افول اقطاب در تاریخ تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در تاریخ تصوف، نامهای بزرگی را میتوان دید که از آغاز، هر کدام از آنها یا پایهگذار دورهای جدید در تصوف بودهاند یا منشأ اثر و سببی که در حال حاضر آنها را بیشتر با کتبشان میشناسند.
هر کدام از آثار بزرگان صوفیه از کتب و رسائل گویای میزان تسلط آن شخص بر علوم مختلف و مسلک تصوف است. برخی از ایشان با آثار خود مسلک صوفیگری را ترویج داده و برخی دیگر با نمایان شدن راه افراط و تفریط در این مسلک، نقدی برآن افراط گراییها زدند و شیوه صحیح صوفیگری از دیدگاه خود را بیان کرده. عدهای دیگر از بزرگان صوفیه گوی سبقت را از دیگران ربوده و با آثار خود سلوک در تصوف را نظاممند کردند و سیر و سلوک درویشی را به صورت مراحل، منازل و مقامات مطرح کردند.
از رسائل و کتب بزرگان صوفیه میتوان به اللمع فی التصوف ابونصر سراج طوسی اشاره کرد که از کهنترین و معتبرترین کتب، در مورد تصوف و اصول و مبانی آن است. گستردگی موضوعات این کتاب بهحدی است که آن را دایره المعارف عقاید صوفیانه تا قرن چهارم معرفی کردهاند. همچنین رساله قشیریه از عبدالکریم قشیری و کشفالمججوب از علی بن عثمان هجویری و کتب طبقات یا منازل السائرین از خواجه عبدالله انصاری تا محی الدین عربی که با کتب خود تاریخ تصوف را دگرگون کرد و در تصوف تاریخ ساز شد، نشان دهنده میزان اعتبار، تسلط و مقام علمی این افراد در مسلک تصوف است که روز به روز و قرن به قرن به پیشرفت تصوف کمک کرد.
همواره افرادی تا قبل از شروع دوره فرقهگرایی در تصوف بهعنوان استاد و مراد مطرح بودند که حداقل یا در تالیف، صاحب اثری خاص بودند یا اینکه سخنان و کرامات نقل شده برای ایشان نشان دهنده میزان قدر و منزلت ایشان در مسلک تصوف است. اما به قطع میتوان گفت که با گذر زمان و بهتدریج از ظهور این چنین افرادی که هر کدام منشأ اثری خاص در تصوف بودند کاسته شد و با نگاهی اجمالی به سلسله صوفیان میتوان فهمید که نام افرادی که در قرون اخیر در سلسله صوفیه قرار گرفته است به پرآوازی و اعتبار بزرگان صوفیان در قرون گذشته نیست. زیرا بعد از شروع دوره فرقهگرایی و مطرح شدن سلسله در تصوف، مقام علمی جای خود را به قدرت طلبی در تصوف داد. بهقدرت رسیدن چه از نظر رسیدن به جایگاه قطبیت و چه از لحاظ رسیدن به جایگاهی نزد پادشاهان و امرا، به مسئله اول در بین اقطاب و مشایخ تبدیل شد. همانطور که در این دوران سلسلههای زیادی در تصوف ایجاد شد و انشعابات زیادی نیز از همین سلاسل بهوجود آمدند. سلاسلی که هر کدام از اقطاب و موسسان آن نه تنها از آن جایگاه علمی و اعتبار لازم برای قطبیت برخوردار نبودند، بلکه صرفا بهدلیل پشتوانه پادشاهان و امیران برخی کشورها و مناطق به قطبیت رسیدند. کما اینکه اولین خانقاه نیز توسط امیری مسیحی در رمله شام ساخته شد [1] و سنگ بنای خانقاه و رواج تصوف، توسط آنها بنا نهاده شد.
همچنین گفته شده که بیشتر فرقهها در قرون معاصر بعد از به قدرت رسیدن یک درویش به نام میرزا آقاسی در در دربار قاجار، که به عنوان صدراعظم منصوب شد تأسیس شدهاند. چنانچه دراین باره آمده است: «در این دوره شگفتانگیز و از یاد رفته که پادشاهی ۱۴ ساله محمدشاه را در برمیگیرد، ایرانیان از آزادی کامل اعتقاد برخوردار بودند. چنانکه صدها فرقه صوفی سر برآوردند و شاه و وزیرش حاجی میرزا آقاسی خود جلوهای از حکومت درویشان بودند.» [2] یا صفی علیشاهی که به عنوان شیخ سیار از طرف منورعلیشاه به تهران رفته بود به واسطه حمایت اطرافیان که از درباریان شاه بودند ادعای قطبیت کرد.
بدین ترتیب از آن اقطاب با آن کتب که هر کدام برای خود در تصوف نامی بجای گذاشتند دیگر خبری نیست و بزرگان و اقطاب در سلسله صوفیه رو به افول و انحطاط رفتند.
پینوشت:
[1]. جامی، نورالدین عبدالرحمن، نفحات الانس من حضرات القدس، نشر سخن، 1394، ص 31 و 32
[2]. ناطق، هما، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران، انتشارات خاوران، صص ۱۵۳ و۱۵۴
افزودن نظر جدید