انتخاب امام به دست مردم یا به دست خدا؟
شیعیان امامی معتقدند که امامت و خلافت، امری الهی است و فقط خداوند میتواند امام و خلیفه تعیین کند؛ اما اهل سنت بر خلاف شیعه، معتقدند که تعیین امام و خلیفه به دست مردم است، و خداوند این امر را به مردم واگذار کرده است، و برای اثبات مدعای خود ادلهای بیان کردهاند، که در اینجا مهمترین آنها را ذکر خواهیم کرد:
1) آیه شوری: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم.[شوری/38] و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست.»
اهل سنت میگویند: طبق مفاد آیهی شوری، مسلمانان باید با مشورت و شوری، برای جامعه خلیفهای برگزینند، و به همین علت مردم خلفا را به خلافت انتخاب کردند.
2) اجماع صحابه: بعد از وفات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، صحابه برای تعیین خلیفه در سقیفه بنیساعده جمع شدند و بر این مساله اجماع داشتند که باید امام و خلیفه را خودشان انتخاب کنند، و انتخاب امام را مقدم بر دفن پیکر پاک رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) کردند.[1]
در جواب آنها باید گفت که مفاد آیهی شوری، تعیین امام نیست؛ بلکه مفاد آن این است که امورات و مسائل شخصی مردم، با مشورت حل میشود، نه اینکه امامت که مانند نبوت، امر الهی است با مشورت مردم حل میشود.
در جواب دلیل اجماع نیز میگوییم: اولاً دلیلی بر مشروعیت اجماع صحابه وجود ندارد.
ثانیاً: اصلا اجماعی صورت نگرفت، زیرا قطعاً امام علی (علیهالسلام) نیز صحابه بود و ایشان در بین اجماع کنندگان وجود نداشت و مشغول کفن و دفن پیکر پاک پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بودند، و با اجماع آنها مبنی بر تعیین امام نیز ابراز مخالفت کردند، درحالیکه اجماع به این معناست که تمام صحابه بر مسالهای اتفاق نظر کنند (وحال آنکه بهترین صحابه با این اجماع مخالفت کرده است.)
ادله شیعه بر الهی بودن امامت
اول) آیات فراوان که دلالت دارند امامت به جعل و نصب خداوند است:
آیه اول: «وَرَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَیَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ.[قصص/68] و خدای تو هر چه خواهد بیافریند (و هر که را صلاح داند) برگزیند، و دیگران را هیچ اختیار و گزینشی نیست.»
در این آیهی مبارکه، تصریح بر این امر شده که گزینش امام به دست خداوند است و مردم در آن هیچ اختیاری ندارند.
آیه دوم: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إبراهیم وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ.[آلعمران/33] به حقیقت خداوند، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید.»
در این آیه نیز گزینش و نصب به خداوند نسبت داده شده است.
آیه سوم: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً.[بقره/124] من تو را به پیشوایی خلق برمیگزینم.»
آیه چهارم: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ.[ص/26] ای داود! ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم.»
آیه پنجم: «وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا.[انبیاء/73] و آنان را پیشوایان مردم ساختیم تا (خلق) را به امر ما هدایت کنند.»
آیه ششم: «وَجَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا.[سجده/24] و برخی از آنان را امام و پیشوایانی که خلق را به امر ما هدایت کنند، قرار دادیم.»
آیه هفتم: «وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ.[قصص/5] و آنان را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث گردانیم.»
آیه هشتم: «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا.[فرقان/74] و ما را پیشوای خلق قرار ده.»
آیه نهم: «وَاجْعَلْ لِی وَزِیراً مِنْ أَهْلِی.[طه/29] و از خانوادهام برایم وزیری قرار بده.»
در تمام آیات فوق جعل و نصب امام به خداوند نسبت داده شده، نه به دست مردم.
دوم) روایات پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله):
1) إبن حبان از علمای بزرگ اهل سنت، در كتاب الثقات میگويد: وقتی رسول اكرم (صلیاللهعلیهوآله) در اطراف مكه مشغول تبليغ دين اسلام بود، قبيله بنیعامره آمدند و عرض كردند كه يا رسول الله! ما حاضريم به تو ايمان بياوريم، به شرطی كه خلافت و جانشينی بعد از تو به عهده ما باشد؟ رسول اكرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «أيكون لنا الامر من بعدك؟ فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) الامر إلي الله، يضعه حيث يشاء.[2] مسئله تعيين خليفه و امام به دست خداست و هر كس را كه بخواهد امام و خليفه قرار میدهد.»
2) دستهای از روایات که بیانگر این مطلب و محتوا هستند که اوصیاء و جانشینان انبیای امتهای گذشته از طریق پیامبران آن امت یا از طریق خداوند نصب میشدند.
پس سنت الهی بر این روش استوار بود که انتخاب جانشینان پیامبران توسط خداوند متعال بوده است و خداوند به کسی حق دخالت در این مساله مهم را نداده است، و میان پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و سایر انبیای الهی فرقی وجود ندارد.
نتیجه گیری:
نه تنها دلیلی بر لزوم نصب و تعیین امام توسط مردم، وجود ندارد، بلکه طبق آیات و روایت فراوان، ثابت شد که نصب امام و خلیفه الهی بر عهده خداوند بوده و امری الهی است و مردم حق دخالت در امور الهی را ندارند.
پینوشت:
[1]. نسفی، عمر بن محمد، العقائد النسفیه، ص232 ، بی نا، بی تا
[2 ]. ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج1، ص687، دار الكتاب العربي، بيروت – لبنان، 1417هـ.ق.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج2، ص350، دار التراث – بيروت، 1387هـ.ق.
افزودن نظر جدید