مبارزه با گسترش تشیع
پایگاه جامع فرق ادیان ومذاهب - شیعه، یکی از دو مذهب بزرگ دین اسلام است. برپایه مذهب شیعه، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بهفرمان خداوند، حضرت علی(علیه السلام) را به جانشینی بلافصل خود برگزیده است. امامت از اصول اعتقادی شیعیان و وجه تمایز آنان با اهلسنت است. طبق این اصل، امام را خداوند تعیین و بهواسطه پیامبر به مردم معرفی میکند. علامهّ طباطبائی نیز معتقد است: شیعه به کسانی گفته میشود که جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را حق اختصاصی خاندان رسالت دانسته و در اخذ معارف اسلام پیرو مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) میباشند.[1] قدر متیقّن از حدیث معروف «ثقلین» و حدیث «سفینه» نیز پیروی از مرجعیت علمی اهلبیت (علیهمالسلام) میباشد.
در کتابهای کلامی شیعه، درباره ضرورت وجود امام در جامعه دلایل نقلی و عقلی چندی مطرح میشود. آیه اولوالامر و حدیث «من مات» از دلایل نقلیِ شیعیان بر لزوم وجود امام است.[2] استناد به قاعده لطف هم از دلایل عقلی آنان است. در تبیین این دلیل نوشتهاند: از سویی وجود امام سبب میشود مردم بیشتر به طاعت خدا روی بیاورند و کمتر بهسمت گناهان بروند؛ و از سوی دیگر طبق قاعده لطف، انجامدادن هرکاری که سبب چنین چیزی بشود، بر خداوند واجب است. بنابراین نصب امام بر خداوند واجب است.
خداوند متعاد در چندین آیه به «ولی» تصریح کرده و مصداق آن معین شده است. یکی از این آیات آیهی ولایت است. بر اساس روایات، روزی فقیری وارد مسجد پیامبر(صلی الله علیه وآله) شد و تقاضای کمک کرد؛ ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «خدایا! شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم؛ ولی کسی به من چیزی نداد». در همین حال، حضرت علی(علیه السلام) که در حال رکوع بود، با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. فقیر نزدیک آمد و انگشتر را از دست ایشان بیرون آورد و این آیه نازل شد.[3]
شیخ مفید تاریخ این ماجرا و نزول آیه ولایت را ۲۴ ذیالحجه دانسته است. ابنشعبه حرانی در کتاب تحف العقول احادیث شأن نزول آیه ولایت را جزو احادیث صحیح و احادیثی میداند که علما بر آنها اجماع دارند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، بسیاری از این احادیث را میآورد و درباره اعتبار آنها مینویسد؛ اگر این همه روایت درباره شأن نزول این آیه نادیده گرفته شود، باید به طور کلی از تفسیر قرآن نیز چشم پوشید؛ چراکه وقتی به این همه روایت اطمینان نکنیم، چگونه میتوانیم به یک یا دو روایتی که در تفسیر دیگر آیات قرآن نقل شده، اطمینان پیدا کنیم؛ او این روایات را موافق قرآن میداند و بیان میکند آیات قرآن نیز این روایات را تصدیق میکنند. به نظر طباطبایی، بزرگان تفسیر و حدیث این احادیث را نقل کردهاند و با آنها مخالفت نکردهاند و آنانی که مخالفت کردهاند ـ همچون ابنتیمیه ـ عناد و دشمنی را به انتها رساندهاند.[4]
البته روایاتی نیز دلالت دارند که لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بر چهار تن از صحابه اطلاق میشد که عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر.[5] این افراد از جمله کسانی هستند که در مسئله خلافت و امامت، حضرت علی (علیهالسلام) را خلیفه بلافصل پیامبر میدانستند با این وصف، و با توجه به این که نظریه شیعه در مسئله امامت به نصوص کتاب و سنت مستند گردیده است، میتوان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یک مذهب، پس از رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) موجودیت یافت.
پینوشت:
[1]. سیدمحمّدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، بوستان کتاب، قم، 1388، ص 25 ـ 26
[2]. شیخ مفید، الافصاح، کنگره هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۲ق، ص۲۸
[3]. شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج ۲، ص۴۰۰
[4]. طباطبایی، المیزان، مرکز نشر رجا، 1378، ۱۳۹۰ق، ج۶، ص۲۵
[5]. نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، نشر علمی فرهنگی، 1392، ص۱۷۱
افزودن نظر جدید