (یعنی جناب عباس) توسل می‌جوییم.»

در پاسخ به این ادعای دمشقیه باید گفت:
اولاً: روایتی با الفاظ مذکور «اللهم كنا إذا أجدبنا سألناك بنبيك» در صحیح بخاری نیافتیم! البته روایتی با الفاظ مختلف و معنای تقریباً یکسان، توسط بخاری به این صورت نقل شده است: «اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا.»[2] که در این روایت، همانند روایتی که دمشقیه به آن متعرض شده است، از کلمه «کنا» استفاده شده است و دلیلی وجود ندارد که «کنا» را صرفاً به عصر حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مقید کنیم. چنان‌که محمد زاهد کوثری از علمای حنفی مذهب در کتاب «محق التقول فی مساله التوسل» چنین می‌نویسد: «لفظ "کنا" غیر خاص بعهد النبی بل یشمله و ما بعده الی عام الرماده و التقیید تقیید بدون مقید.[3] لفظ "کنا" مختص به عصر حیات نبوی نیست، بلکه عام است و نمی‌توان آن را بدون دلیل قید زد.»
ثانیاً: روایات دیگری وجود دارد که بر توسل سلف امت به پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از وفات آن حضرت دلالت می‌کند، مثل روایتی که طبرانی بدین شکل نقل کرده است: در عصر خلافت عثمان، یکی از مسلمانان که در زندگیش با مشکلاتی روبه‌رو بود، هر چقدر تلاش کرد این مشکلات را با عثمان در میان بگذارد، تا بدین سبب گشایشی برایش حاصل شود، موفق نشد (یعنی عثمان به او و مشکلاتش توجهی نمی‌کرد.) تا این‌که نزد عثمان بن حنیف رفت و به او از بی‌توجهی خلیفه گفت. عثمان بن حنیف به وی توصیه کرد: 2 رکعت نماز بخواند و بعد از نماز این‌چنین دعا کند: «اللهم إني أسألك وأتوجه إليك بنبينا محمد نبي الرحمة يا محمد إني أتوجه بك إلى ربك عز وجل فيقضي لي حاجتي» آن شخص نیز چنین کاری را انجام داد و پس از آن به دارالخلافه مراجعه کرد و مورد استقبال عثمان قرار گرفت و مشکلاتش حل شد.[4] طبق این روایت، عثمان بن حنیف، صحابی پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به شخصی که او نیز یا صحابی بوده و یا تابعی، توصیه می‌کند که به نبی معظم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) توسل کند. بنابراین مشخص می‌شود که سلف امت نیز به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حتی پس از وفات ایشان، توسل جسته‌اند.
ثالثاً: بر فرض که سلف امت، توسل به نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را پس از وفات آن‌حضرت، ترک کرده باشند، ولیکن باید توجه داشت چنین مسئله‌ای، دلیل نمی‌شود که توسل به آن‌حضرت پس از رحلتش، امری حرام باشد؛ چرا که ترک فعل، نهایتاً بر عدم وجوب آن فعل دلالت می‌کند، نه حرمت؛ خصوصاً با عنایت به این‌که جمهور علمای مذاهب اسلامی در مسئله توسل به اولیاء الهی، به‌صورت مطلق (چه ایشان زنده باشند، یا نباشند) متفق القول بوده‌اند؛ چنان‌که عبدالفتاح یافعی در کتاب «التوسل بالصالحین بین المجیزین و المانعین» به آراء علمای مذاهب اسلامی در مسئله توسل به صالحین، به‌خوبی اشاره کرده است.[5]
بنابراین مشخص می‌شود که نمی‌توان بر پایه عدم توسل سلف امت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از رحلت آن حضرت، به حرمت توسل به صالحینی که از دنیا رفته‌اند، حکم کرد. بر همین اساس، ادعای عبدالرحمن دمشقیه، ادعایی ناصواب تلقی می‌شود.  

پی‌نوشت:

[1]. دمشقیه، عبدالرحمن، إستدلال الشيعة بالسنة النبوية في ميزان النقد العلمي، ص80، مصر، دارالصفوه، چاپ اول، 1429ه‌ق.
[2]. بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج2، ص27، دار طوق النجاه، چاپ اول، 1422ه‌ق.
[3]. کوثری، محمد زاهد، محق التقول فی مساله التوسل، ص13، المکتبه الازهریه للتراث، 2006م. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الصغیر، ج1، ص183، بیروت، دار الكتب العلمية بيروت، بی‌تا.
[5]. «عبدالفتاح یافعی، عالمی سنی مذهب، علیه وهابیت»

نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.