خود خوبپنداری سران صوفی
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ مشایخ تصوف، نامداران، مشاهیر و اقطاب این مسلک، ارباب ادعا هستند. برخی از مسائل مورد ادعای ایشان دارای تناقض و تضاد با مبانی و معتقدات اسلام و مسلمین است. مشایخ صوفیه بعضی از گفتار خود را وحی میپندارند. چنانکه ابن عربی مدعی است که بعضی از نوشتههایش یا وحی است یا به فرمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) نوشته شده است.[1]
برخی مشاهیر صوفی خود را پنجه افکن با خدا و از حیث مقام، بالاتر از پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) میدانند. ملاشاه بدخشانی چنین سروده است: پنجه در پنجه خدا دارم، من چه پروای مصطفی دارم؟![2]
ایشان همچنین عبادتگران الهی را اشخاص بیمعرفت معرفی میکنند تا راه حقیقت را منحصر در دل و شهود معرفی کنند. بایزید بسطامی با بیمعرفت خواندن عباد و متشرعین میگوید: حق تعالی بر دل اولیاء خود مطلع گشت، بعضی از دلها را دید که بار معرفت نتوانستند کشید، به عبادت مشغول گردانید.[3]
برخی اقطاب ایشان خود را مقرب پیشگاه خدا معرفی میکنند. چنانکه معروف کرخی به شاگردش سری سقطی میگوید: چون تو را به درگاه الهی حاجتی باشد، او را به من سوگند ده.[4]
ارباب تصوف، نه تنها از امامان (علیهم السلام) پیروی نمیکنند بلکه بر آنان اشکال نیز میگیرند، چنانکه مولوی قیام امام حسین(علیه السلام) را قبول نداشته و آن را امری کورکورانه تلقی کرده است و چنین سروده است: کورکورانه مرو در کربلا، تا نیفتی چون حسین اندر بلا.[5]
لازم به تذکر است که بگوئیم در بعضی نسخ مثنوی شعر مذکور حذف شده است ولی این دو شعر هنوز هم در مثنوی موجود است:
هین مدو گستاخ در دشت بلا
هین مران کورانه اندر کربلا
که ز موی و استخوان هالکان
مینباید راه پای سالکان.[6]
برخی سران صوفی مسلک، خود را تجلی حق و خدا میدانند. شبلی از اقطاب صوفیه میگوید: حق برای من به کمتر از آن، تجلی کرد و گفت: همه آفریدگان بنده من هستند غیر از تو، چون تو خود من هستی.[7]
مشایخ صوفیه همه چیز را خدای خود دانند، چنانکه زعیم صوفی حتی سگ و خوک را نیز خدای خود معرفی میکند و میگوید:
و ما الکلب و الخنزیر الا الهنا
و ما الله راهب فی کنیسه[8]
اقطاب درویشی مقام خود را از مقام پیامبر(صلی الله علیه وآله) در قیامت بالاتر میدانند چنانکه در احوال بایزید بسطامی ذکر شده: بایزید را گفتند فردای قیامت خلایق در تحت لواء محمد (صلی الله علیه وآله) باشند گفت: به خدائی خدای که لوای من از لواء محمد زیادت است که خلایق و پیغمبران در تحت لوای من باشند.[9]
ایشان درباره پیر و قطب خود مدعی هستند که هنگام خواب صدای قرآن از سینهی او بگوش میرسد. در احوالات ابوبکر کسائی که از شاگردان و اصحاب جنید بغدادی است میگویند؛ چون ابوبکر کسائی در خواب میشد، از سینهی وی آواز قرآن خواندن میآمد.[10]
چنین سخنوانی به وفور در ادبیات صوفیان و تذکرهها و نوشتهجات ایشان دیده میشود که هر اندیشمندی با اسلام و مصادر اصلی آن اندکی آگاهی داشته باشد، این مطالب را مردود و حتی مضحک میداند.
پینوشت:
[1]. دیبور جی، تاریخ الفلسفه الاسلامی، ترجمه عبدالهادی، دار النهضة العربية، ص340
[2]. محمدعلی کرمانشاهی، خیراتیه، نشر انصاریان، تهران 1371، ج1، ص29
[3]. همان، ص 24
[4]. همان، ص70
[5]. مثنوی مولوی دفتر سوم، نشر امیرکبیر، تهران 1371، ص233
[6]. همان، ج3، اشعار شماره831 و832
[7]. قاسم انصاری، دفاعیات عین القضات همدانی، نشر منوچهری، تهران 1360، ص64
[8]. محمدبهاالدین بیطار، نفحات الاقدسیه، شرح الصلوات الادریسیه، نشر دارالجیل، بیروت 1314 ه ق، ص 45
[9]. عطار نیشابوری، تذکره الاولیاء، نشر زوار تهران 1363، ص207
[10]. محمدعلی کرمانشاهی، خیراتیه، نشر انصاریان، تهران 1371، ج1، ص 175
افزودن نظر جدید